printlogo


کد خبر: 178990تاریخ: 1396/5/9 00:00
بفرما ژنِ بوداده‏ مرغوب!


بهزاد توفیق‏فر
چَمَن بنی‏سرد، دومین نفری بود که بعد از آن دادوبیداد کذایی آمد سراغم. وقتی که داشت از سرویس بهداشتی فرنگی بیرون می‏آمد و طبق معمول دست‌هایش را با پشت شلوارش خشک می‏کرد، برخورد به من که جلوی تابلوی اعلانات، تیتر «مادرتحریم‏ها علیه ایران» را سبک – سنگین می‏کردم... خوب درنیامده از آب!
بنی‏سرد: بنده را می‏فرمایید؟!!... آهان! مادر را می‏فرمایید درواقع! به جانِ عزیزتان من از همان اولِ اول هم گفتم که مادر خیلی مهم است! ایضاً! پدر! این ژن لاکردار آنهاست که از این خون به آن خون می‏رود و هزار کار می‏کند. درگوش خودِمن بارها گفته فلان زمین گران می‏شود یا کدام کالا قراراست کمیاب شود! حتی یکبار یک ژِنِ بونداده به من گفت:«چَمَن‏جان! بپر چندتا مازاراتی و پورشه رو بذار روی دوتا کشتی شکر و سه تا کشتی لاستیک خودرو وردار بیار که سُفره پَهنِ از دَهَن می‏اُفته». نه اینکه فقط به من بگه‏ها! به اون خواهرمون هم گفته بود برو چندتا دونه کانتینر بلوزودامن از ترکیه بیار بزار خونه لواسون.
از پاپی پنهون نیست، از شما چه پنهون، این ژن بونداده ارادت داره به ژن‏های بوداده‏ مرغوب مثل من! خیلی هم ناقلاست! یکبار به جایِ من یک قرارداد بزرگ نفتی را امضاکرده بود پدرسوخته! بعد هم مبلغی برای شیرینی بچه‏ها گرفته بود که من خوشم نیامد البته. شما هم از من می‏شنوی، این شِفت و شُل‏ها را بریز بیرون به جایش چندتا ژن‏دار مرغوب بیاور و خلاص!
دستش را که برای گفتن «خلاص» بالا آورده بود، تا مچ توی گوشش فرو کرد و ادامه داد: باز این ژن‏بونداده داره یِ چیزی درباره مرغ و تخم‏مرغ و گوشت و لبنیات و برنج و اینا میگه...
 


Page Generated in 0/0067 sec