printlogo


کد خبر: 177559تاریخ: 1396/4/12 00:00
آلیس در سرزمین عجایب یا همان شیراز

مهدی سلمان
آلیس در حالی که کوچک شده ‏بود از دروازه گذشت و وارد شیراز شد، تازه داشت از دیدن گل و بلبل لذت می‏بُرد که ناگهان یک خرگوش سفید دید. خرگوش هر دو دست را روی دلش گذاشته بود و همینطور که دولّا شده بود، گریه می‏کرد... آلیس جلو رفت و گفت آهای خرگوش کوچولو حالت خوبه؟ خرگوش کوچولو نگاه عاقل اندر سفیهی به آلیس کرد و گفت: آره! از رنگ کبود و اشک‌های روی صورتم معلوم نیست؟! آلیس که فهمید سوتی داده پرسید: تو استادیوم راهت ندادن یا کنسرتت لغو شده؟ خرگوش سفید زیر لب فحش بدی داد و گفت: نظرت درباره روح چیه؟
آلیس با تعجب گفت: خُب برو دکتر! خرگوش دوباره فحش قبلی را تکرار کرد ولی اینبار بلندتر و گفت: اگه پول داشتم که تا حالا رفته بودم نابغه! در همین لحظه صدایی توجه آلیس را به خود جلب کرد.
صدا مال یک کرم گُنده با دندان‌های یک‏خط در میان بود که داشت با دُمش یک بَنر بزرگ را نشان می‏داد. روی بنر نوشته بود: «ویزیت بیماران بی‏بضاعت رایگان است».
آلیس و خرگوش سفید از کِرم تشکر کردند و خوشحال و خندان رفتند تا رسیدند جلوی مطب، اما دیدند مطب پلمب شده و روی یک برچسب با آرم نظام‏پزشکی شیراز نوشته: ...پزشک مذکور به دلیل خودداری از دریافت تعرفه مصوب از بیماران نیازمند، به یک‌سال محرومیت از اشتغال به طبابت در محل ارتکاب تخلف! محکوم می‏باشد...
آلیس با چشم‌های گِردشده خواست حرفی بزند که دید خرگوش بیچاره نفس کشیدن را فراموش کرده، پس سوت‏زنان دور شد...

 


Page Generated in 0/0065 sec