printlogo


کد خبر: 178615تاریخ: 1396/5/2 00:00
چرا آمار‌های مراکز پژوهشی از افت شاخص صداقت حکایت دارد؟
جمعیت راستگوها آب می‌رود!
جامعه‌شناسان بر رعایت صداقت از سوی مدیران و تأثیرات آن در جامعه تأکید دارند

احمد طالقانی: دروغگو دشمن خداست، خدایا ایران را از آفت جنگ، خشکسالی و دروغ حفظ کن، همه بدی‌ها در خانه‌ای جمع شده که کلید آن دروغ است... . این واژه‌ها که در قالب دعا، توصیه یا آرزو برای ما به یادگار مانده، باورهای ما را شکل می‌دهد. اصولا دروغ در فرهنگ ما بسیار نکوهیده است و ایرانیان از دیرباز تا همین حالا دروغ را رذیلتی اخلاقی می‌دانند اما همین عنصر نکوهش شده در جامعه ما به‌طور عجیبی رواج دارد! دروغ این روزها لقلقه زبان خیلی‌هاست، در محاوره و معامله، در بازی و شادی و غم و غصه، در هر حال برخی از ما مردم ترجیح می‌دهیم حقیقت را نگوییم یا خلاف بگوییم، انگار یکجور عادت شده برای ما و در حالی که دروغ را زشت می‌شماریم و گوینده آن را با بدترین الفاظ مورد نوازش قرار می‌دهیم درباره خودمان ترجیح می‌دهیم پای مصلحت را وسط بکشیم و هزارجور دلیل ریز و درشت ردیف کنیم تا کار خود را توجیه کنیم، دروغ حالا دیگر چه بخواهیم چه نخواهیم جزئی از فرهنگ ما شده...
دروغگویی ریشه تاریخی دارد!
در همین‌باره، امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در ریشه‌یابی پدیده دروغ و رواج آن به «وطن‌امروز» می‌گوید: دروغ پدیده‌ای است تاریخی! معضل امروز و دیروز نیست. دوره‌های مختلف تاریخی را که سراغ بگیری مردم برای پیشبرد امورشان، برای در امان ماندن جان و مالشان از جور والیان و حاکمان و شاهان و شاهزاده‌ها یا عمال‌شان مثل داروغه‌ها و قوللر آقاسی‌ها و گزمه‌ها متوسل به دروغ می‌شدند یا خلاف می‌گفتند، راهش را هم یاد گرفته بودند و توجیه می‌کردند. خلاصه اینکه در ادوار مختلف تاریخی اگر بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که این پدیده همواره ساری و جاری بوده است. هزینه راستگویی در برخی موارد بالا بوده، راستگویان همیشه رد و طرد و متملقان و چاپلوسان همیشه در صدر! شما سرنوشت بزرگمهر را ببینید یا منصور حلاج یا امیرکبیر چه فصل مشترکی دارند؟ به قول سعدی علیه‌الرحمه: «زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم / به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم!»
قرایی‌مقدم در ادامه با اشاره به اینکه دروغ ریشه در بی‌اعتمادی دارد، می‌افزاید: اعتمادسازی پدیده‌ای اجتماعی است، ذاتی و ارثی نیست، وقتی آزادی بیان نباشد، همه بی‌اعتماد می‌شوند زیرا بخوبی می‌دانند که به یکدیگر راست نمی‌گویند! بچه در خانه دروغگو بار می‌آید، مثلا کسی تلفن می‌کند با پدرش کار دارد که از پشت خط با ایما و اشاره به او می‌گویند به دروغ بگوید پدر نیست! یا در مدرسه دانش‌آموزان راستگو یا توسری‌خور هستند یا با هزار جور برچسب طرد می‌شوند. به مامور دولت دروغ می‌گوییم چون می‌ترسیم برای‌مان مالیات بیشتری ببرند یا یارانه‌مان را قطع کنند! در دانشگاه هزینه انتقاد را این‌قدر بالا برده‌ایم که  به همه چیز شبیه است غیر از  همان دانشگاه! وقتی در محیط‌های آکادمیک آزادی نباشد، دانشجو و استاد نقاب به چهره می‌زنند، نقش بازی می‌کنند و ریاکاری و شیادی سکه رایج می‌شود. وضعیت دانشگاه‌ها را بررسی کنید؛ دانشجوی مطالبه‌گر را تبدیل کرده‌ایم به متملق توجیه‌گر، همین دانشجو فردا که می‌خواهد فلان پست سیاسی را بگیرد یا نماینده مجلس شود، هزار وعده دروغ می‌دهد و می‌داند این دروغ‌ها کارساز است! دروغ ریشه در بی‌اعتمادی دارد. وقتی همه به هم دروغ می‌گویند جامعه هم به قهقرا می‌رود، امروز جامعه‌شناسان یکی از شاخص‌های عقب‌ماندگی را بی‌اعتمادی می‌دانند و متاسفانه در کشور ما برخی مدیران  بی‌اعتمادی را در جامعه گسترش می‌دهند. به قول شاعر: «هزار وعده خوبان یکی وفا نکند!»
جمعیت  راستگوها آب می‌رود!
نتایج یک تحقیق و نظرسنجی معتبر حقایق مهم اما دردناکی را درباره دروغگویی و اعتماد فاش می‌کند، این نظر سنجی که از سوی یک مرکز دانشگاهی منتشر شده می‌گوید 75 درصد شهروندان حاضر در طرح پرسشگری اعتقاد دارند تعداد آدم‌های راستگو روز به‌ روز در جامعه کمتر می‌شود! همچنین 65 درصد  هم معتقدند این روزها وضعیت طوری شده که راستگو بودن به حساب ساده‌لوحی گذاشته می‌شود! 71 درصد شهروندان هم به فرمایشات فروشنده‌ها و کسبه بی‌اعتمادند! این یافته‌ها را داشته باشید تا به نتیجه‌ای برسیم. امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه که با دیدگاه‌های وی در سطور قبل آشنا شدیم علت گرایش روزافزون به شبکه‌های اجتماعی و کم شدن مخاطبان رسانه‌های رسمی را ترویج بی‌اعتمادی و شکل نگرفتن اعتماد طولی بین شهروندان و دستگاه‌های رسمی می‌داند، امری که به باوری می‌تواند  بستر شایعات و ناامنی اجتماعی را فراهم کند. علاوه بر این طهمورث شیری، جامعه‌شناس هم معتقد است اگر در فضای جامعه بی‌اعتمادی شکل بگیرد و برخی مدیران به‌راحتی دروغ بگویند، فضا را برای دیگران هم آماده می‌کنند تا این رفتار بین آحاد مردم نهادینه شود. بنابراین به عنوان حرکت نخست باید برخی مدیران در رفتار خود صداقت داشته باشند و واقعیت‌ها را به مردم بگویند. البته ما در این زمینه به یکسری ریزفاکتورها مثل شایسته‌سالاری هم نیازمندیم تا اعتماد از دست رفته بازگردد. این جامعه‌شناس درباره آثار دروغ در جامعه می‌گوید: وقتی دروغگویی در جامعه‌ای رواج یافت، نوآوری، شکوفایی خلاقیت، بروز استعدادها و تعامل صحیح با دیگران و اعضای خانواده به مخاطره می‌افتد و شخصیت‌هایی در جامعه شکل می‌گیرند که بشدت مضطرب و نگرانند. چون دروغگویی تحت هر شرایطی (ارادی یا غیر ارادی) ترس و اضطراب به همراه دارد و مانع روبه‌رو شدن با شخصیت‌های سالم در جامعه می‌شود.
هیچ‌کس دروغگو را دوست ندارد اما...
اگر در اطراف‌تان سراغ بگیرید کمتر کسی را می‌توانید بیابید که دوست داشته باشد دروغ بگوید یا از دروغگو خوشش بیاید، یک‌جور ناچاری و استیصال معمولا فرد را به سمت و سوی دروغ هول می‌دهد، البته هستند آدم‌هایی که به دروغگویی عادت کرده‌اند یا اینکه ترجیح می‌دهند برای راحتی خودشان دروغگویی پیشه کنند اما منصفانه که بررسی کنیم اکثریت نیستند. با این حال خیلی کارها باید بشود تا جامعه راستگویی داشته باشیم. رامین اشرف، استاد جامعه‌شناسی می‌گوید: برای شروع باید مدیران در مواجهه با مردم صداقت پیشه کنند، پس در وهله اول باید مدیران راستگویی داشته باشیم. البته خود ما هم در این زمینه نقش مهمی داریم، یکایک مردم در وهله اول در هر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که هستند باید توجه کنند این صداقت و راستی و درستی است که جامعه‌ای پویا و سرشار از امید و نشاط می‌سازد، پس در وهله اول از خودمان شروع کنیم.


Page Generated in 0/0118 sec