نسیم محمدی: رمان «مرد» شرح داستانی از زندگی سردار حاج احمد متوسلیان برای مخاطب نوجوان است. این کتاب که جزو نخستین آثار داستانی پیرامون حاج احمد متوسلیان محسوب میشود، به قلم داوود امیریان، نویسنده آثار ادبی دفاعمقدس نگاشته شده است. «مرد» راوی 3 برهه از زندگی حاجاحمد متوسلیان است: دوران حضور حاج احمد در سپاه مریوان، تشکیل تیپ 27 و فرماندهی او بر این تیپ که در نهایت منجر به سفر او به لبنان و اسیر شدنش و همچنین روایت دوران بعد از اسارت ایشان حول محور رزمندهای به نام «رضا» شکل گرفته است. سیدرضا هاشمی تنها فرزند یک ارتشی زمان پهلوی است که مادرش قبل از انقلاب بهخاطر اینکه پدر مست رضا او را دیر به بیمارستان رسانده است، به همراه بچهای که در شکم داشته از دنیا میرود و رضا از همان زمان که نوجوان بوده با پدرش و خط فکریاش اختلاف پیدا میکند. او به مردمی که علیه شاه تظاهرات میکردند میپیوندد و در آنجا توسط ساواک دستگیر میشود. سیدرضا در زندان هویت خود را مخفی میکند و بعد از انقلاب با سایر زندانیان از زندان آزاد میشود. در جریان غائله کردستان به آنجا رفته و زخمی میشود و حاج احمد او را نجات داده و به بیمارستان مریوان منتقل میکند. اتصال سیدرضا هاشمی با حاج احمد از این نقطه شروع میشود. سیدرضا بعد از شناخت حاج احمد عاشق و شیفته او میشود و دیگر تاب جدایی از این مرد بزرگ را ندارد. تا اینکه خبر تشکیل تیپ 27 حضرت رسول صلیاللهعلیهواله و رفتن حاج احمد به جنوب میرسد. در همین حین وقتی اسم سیدرضا در لیست کسانی نیست که با حاج احمد به جنوب میروند، سید رضا بشدت ناراحت میشود. این ناراحتی به حدی است که حاج احمد مجاب میشود در آخرین لحظه او را به همراه خود به جبهه جنوب ببرد. در جنوب رضا دست راست حاج احمد است و تقریبا هرجا حاج احمد باشد او را هم میتوان پیدا کرد. سیدرضا در جنوب علاوه بر حاج احمد با منش مردانگی افرادی چون شهید همت، عباس کریمی، حسین قچهای و... آشنا میشود و با آنها زندگی میکند تا اینکه خبر میرسد اسرائیل به لبنان و سوریه حمله کرده و سوریه از ایران کمک نظامی خواسته است. داوود امیریان در رمان خود از حاج احمد شخصیت فرماندهای مقتدر و در عین حال دوستداشتنی به تصویر کشیده است که حین روایت، مخاطب بارها با داستانهای آن میخندد، گریه میکند، حسرت میخورد و در یککلام در هوای پاک آن زمان تنفس میکند. آشکار کردن چهره واقعی بنیصدر و مظلومیت بچههای سپاه در آن دوران یکی از ویژگیهای این رمان به شمار میآید. این در حالی است که حاج احمد و سایر نیروهای سپاه در شهرهای مختلف کردستان بشدت مشغول جنگ با دمکراتها و کوملهها بودند. البته امیریان پرده از ارتباط این گروهکها با بنیصدر برمیدارد. یکی دیگر از ویژگیهای این اثر فاخر را میتوان معرفی یک مدل ارتباط بین فرمانده یا رئیس با زیردستها و بالعکس دانست؛ آنجا که حاج احمد در مریوان این مدل را پیاده میکند یا در دوکوهه آن پادگان خشک را به محل عشقبازی رزمندگان تبدیل میکند. جنگی که امیریان آن را برای مخاطب نوجوان توصیف کرده سراسر زیبایی است؛ نه اینکه امیریان موافق جنگافروزی باشد بلکه این نویسنده خوشذوق با روشی مناسب سراغ زیباییهای دفاعمقدس میرود؛ زیباییای که دوکوهه را مأمن عاشقان کرده است. این را ما در حاج احمدی میبینیم که با پای زخمی حاضر نمیشود لحظهای به عقب بازگردد مبادا نیروهایش از نظر روحی تضعیف شوند؛ این حس را ما بخوبی در رمان جدید امیریان میبینیم و حس میکنیم و میخوانیم.