printlogo


کد خبر: 178624تاریخ: 1396/5/2 00:00
مسیج بوقلمون‏نژاد و شمعون ورپریده

بهزاد توفیق‏فر
بعد از دعوای هفته قبل و دادوبیدادی که به راه انداختم، هرکدام از اعضای اتاق خبر، تک‏تک مرا درجایی گیرآوردند و اظهار جان‏نثاری و خاکساری کردند که: همه اینها فقط به خاطر پول آمده‏اند اتاق‏خبر ولی من نه! و ابراز ویرِ خدمت و اظهار عشق قلبی به چشم و ابروی من والخ... انگار که باهم حرف‌هایشان را یکی کرده باشند عیناً!! اولین‏شان همین خانم مسیج بوقلمون‏نژاد که سرپیچ راهرو مثل جن بوداده درآمد جلوی رویم و همینطور که با ناخن‌هایش ور می‏رفت با نگاه کج‏کجکی گفت: البته می‏دانم که منظورت من نبودم نَفَس! و همه اون حرفارو به این کج‏وکوله‏های مافنگی زدی فقط خواستم یادآوری کنم اون قضیه دوبرابرشدن تعداد اعضای زن اتاق‏خبر و معرفی من به عنوان معاون سردبیر در مشاورت شورای سیاستگذاری افزایش گال و گربه رو یادت نره جونی! (در اینجا با آن یکی چشمش، چشمک زد که هنوز احساس تهوع ته گلویم از بین نرفته و روی یک‏پا چرخید و رفت.)
نرفت و دوباره برگشت و تقریباً با جیغ گفت:«راستی این شمعون ورپریده گفت اگه منو عضو دبیرخونه یا اتاق‏خبر کنی 24ساعته برای تأمین وثیقه در خدمتم». گفت به خودتم گفته ولی تحویلش نگرفتی! بابا این یارو یه کم هیز هست ولی خیلی به دردبخوره، یه وقت بذار بیاد ببین چی می‏خواد بهش بده ورداره بره... بهتر از اون مرتیکه خپلِ کویتیه که افتاده بودی به پاش...
باشه حالا اخم نکن! داشتی گفتمان هم‏سطح انجام می‏دادی! شنیدم پونزده نفر از بچه‏های اتاق‏خبرمون توی کویتو فرستاده وَردل سردبیر محترم برای تعطیلات! اگه نظرت بود، پی‏اِم بده، مریم رفته یمن برا وبا و اینا، میگم برگشتنی، می‏سپاردش این چُروک مُوروکا ردیفش کنن... آااخ... باز شکست!
 


Page Generated in 0/0234 sec