printlogo


کد خبر: 175435تاریخ: 1396/2/23 00:00
متن کتاب «تیه‌ری میسان»، نویسنده فرانسوی درباره حادثه 11سپتامبر
دروغ بزرگ

بنا براین آخرین اعلامیه در ملاقات روز 17 جولای بین هربرت او به ودرین وزیر خارجه فرانسه و فرانس وندرل رئیس هیات ویژه سازمان ملل برای افغانستان به این صورت قرائت شد: این دو مقام راه‌های موجود را بررسی کردند و در پایان به نتیجه مطلوبی رسیدند، بویژه این نکته امیدوارکننده که جامعه بین‌الملل ممکن است به پادشاه (کذا) در جمع‌آوری نمایندگان جامعه افغان کمک کند. آنها همچنین موضوع تقویت گفت‌وگو با پاکستان را مطرح کردند. علاوه بر این، طبیعتا لازم است به موضوع بازسازی افغانستان پس از پایان جنگ پرداخته شود (کذا).  بله، از ماه جولای آنها طوری درباره ظاهرشاه سخن می‌گفتند که گویا او پادشاه واقعی افغانستان است و به موازات آن درباره نبرد و بازسازی کشور گفت‌وگو می‌کردند! مذاکرات در لندن سپس در ژنو تحت پوشش مرکز تجارت انسان‌دوستانه ادامه یافت که هزینه آن با دست و دلبازی توسط شرکت نفت UNOCAL پرداخت خواهد شد اما اهداف و میهمانان متفاوت؛ به انضمام ژاپنی‌ها که انتظار بخش عمده‌ای از چاه‌های نفت دریای خزر را دارند. همان‌طور که موسیو ودرین و وندرل پیش‌بینی کردند، هیچ‌کس دیگر درباره صلح سخن نمی‌گفت، بلکه درباره جنگ و بازسازی بحث می‌کردند. پاکستان که از فشار شدید آمریکا و انگلیس به هراس افتاده بود قبل از شروع توفان در جست‌وجوی متحدان جدیدی بود. از یک هیات چینی دعوت کردند به اسلام‌آباد بیاید و به آنها قول دادند که در ازای کمک نظامی گذرگاهی به اقیانوس هند در اختیار چین قرار خواهند داد. آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها که از این اقدام پاکستان عصبانی شده بودند، تصمیم گرفتند سریع‌تر حمله را آغاز کنند، قبل از اینکه چینی‌ها بتوانند بازی بزرگ را به هم بزنند. دریای عمان صحنه بزرگ‌ترین استقرار ناوگان انگلیس از زمان جنگ فالکلند شد، در حالی که ناتو 40 هزار نیرو به مصر گسیل کرد. در 9 سپتامبر، رهبر کاریزماتیک (پرجذبه) جبهه اسلامی، فرمانده مسعود فوق‌العاده ضدآمریکایی ترور شد. حملات 11 سپتامبر مجوزی بود برای اعزام ناوگان استعماری کلاسیک تحت پوشش عملیات مشروع و قانونی.  قرار بود عملیات عدالت ابدی نامیده شود اما اثر آن در بین افکار عمومی جهان اسلام رقت‌بار بود و در نهایت آن را آزادی دائمی نامیدند. یک اتحاد سیاسی ویژه از آن حمایت می‌کرد، یک ائتلاف جهانی 134 دولت را دور هم گرد آورده بود که یک شکلی از کمک نظامی در اختیار ایالات متحده آمریکا قرار می‌داد. آمریکایی‌ها به خاطر می‌آوردند که چگونه روس‌ها در جنگ زمینی در جنگ اول با افغان‌ها (1989-1979) در باتلاق گرفتار شده بودند، از این رو از اعزام سربازانشان خودداری کردند. آنها ترجیح دادند به بهای گزافی جنگجویان محلی را خریداری کرده و از آنها برای مبارزه با طالبان استفاده کنند. این روش به مفهوم مسلح کردن گروه‌های رقیب بود که قطعنامه سازمان ملل را نقض می‌کرد. روس‌ها که با حوادث جدیدی روبه رو شده بودند، جبهه اسلامی مسعود فقید را به طور گسترده‌ای مسلح کردند. نیروی هوایی ایالات متحده خود را با بمباران دقیق نیروهای ضد طالبان خشنود کرد و همچنین بعضی وقت‌ها آنها را مهار می‌کرد. در حقیقت اهداف جنگی جنگجویان درگیر هیچ ارتباطی به اهداف تبیین شده توسط ائتلاف جهانی نداشت (دستگیری اسامه بن لادن) یا جاه‌طلبی‌های شرکت‌های نفتی که در کمین نشسته بودند. نیروهای آمریکایی و انگلیسی با تغییر تاکتیک شروع به بمباران گسترده نیروهای طالبان کردند. طالبان قادر به حفظ دیکتاتوری خود نبوده و به صورت گروه‌های متفرق درآمدند. در همان زمان جبهه اسلامی به خاطر سهولت در مکاتبات بین‌المللی به اتحاد شمال تغییر نام یافت و به صفوف نامنظم طالبان رخنه کرد. سپس نیروی هوایی ایالات متحده به نیروهای در حال فرار دشمن یورش برد. طالبان سعی کرد در قندهار تجدید سازمان کند، در حالی که فاتحان چندین بار به قتل عام پرداختند، بویژه در مزار شریف که تحت فرماندهی ژنرال دوستم بود. در پایان هزار یا 2هزار تن از متعصبان، ترکیبی از طالبان و اعضای القاعده زیر بارانی از فولاد به کوه‌های تورا بورا پناه بردند، سپس تسلیم دوستان پاکستانی خود شدند. در مجموع هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی 4هزار و 700 سورتی (هر واحد پرواز هواپیما را یک سورتی گویند - مترجم) پرواز انجام دادند که در آن 12هزار بمب فرو ریختند که منجر به کشته شدن 12 هزار مبارز و به موازات آن حداقل یکهزار غیرنظامی شد.
ادامه دارد


Page Generated in 0/0054 sec