printlogo


کد خبر: 174672تاریخ: 1396/2/7 00:00
راز جنایت جسد سوخته خیابان مولوی کشف شد

راز جنایت جسد سوخته خیابان مولوی بعد از ۴ سال با مداومت و پیگیری‌های تخصصی پلیس کشف شد. به گزارش فارس، ساعت 4:15 مورخه 6 اسفند 92 وقوع یک فقره آتش‌سوزی در خیابان ری به کلانتری 116 مولوی اعلام شد. با اطفای حریق توسط مأموران آتش‌نشانی و در بررسی داخل خودرو، مأموران با جسد سوخته یک مرد در صندلی عقب خودرو روبه‌رو شدند که بلافاصله موضوع به قاضی کشیک دادسرای ناحیه 27 تهران و تیم بررسی صحنه اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام شد. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. با شناسایی خانواده قربانی و در تحقیقات به‌عمل آمده، آنها در اظهارات‌شان عنوان داشتند: 5 اسفند 92 و پس از پایان مراسم عروسی متعلق به یکی از بستگان، «نادر» از ما جدا شد و عنوان کرد قصد دارد به منزل پسرعمه پدری‌اش به نام «بابک» (40 ساله) برود. با توجه به اظهارات خانوده مقتول، تحقیقات از بابک در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت. بابک در اظهاراتش با تایید این موضوع که نادر به همراه آنها و پس از پایان عروسی به خانه‌شان آمده، به کارآگاهان گفت: نادر پس از پایان عروسی به خانه ما آمد؛ قرار بود آن شب در خانه ما بماند اما حدودا ساعت 2 بامداد فرد ناشناسی با او تماس گرفت و نادر نیز بلافاصله پس از پایان مکالمه تلفنی از ما خداحافظ کرد؛ دیگر اطلاعی از او نداشتیم تا اینکه از طریق خانواده‌اش در جریان مرگش قرار گرفتیم. کارآگاهان در بررسی دقیق اظهارات آنها اطمینان پیدا کردند این زن و شوهر در حال مخفی کردن واقعیت مرگ نادر هستند، لذا برابر هماهنگی با بازپرس پرونده، هر دوی آنها در مورخه 26 فروردین 96 دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند. سرانجام ساعت 9 مورخه 4 اردیبهشت 96 همسر بابک به نام «مریم.ش» (35 ساله) لب به اعتراف گشود و به ارتکاب جنایت توسط همسرش اعتراف کرد. با توجه به اعترافات مریم، برادرش «قدرت» نیز بلافاصله در همان تاریخ 4 اردیبهشت 96 دستگیر و پس از انتقال به اداره دهم و مواجهه حضوری با خواهرش، اظهارات مریم را تایید کرد. بابک که پس از مواجهه حضوری با همسر و برادرهمسرش (برادرزنش) چاره‌ای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت، صراحتا به ارتکاب جنایت و کشتن نادر اعتراف کرد. وی ادامه داد: حدودا ساعت 2 بود که پسرم مرا از خواب بیدار کرد و از من خواست تا او را به سرویس بهداشتی ببرم؛ از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سروصدای داخل دیگر اتاق خانه شدم. ابتدا تصور کردم که سارق آمده؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبه‌رو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم است. در یک لحظه با طنابی که داخل اتاق بود او را خفه کردم؛ [پس از ارتکاب جنایت] با کمک برادرزنم او را در صندلی عقب خودروی خودش قرار داده، او را به خیابان ری منتقل کردیم و با بنزین داخل صندق عقب خودرو، او و ماشین را با هم آتش زدیم.


Page Generated in 0/0062 sec