printlogo


کد خبر: 177564تاریخ: 1396/4/12 00:00
ریزنقشی از کوه، بر تارک سینما

امیرمهدی نوابی: «وقتی کوه گم شد»، روایت داستانی بهزاد بهزادپور از احمد متوسلیان است که بنا بود در یک سریال 25 قسمتی تولید شود. بهزادپور که در سال‌های اخیر بشدت کم کار شده اما با همان محدود آثار خود ثابت کرده است قلمش یارای روایتی بجا و غیر شعاری از افلاکیان را دارد. این نویسنده و کارگردان صاحب‌سبک سینما، با «خداحافظ رفیق» طرحی نو در سینمای ایران در انداخت. در حالی که همه سینماگران به این بهانه که پای کاراکتر سینمایی باید در زمین باشد، از بیان اعجازهای دفاع‌مقدس امتناع می‌ورزند، روایت صادقانه و حرفه‌ای بهزادپور توانست این اثر را در خاطره‌ها ماندگار کند و ساختار سینمای ارزشی و ماورای ماده را تغییر دهد. بهزادپور داستان را اینگونه آغاز می‌کند که جوانی تمام کتاب‌های کتابخانه پدرش را که خبرنگار بوده و 2 ماه است فوت کرده به جهت خرید کامپیوتر به مرد کتابفروشی می‌فروشد. وقتی کتاب‌ها به مغازه کتابفروشی منتقل می‌شود، در بین کارتن‌های کتاب، مجموعه زیادی از کاغذهای دستنوشته نمایان می‌شود. مرد کتابفروش با دیدن کاغذها آنها را روی میز می‌گذارد و مشغول چیدن کتاب‌ها می‌شود. پسر مرد کتابفروش که عاشق دختری است به نام حمیده و برای او نامه‌های زیادی می‌نویسد این‌بار هم از نبود پدر استفاده کرده و شروع به نوشتن نامه عاشقانه می‌کند. او برای این کار از کاغذهای دستنوشته یک رو سفیدی که روی میز است استفاده می‌کند. اما حمیده این‌بار به‌جای مطالعه متن نامه پسرک اشتباها شروع به خواندن نوشته‌های پشت کاغذ می‌کند و هرچه بیشتر ادامه می‌دهد تعجب و حیرت او بیشتر می‌شود. نوشته‌های پشت کاغذ، یادداشت‌های خبرنگار است درباره حاج احمد متوسلیان و حمیده در تلاش است به دیگر کاغذها دست پیدا کند. . در طرف دیگر داستان گروهی قصد دارند این دستنوشته‌ها به دست نسل‌های بعد نرسد و برای این کار به هر دری می‌زنند. از وعده و وعید دادن به پسر خبرنگار تا تهدید و تعقیب حمیده و... . داستان‌پردازی‌های موازی که در 3 موقعیت با ضرباهنگ بالا و مستمر، باعث شده مخاطب با شخصیت‌های داستان همزاد‌پنداری کرده و فراموش کند در حال خواندن یک فیلمنامه است. شخصیت‌پردازی‌های این قصه، بیشتر به «تیپ» تمایل دارند و در واقع هرکدام نماینده بخشی از جامعه هستند؛ روشنفکران قلم و وطن‌فروش، نسل جوان آرمان‌خواه که گاهی دچار لغزش‌های عقیدتی می‌شود، نسل جوانی که هویت خود را فراموش کرده و سخت در عطش تکنولوژی و مظاهر مدرنیته است و دشمنانی که همواره برای نابودی فرهنگ مقاومت و به طور کلی فرهنگ جامعه ایرانی وقت و بی‌وقت مشغول کار هستند. بهزادپور همواره از تخیل بالایی برخوردار است و این قابلیت او توانسته همواره داستان‌هایی بدیع و جذاب را خلق کند. فیلمنامه‌ها، داستان‌ها و حتی تئاتری نظیر «شب‌های آفتابی» از جمله آثاری است که ثابت می‌کند بهزادپور تخیل و توانایی قصه‌پردازی بالایی دارد. به نظر می‌رسد از لازمه‌های سینمای عرفانی و فرامادی، خلق جهانی جدید است که اقتضائات خاص خودش را داشته باشد. در واقع نمی‌توان با ادبیات رئال، بسیاری از مسائل و شهودات غیرمادی را شرح داد اما با قوه تخیل و خلق دنیایی جدید از نگاه نویسنده، بدون شک می‌توان بسیاری از مفاهیم والای اخلاقی و عرفانی را در قاب سینما، به تصویر کشاند. ناگفته نماند ابتدای این کتاب با عبارت «یا موسی بن جعفر ادرکنی» آغاز شده است که امید است حاج احمد ما به همراه دیگر همرزمانش هرچه زودتر با مدد
امام کاظم علیه‌السلام از بند دشمنان آزاد شوند.


Page Generated in 0/0053 sec