printlogo


کد خبر: 180140تاریخ: 1396/5/31 00:00
والورده علیه مکتب بارسا؟
فعلاً باور نمی‌کنیم

یک- در ورزشگاه 98 هزار نفری نوکمپ فقط 58 هزار نفر نشسته‌اند و خالی بودن نزدیک به 40 درصد از صندلی‌ها مرا یاد بازی‌های کوپا‌دل‌ری یا شب‌های بارانی می‌اندازد که هواداران بارسا از جای خود بلند شده و به جایی پناه می‌برند تا خیس نشوند. بعضی می‌گویند علت، حادثه تروریستی اخیر بوده و آن 40 هزار نفر ترسیده‌اند که به ورزشگاه بیایند و گروهی دیگر قهر هواداران بعد از آن باخت خردکننده در سوپرکاپ را دلیل این افتتاحیه بی‌هیجان روی سکوها می‌دانند اما شاید تلفیقی از این دو دلیل درست‌تر باشد تا بدانیم شروع هواداران بارسا مثل تیم داخل زمین کم‌رمق، کم‌هیجان و تا حدودی ناامیدکننده بود.
دو- از ناامیدی گفتن شاید زود باشد. عبارت درست‌تر می‌تواند «شروع با ترس» باشد. ترسی که از چهره والورده می‌بارید و نشانه‌هایش را در خطوط صورت ستاره‌های بارسا  و تماشاگران هم می‌شد پیدا کرد. فوتبال یکشنبه شب بارسا در افتتاحیه فصل فاقد جذابیت‌های همیشگی بود. سرعت پاس‌های رد و بدل شده، حتی تعداد آنها اصلا شبیه روزهای خوب تیم در 8 سال اخیر نبود. بارسا خیلی سخت روی حریف سوار می‌شد و می‌توانست حریف کم‌نام و نشانش را در زمین خودی محبوس کند. از موقعیت‌های متوالی خبری نبود و شاید اگر مسی آن سه شوت را به تیر دروازه نمی‌زد، تعداد موقعیت‌های گل بارسا با میهمان کوچکش تقریبا به یک اندازه می‌شد. در تیم بارسا می‌شد اثرات روانی شکست در سوپرجام و خالی شدن تیم از ستاره را به وضوح پیدا کرد؛ اتفاقی که می‌تواند مخرب‌تر از نقصان‌های فنی تیم و عدم شناخت کافی والورده از مجموعه تحت اختیارش باشد.
سه- والورده 2 سال برای بارسا بازی کرده و حتما با فلسفه بازی بارسا آشناست. او سعی دارد همان فلسفه را البته با جزئیات متفاوت‌تر و طبق سلیقه خودش در تیم فصل جدید پیاده کند اما به نظر می‌رسد  در شروع کار همچنان دنبال آزمون و خطاست. در واقع اتفاقی که او باید در بازی‌های پیش‌فصل رقم می‌زد تا شروع فصل کش آمده و حتی اگر در بازی سوپرکاپ با اغماض می‌شد این آزمون و خطاهای او را قبول کرد، در شروع فصل و بازی‌های رسمی که از دست دادن هر امتیاز می‌تواند به معنای از دست رفتن قهرمانی باشد پذیرفتنی نیست. استفاده از سیستم 2-5-3 در شروع بازی با رئال و تغییر دوباره سیستم در همان مسابقه نشان از سردرگمی تاکتیکی مردی داشت که هنوز تصور می‌کنیم در پس آرامش چهره‌اش چیزهایی برای گفتن دارد. بارسا بازی افتتاحیه فصل را با همان سیستم محبوب 3-3-4 شروع کرد اما ترکیب خط میانی تیم همان اتفاقی را رقم زد که  حاصلش کمبود موقعیت، فقدان سرعت در انتقال توپ از دفاع به حمله و کارهای ترکیبی پرشمار و فرار از فضاهای تنگ در زمین حریف است. والورده در غایب اینیستای مصدوم از مثلث
بوسکتس- راکیتیچ- روبرتو  در خط میانی‌اش بهره برد که مجموع توانایی‌های این مثلث با عنصر خلاقیت تا حدودی غریبه است. شاید بعضا از هر یک از این بازیکنان شمه‌هایی از حرکات تکنیکی و خلاقانه را ببینیم اما  واقعیت این است که هیچ‌کدام آنها هافبک بازیساز و خلاقی نیستند. در واقع شاید اگر به خاطر پست بازی بوسکتس او را از بازیسازی حذف کنیم- که البته در فوتبال دنیا و بخصوص بارسلونا این پیش فرض منسوخ است- دو بازیکن دیگر باید نفراتی با قابلیت‌های اینیستا و ژاوی باشند. در واقع برخلاف آنچه همه تصور می‌کنند که مشکل اصلی بارسا با رفتن نیمار در خط حمله ایجاد شده، فعلا بزرگ‌ترین ایراد را در خط میانی این تیم می‌توان پیدا کرد. جایی که خلاقیت به پایین‌ترین سطح ممکن رسیده و والورده به شکل عجیبی در این راه غلط اصرار می‌ورزد. بیرون گذاشتن رافینیا  و آردا از برنامه‌های تیم دقیقا به این کاستی بزرگ کمک کرده و دنیس سوارز دیگر عنصری که می‌تواند تا حدودی این نقص را بر طرف کند خیلی دیر و در جای اشتباه استفاده می‌شود.
چهار- در تغییرات و تعویض‌های والورده نیز می‌توان ردپای عدم شناخت کافی از بازیکنان و آنچه بارسا می‌خواهد را پیدا کرد. تیم والورده در نیمه دوم بازی با بتیس و از همان دقیقه 60 از پا افتاد و نیاز به ترمیم در خط میانی و خط حمله احساس می‌شد اما اولین تعویض او حول و حوش دقیقه 70 صورت گرفت. تعویض اما شاهکار است؛ یک ابداع نابخردانه که نمی‌دانیم چه هدفی پشت سر آن است. ویدال جای دلوفئو را می‌گیرد و حالا دو مدافع راست در زمین هستند. سمدوی تازه‌وارد باید با رقیبش همکاری کند و بارسا را از جناح راست به دروازه حریف برساند.البته که ویدال با تمام مهارت‌هایش در فاز تهاجمی نمی‌تواند بازیکن باکس باشد و تعللش در موقعیتی که مسی برای او ساخته نشان می‌دهد او هرگز شبیه گوش راست‌های مدنظر بارسا نیست.


Page Generated in 0/0217 sec