گروه فرهنگ و هنر: فرهنگپذیری و آموزش زندگی از دوران کودکی آغاز میشود و در سیستمهای رشدیافته تربیت، همواره «کودکان» اصلیترین گروهی هستند که مورد توجه قرار دارند. بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه، دوره کودکی را مرحله خطیری در زندگی ملتها میدانند، زیرا کودکان برای پذیرش یا رد بسیاری از افکار، باورها و عادتها استعداد بسیاری دارند. لذا دوره کودکی بنایی است که شخصیت جوامع بعدی در آن شکل میگیرد تا آنجا که برخی متفکران گفتهاند: «آنگونه که کودکان زیستند، سرنوشت جوامع بعدی نیز همانگونه خواهد بود». به گزارش «وطن امروز»، از اساسیترین راههای تربیت و شکلدهی به تفکر کودکان، رسانه و بویژه ادبیات است. دنیای کودکان، پر از داستانها و قصههایی است که شاعران و نویسندگان خلق کردهاند و نسلهای متمادی با همین قصهها بزرگ میشوند و تکامل مییابند. ادبیات کودک بیش از حد تصور اهمیت دارد اما متاسفانه در کشور ما بیتوجهی به ادبیات کودک سابقه بسیار تاریخی دارد. عباس یمینیشریف از جمله شاعران و نویسندگانی است که عمر خود را وقف ادبیات کودک کرد. وی اولین سردبیر مجلههای « بازی کودکان »، «کیهان بچهها» و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و برنده جوایز متعدد در ادبیات کودک بود. او بیش از 30 اثر به صورت شعر و داستان به چاپ رساند و آثار متعدد چاپ نشدهای نیز بر جای گذاشت. بیشک همه ما حداقل یک شعر از او در خاطر داریم؛ شعری مانند «من یار مهربانم». یمینیشریف با پیگیری و مداومت 50 ساله خویش توانست شعر و ادبیات کودکان را با زبانی شیرین، ساده و با مضمونهایی آموزنده و پاک و قالبهایی مناسب و آهنگین رسمیت بخشد و راه را برای ادیبان کودک هموار کند. به مناسبت تولد عباس یمینیشریف با مصطفی رحماندوست از شعرا و داستاننویسان کودک به گفتوگو نشستیم و درباره عباس یمینیشریف و همچنین وضعیت کنونی ادبیات کودک صحبت کردیم.
تاثیر مرحوم عباس یمینیشریف بر حوزه ادبیات کودک را چگونه ارزیابی میکنید؟
هر پدیدهای را باید در موقعیت تاریخی خودش بررسی کرد. امروز نمیتوانیم با توجه به دستاوردهای 50 سال اخیر به فعالیتهای افرادی که قبل از آن حضور داشتند، بپردازیم. به اعتقاد من اگر به زمان و مکان آقای یمینیشریف بازگردیم، باید اعتراف کنیم ایشان اقدامی بسیار بزرگ و تاثیرگذار انجام داده است. در زمانی که سیستم آموزشی ما به صورت مکتبخانهای بوده و کتابهایی نظیر سلیم جواهری و حسین کردشبستری و امثالهم در مکتبخانهها تدریس میشد که بعضا هیچ ارتباطی با حال و هوای کودکان نداشت، دقیقا در همین زمان آقای یمینیشریف، با نوعی از ادبیات کودکان که ما اسم آن را ادبیات کلاسیک کودک میگذاریم، شروع به نوشتن میکند. ادبیات کلاسیک در واقع به محتوای کودکانه اهمیت میدهد و در آن آموزههای پندواره و حکمتی وجود دارد. اگرچه امروز ما دیگر چنین ادبیاتی را به رسمیت نمیشناسیم و معتقدیم باید بهگونهای دیگر با کودکان سخن گفت اما ایشان در زمان خودشان محتوای غیرکودکانه را به محتوای کودکانه بدل کردند و این اقدامی بسیار درخور توجه و بزرگ است. ایشان آن مسیر را باز کردند و بسیار هجمهها نیز به ایشان وارد آمد اما ما هنوز در جادهای راه میرویم که ایشان پیش از این گشوده بودند ولی سرعت ما در این جاده کند یا تند است.
سرعت ادبیات کودک در دوره کنونی کند است یا تند؟
اگر برای این حرکت طول و عرض و ارتفاع قائل شویم، ما چند سالی است که عمقمان کمتر شده اما طول و عرض مان وسعت بیشتری پیدا کرده است. درواقع تعداد افرادی که در حوزه کودک فعالیت میکنند بسیار زیاد است و با وجود تمام مشکلات این امید میرود که تعداد قابل توجهی بمانند و به صورت حرفهای کار کنند و قدمهای بزرگی در حوزه ادبیات کودکان بردارند. به نظرم همین که حدود 500 نفر برای کودکان مینویسند، امیدآفرین و خوب بوده و فضایی را برای انتخاب باز گشوده است.
آثار این هنرمندان تا چه میزان رشد کیفی داشته است؟
رشد کیفی را نیز باید نسبت به مسائل زمان تحلیل و بررسی کرد. بعد از انقلاب و در زمان جنگ، ناخودآگاه نوعی خاص از ادبیات کودک به وجود آمد، نویسندگان و شاعران کودک نمیتوانستند ببینند هر روز پدری از دست میرود و کودکی یتیم میشود و او بیتفاوت نسبت به این مسائل از گل و شکوفه و خرس و سوسک بنویسد. در بحبوحه انقلاب این ادبیات رو به جلو بود، در دوره بعد نیز ادبیات تربیتی مورد توجه قرار گرفت. اگر بخواهیم شتابزده قضاوت کنیم و حکم دهیم که چرا این ادبیات رشد نداشته و از کیفیت چندانی برخوردار نیست، من میگویم باید جامعه جواب دهد! هنوز هم ادبیات پندآمیز در جامعه ما مشتری و خواهان دارد و هنوز هم سادهسازی ادبیات بزرگسالان مخاطب دارد. باید جامعه پیشرفت کند تا ادبیات هم رشد پیدا کند. هنوز هم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق میآورد. اگر حتی آثار بسیار خوب مورد توجه مردم قرار نگیرد، ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که روشنفکران جامعه وادار شوند چیزهای خوب بنویسند و مردم هم وادار شوند آنها را بخوانند. الان من سیر کتاب کودک را هرچند کند ولی خوب میبینم.
پس معتقدید اگر مخاطب نسبت به این آثار توجه کنند، هنرمندان توانایی خلق آثار فاخر را دارند؟
بله! ما همین الان هم شاهد آثار خوبی هستیم، منتها نمیتوانیم آثار خودمان را با کشورهایی که 200 سال تجربه ادبیات کودک دارند، مقایسه کنیم. ما سابقه بسیار کمتری داریم و تجربهمان به هیچ وجه اندازه آنها نیست.
یکی از مسائل مهم و جدید در صنعت فرهنگ کودکان، موضوع پیوست فرهنگی است که شخصیتهای ادبی در داستانهای کودک تبدیل به عروسک، فیلم سینمایی و... میشوند. چرا پیوست فرهنگی در ایران هنوز رشد پیدا نکرده است؟
من با پیوست فرهنگی در این حوزه موافقم. زیرا بیان یک محتوا از طریق چندین فرم باعث تاثیرگذاری بیشتر میشود، در واقع نوعی خاطرهسازی و زندگی در حال و هوای اثر را فراهم میکند. اما دلیل اینکه چرا در ایران رشد پیدا نکرده است، به علتهای فراوانی بازمیگردد. اما در میان همه آنها مسائل اقتصادی مهمتر از همه است. کانون پرورش فکری کودکان و
نوجوانان عروسک «دارا و سارا» را تولید کرد. این عروسکها برای اینکه مقبولیت پیدا کنند و جای باربی را بگیرند، باید کارهای بسیاری روی آنها انجام میشد. اولا باربی یک تبلیغ جهانی در پشت سر داشت و داستان و فرهنگی را با خود داشت که در فیلم سینمایی و سایر مجراهای رسانهای معرفی و شخصیتسازی شده بود. اما دارا و سارا پیشینههای فرهنگی نداشتند و اول عروسک آن را ساخته بودند و سپس تلاش داشتند برایش روایتهایی بیان کنند؛ کتاب بنویسند، فیلم بسازند و... اما این پروژه شکست خورد، چرا؟ چون باید بلافاصله ارزیابی میشد که چقدر این عروسک مورد توجه قرار گرفته و جذب جامعه شده است. مشکلات آن چیست و راهحلهای رفع آن چه باید باشد. اما دارا و سارا شکست خورد و تمام شد. دلیل عدم رشد پیوستهای فرهنگی مسائل اقتصادی است. در تولید آن مشکل وجود دارد، مخاطبان برای هزینهکرد عروسک دچار سختی میشوند و تامین هزینه آن برای همه ممکن نیست و پیشینههای فرهنگی و رسانهای بچهها را ترغیب نمیکند که عروسکهای آن را بخرند. اما در همه حال باید ایستادگی کرد و رفت جلو. چرا ایستادگی نشد؟ چون پاسخ اقتصادی نداشته است. چرا پاسخ اقتصادی ندارد؟ چون ارزیابیها دقیق و کامل نبوده است و برای تکمیل این روند نیاز است هزینه شود و تحقیقات بیشتری صورت گیرد. دولت نیز در این زمینه حساسیت چندانی نداشته و ما با حرکتی مواجهیم که بسیار عالی شروع شد اما تقریبا نوعی حرکت شکست خورده محسوب میشود.
رشد این پیوست فرهنگی چگونه صورت میگیرد؟
همه عوامل ذکر شده اعم از دولت، تولیدکنندگان و مخاطبان باید بهبود پیدا کنند. من درباره کتاب بارها گفتهام با نصیحت و منبر و مسابقههای کتابخوانی بچهها کتابخوان نمیشوند. در کشورهای دیگر برای کتابخوان شدن بچهها برنامههای فرهنگی بسیاری طرحریزی میشود و در آن همه خانواده یکجا درگیر این امر میشود. در برخی کشورها شرکتهای اقتصادی فرهنگی این کار را برعهده میگیرند و در کشور ما که اقتصاد فرهنگ رشد نیافته دولت باید در اول کار متولی امر شود.
شما مجموعه «آن مان نباران» را عرضه کردید که اتفاقا پرفروش هم شد، درباره آن توضیح میدهید؟
این یک مجموعه 7 جلدی نمایشنامه برای خردسالان است، برای اینکه آنها در مهدکودک و خانه یک نمایشنامه کوتاه و آهنگین را با امکانات بسیار کم و دکور ساده اجرا کنند. من این کتاب را در واقع به نوعی برای بازی قرار دادم چون در سن پیشدبستانی بازی و اینگونه اجرا کردن، موفقتر است تا اینکه کودک منفعلانه فقط کتاب بخواند.