printlogo


کد خبر: 180518تاریخ: 1396/6/7 00:00
دکتر الکساندر آزادگان، استاد دانشگاه‌های کالیفرنیا در گفت‌وگو با «وطن‌امروز»:
اوباما در روزهای پایانی حامیان برجام را هم شوکه کرد

تحولات سیاسی اخیر پس از تحریم‌های بزرگ کنگره آمریکا علیه ایران که با تایید ترامپ رئیس‌جمهور این کشور وارد مرحله اجرایی شد، از اهمیت بالایی برخوردار است. رای‌آوری مجدد حسن روحانی در ایران با اجرایی شدن تحریم‌هایی که به «مادر تحریم‌ها» مشهور شد، تردیدها درباره روابط خارجی مبتنی بر نگاه دولت یازدهم را افزایش داد. بر همین اساس گفت‌وگوی پیش‌ رو با دکتر الکساندر آزادگان، استاد مدیریت استراتژیک جهانی و اقتصاد سیاسی بین‌الملل در دانشگاه‌های کالیفرنیا که به عنوان تحلیلگر ارشد در رسانه‌های انگلیسی‌زبان حضور پیدا می‌کند، انجام شده تا ابعاد گوناگون ماجرا بررسی شود.  با توجه به حضور وی در شهر کالیفرنیای آمریکا، گفت‌وگوی زیر از طریق پاسخ ویدئویی دکتر آزادگان به سوالات مکتوب «وطن‌امروز» است.
***
 آیا شما تحریم‌های جدید را نقض برجام و تعهدات بی‌سابقه هسته‌ای می‌دانید یا خیر؟ برای اینکه وارد بحث شویم، مجبور هستم از این سؤال احتمالا خسته‌کننده شروع کنم!
درباره این مساله من مصاحبه‌های زیادی دارم. جواب این سوال که این تحریم‌ها نقض برجام است یا خیر؟ در این مذاکرات آقای دکتر ظریف که خیلی مشتاق بودند، حکم یک مدیر اجرایی را داشتند. مجوز مذاکره از بالاترین دایره‌های مدیریت در ایران و بویژه رهبری و شخص آیت‌الله خامنه‌ای صادر و به ایشان و کادرشان اجازه داده شد مذاکره و به دنیا ثابت کنند ایران می‌خواهد برای رسیدن به نتیجه، مذاکره کند و هدفش فقط مذاکره برای مذاکره نیست. بویژه میانه‌روها (معتدل‌ها) که در قوه مجریه به قدرت رسیدند، تلاش کردند به مردم ایران ثابت کنند می‌توانند با ابرقدرت‌های دیگر به تفاهم برسند.  در هر صورت هدایت و مدیریت مذاکرات از بالا بود و اینها نیروهای اجرایی بودند. حالا 2 سال از آن زمان می‌گذرد. 2 سال پیش دقیقا همین ایام بود که من بعد از 35 سال نخستین سفر آکادمیک خود را به ایران انجام دادم. قبل از سفر بنده، مذاکرات به سرانجام رسید. در آن زمان یک عده‌ای به خیابان ریختند و از خوشحالی شلوغ کردند. راستش را بخواهید وقتی ما این صحنه‌ها را در تلویزیون و از سی‌ان‌ان و دستگاه‌هایی که ما در آمریکا به آن فیک نیوز می‌گوییم –می‌دانم دکتر ظریف از این واژه خوش‌شان نمی‌آید- دیدیم، افسوس می‌خوردیم که چرا بعضی‌ها در ایران- نمی‌دانم چه از واژه‌ای استفاده کنم که به کسی برنخورد- معلومات‌شان خیلی پایین است و ماهرانه به این مساله فکر نمی‌کنند. البته بماند که در زمان رئیس‌جمهور سابق تحریم‌های اقتصادی در حال شکستن کمر مردم ایران بود. تحریم‌های سوئیفت باعث شده بود شما نتوانید ریال را به دلار یا واحدهای دیگر تبدیل کنید. بالاخره کار دشوار شده بود. این وضعیت داشت کمر اقتصاد ایران را می‌شکست. برگردیم به متن سوال که آیا این تحریم‌ها نقض برجام است؟ داشتم این را توضیح می‌دادم: دکتر ظریف بارها تکرار کردند: «رد کردن برجام، نقض توأمان روح و متن برجام است».  بله! این یک نوع نقض روح برجام است. اگر از من می‌پرسید باید بگویم مذاکرات بین واشنگتن و ایران نبود و 5 کشور دیگر در مذاکرات بودند. از این 5 کشور، لااقل روی 2 کشور روسیه و چین تا حدی می‌شد حساب کرد. می‌ماند 3 کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان که تقریبا همیشه طرف آمریکا بودند. البته آنها امتیازات اقتصادی خودشان را دارند و برای همین اگر واشنگتن بخواهد نقض برجام کند و از آن بیرون بیاید، طبیعتا خودش را تنهاتر می‌کند. مثل همان توافق زیست‌محیطی پاریس که ترامپ از آن بیرون آمد و آبروی آمریکا را در دنیا برد. این پیمانی بود که بیش از 190 کشور دنیا آن را قبول کردند. این توافق در زمان آقای اوباما امضا شد و آقای ترامپ از آن بیرون آمد.  این تحریم‌ها یک نوع نقض برجام است. این تحریم‌ها الان نباید وجود داشته باشد برای اینکه ایران به تعهداتش پایبند بوده است. واشنگتن حق ندارد نماینده‌اش را به ایران بفرستد برای «Inspect»؛ بازرسی کردن و مشاهده اعمال ایران. حالا دوربین‌های‌شان آنجاست ولی اینها هر وقت که بخواهند کارشناس می‌فرستند. این جزو قرارداد برجام است. آژانس انرژی اتمی یعنی همان نهادی که هویت دانشمندان جوان و پرکار و نخبه اتمی ایران از آن نشت کرد و به صهیونیست‌های خبیث داده شد و آنها نیز اطلاعات را به منافقین که نوکر و قدرت عملیاتی صهیونیست‌ها هستند برای ترور دانشمندان ایران دادند و آنها را به شهادت رساندند، چندین بار پایبندی ایران به برجام را تایید کرده است. من در انجمن دفاع از قربانیان تروریسم در خاورمیانه (A.D.V.T)صحبت کردم. این تنها سازمان مردم‌نهادی است که سازمان ملل تایید کرده و در داخل ایران است. من در این انجمن با اقوام دانشمندان هسته‌ای نشستم و گریستم. خب! آژانس بود که نام اینها را فاش کرد و به صهیونیست‌ها و اشخاصی در CIA و گروه‌های دیگر داد. همان آژانس چندین‌بار آمده و تصریح کرده ایران بدعهدی نکرده و تعهداتش را انجام داده است. متاسفانه واشنگتن خیال می‌کند فقط آنها باید به تاسیسات ایران دسترسی داشته باشند اما همین آژانس که به ایران در چند مورد خیانت کرده است، می‌گوید ایران تاکنون بدعهدی نکرده است. واشنگتن هر چیزی را برای بدعهدی بهانه می‌کند. الان می‌خواهند سپاه را در لیست سازمان‌های تروریستی جای دهند و تحریم کنند. مثل این می‌ماند که People’s Liberation Army (ارتش آزادیبخش مردم) چین را یا ارتش روسیه را  در لیست تحریم ببریم؛ اینها ارگان‌های چند میلیونی هستند.  واشنگتن می‌داند که نفوذ سپاه در اقتصاد داخلی و خارجی ایران بسیار زیاد است. به همین خاطر می‌خواهند سپاه را تحریم کنند ولی این یک نوع بدعهدی است. اینکه ارگان مهمی مثل سپاه را که نفوذ اقتصادی عمیقی دارد و کارهای بزرگی در بخش‌های نفتی و انواع و اقسام بخش‌های دیگر انجام می‌دهد زیر تحریم ببرند بازمی‌گردد به همان حرف دکتر ظریف که گفت این نقض متن و روح برجام است. این را هم بگویم که این یک میانبر برای بدعهدی است. ایران موشک‌هایی برای آزمایش به فضا فرستاده است. این موشک‌ها اصلا آمادگی وصل کردن کلاهک اتمی را ندارند ولی واشنگتن می‌خواهد به ایران تهمت بزند که ایران کلاهک اتمی دارد. در صورتی که این موشک‌ها اصلا چنین ویژگی‌ای ندارند ولی آنها این را علم می‌کنند تا بدعهدی کنند. اینها دنبال بهانه می‌گردند و از هر بهانه‌ای استفاده می‌کنند تا بدعهدی‌شان را توجیه کنند.
 سوال بعدی من این است که وضعیت خصمانه فعلی واشنگتن علیه ایران را  برخی تحلیلگران داخلی ایران محصول یک جناح تندرو در واشنگتن می‌دانند، شما با این نظر موافقید؟
جناح‌های تندرو فقط در داخل آمریکا نیستند. بعضی از دوستان در داخل ایران هستند که واشنگتن به اینها می‌گوید موضع‌های شما تندرو است. گروهی از تندروها در داخل سنا که معمولا بیشترشان قبلا جمهوری‌خواه بودند، حضور دارند که البته الان جمهوری‌خواه و دموکرات هیچ فرقی نمی‌کند. مثلا سناتور مندز با اینکه دموکرات است اما یک سناتور بسیار صهیونیست است. از آن طرف جان مک‌کین، سناتور آریزونا یا لیندسی گراهام، سناتور کالیفرنیای جنوبی بسیار صهیونیست هستند. اینها وقتی فردی قرار است وزیر شود و در کنگره شهادت بدهد، سوال  می‌پرسند: آیا شما ساپورتر اسرائیل هستید یا نیستید؟ یعنی وقیحانه وزرا را فیلتر می‌کنند.  بله! این سوال کاملا درست است. این تندروها جزو لابی اسرائیل هستند و اسرائیل به اینها پول می‌دهد تا مکرر انتخاب شوند. متاسفم که از این واژه استفاده می‌کنم ولی اینها «نوکر صهیونیست‌ها» هستند. نمایندگان مجلس نمایندگان، در حد کوچکی نماینده ناحیه ایالت‌شان هستند. برای سناتورها که اصلا ناحیه وجود ندارد و هر سناتور نماینده تمام ایالتش است. هر ایالتی 2 سناتور دارد. ما که در کالیفرنیا با جمعیتی 40 میلیون نفری هستیم،  فقط 2 سناتور داریم و یک ایالتی که جمعیتش 700 هزار نفر است هم 2 سناتور دارد. البته در مجلس نمایندگان بیشترین تعداد نمایندگان برای کالیفرنیاست اما بسیاری از اینها جزو لابی اسرائیل هستند و اسرائیل به اینها پول و امتیازات دیگر می‌دهد. مانند شرکت‌های تسلیحاتی سیستم زندان آمریکا که ما به آن می‌گوییم «مجموعه زندان صنعتی آمریکا».  آیزنهاور قبل از اینکه از کاخ سفید برود از واژه «زندان صنعتی نظامی» استفاده کرد؛ یعنی بدنه قدرت شرکت‌های تسلیحانی که چطور اینها داشتند درو می‌کردند و پول‌ها را اضافه می‌کردند به بودجه خودشان.  فکر می‌کنم جواب سوال را داده باشم. بله! آن بخش از تحلیلگران ایران درست می‌گویند و این وضعیت محصول جناح تندرو در واشنگتن است.
 برخی بر خلاف این نظر می‌گویند تندرو در واشنگتن معنا ندارد و این تحریم‌ها دقیقا محصول روندی است که دولت به ظاهر متعادل اوباما طراحی کرد.
این تحلیل هم کاملا درست است. اگر یادتان باشد 10 روز قبل از انتخابات در اوایل نوامبر آقای اوباما تحریم‌های ISA را برای 10 سال دیگر علیه ایران تمدید کرد. اشخاصی که در آمریکا خیلی طرفدار برجام بودند هم از این اقدام شوکه شدند. این تحریم‌ها در بخش انرژی و نفت و گاز طبیعی ایران بود. بر اساس این تحریم شرکت‌های آمریکایی نمی‌توانند هیچ رابطه اقتصادی با شرکت‌های ایرانی بویژه شرکت نفت ایران داشته باشند. مردم مبهوت ماندند که آقای اوباما که مثلا لیبرال بود و برای نزدیک شدن به ایران تلاش می‌کرد، این کار را کرد. این تحریم‌ها که سال 1996 آقای کلینتون آن را قانون کرد هر 10 سال یک بار تمدید می‌شد. آقای بوش سال 2006 آن را امضا و تمدید کرد و آقای اوباما سال 2016 دوباره این تحریم را تمدید کرد. این یکی از صدمه‌هایی بود که به ایران خورد. این تحریم حتی برخی دوستانی که در ایران خیلی طرف برجام بودند را تکان داد و شوکه‌شان کرد. ممکن است این تمدید تحریم جزو برجام یا قراردادهای برجام نبوده ولی روح برجام را نقض کرده است. یک تحلیلی لیبرال‌های داخل آمریکا از آقای کری وزیر سابق خارجه تا تمام کادر مدیریت زمان آقای اوباما داشتند؛ اینکه که ممکن است بحرانی در ایران به‌وجود بیاید. بر اساس این پیش‌فرض اینها باید چه کار کنند؟ یک سرمایه‌گذاری کلان! سرمایه‌گذاری شاید لغت تندی باشد ولی به دنبال این بودند که بتوانند آن دسته از دوستان میانه‌رو یا- به قول خودشان- رفرمیست را به نحوی گول بزنند و طرف آمریکا بکشانند. البته این غیرممکن است. من حتی تصور نمی‌کنم سیاستمداران میانه‌رو اینقدر آماتور باشند. مقامات آمریکایی تلاش داشتند یک شکافی بیندازند و آن بخش از  قدرت مجریه ایران که دست میانه‌رو‌هاست را به طرف خودشان بکشانند و گول بزنند. آنها تلاش داشتند یک پز میانه‌روی و صلح‌طلبی به ایران نشان دهند تا دوستان ایرانی میانه‌رو، خیال کنند برجام به نفع ایران خواهد بود. از آنطرف هم به دنبال ایجاد یک شکاف بودند. آقای بوش و اوباما در پیام‌های نوروزی‌شان، پیامی می‌دادند که انگار پیغام فقط برای مردم ایران بود. این توهین به نظام، کادر مدیریتی و ارگان رهبری ایران بود. اینها تصور کردند روندی در ایران وجود دارد که ما باید به مردم نزدیک شویم. اما سال 2009 میلادی که 88 شما می‌شود، پروژه اینها که می‌خواستند مردم را به جان هم و علیه نظام بیندازند، شکست خورد. بعد از این شکست، گفتند دوستان‌مان را خیلی بیشتر به طرف خودمان می‌کشانیم به نحوی که خیال کنند ما می‌خواهیم مذاکره کنیم.  آقای اوباما سمبل مذاکره و میانه‌روی با ایرانی‌ها بود ولی آمد تحریم‌های 10 ساله را تمدید کرد. ایشان نان را به نرخ روز خورد و یکی به نعل و یکی به میخ زد. آقای اوباما به جای اینکه تمدید تحریم را وتو کند، آن را امضا نکرد ولی بر اساس قوانین آمریکا، در سنا و کنگره تمدید شد. این روند قانونی در سیستم مقننه آمریکاست. اوباما می‌خواست خودش را در تاریخ حفاظت کند. وی قدرت داشت که آن تحریم را وتو کند ولی این لایحه را وتو نکرد. اگر فردی حرف من را قبول ندارد و می‌گوید که من طرفدار محافظه‌کاران ایران هستم و می‌خواهد برند کسی را به من بزند، باید بگویم من مستقل هستم و بر اساس آنچه می‌گویم سند دارم. شما به یوتیوب بروید و اظهارات آقای اوباما را گوش کنید. فیلم اظهاراتش در یوتیوب وجود دارد که می‌گفت هدف برجام این بود که ما دسترسی کامل به کارخانجات اتمی ایران و حتی مکان‌هایی که بسیار حساس هستند، داشته باشیم تا اینها را شناسایی کنیم. آنها خیلی شدید به دنبال دسترسی به پارچین هستند اما سپاه پاسداران محکم ایستاده است. خودشان با زبان خودشان گفتند ما می‌خواهیم تسلط کامل داشته باشیم و کارخانجات ایران را شناسایی کنیم که موقع حمله بدانیم کجا را بزنیم. این سند است و مساله تعصبی نیست که من متعصب باشم. من متعادل صحبت می‌کنم. متاسفانه خیلی‌ها گول این ژست‌های سیاسی که اینها در این مدت گرفته بودند را خوردند. دوستان سیاستمدار محافظه‌کار، اصولگرا و میانه‌رو گول هیچ چیز را نمی‌خورند؛ آدم‌های بسیار برجسته و دیپلماتی هستند که تدبیر دارند و می‌دانند در داخل و خارج ایران چه می‌گذرد و بسیاری از آنان مثل آقای ظریف و سایر دوستان رفرمیست داخل ایران کاملا از شخصیت‌های آمریکایی شناخت دارند. من می‌خواهم بگویم سر اینها کلاه نمی‌رود ولی اینها یک بدعهدی نسبت به ایران کردند که همه در ایران مبهوت ماندند ولی نظام ایران تشخیص داد باید مذاکره کنند و به کشورهای منطقه که ایران را متهم می‌کردند که نمی‌خواهد هیچ وقت مذاکره کند، ثابت کرد ایران مذاکره می‌کند.  خیلی از دوستان داخل ایران احساس کردند مذاکرات به ضرر ایران تمام شد و خیلی‌ها گفتند این کار را کردیم که اقتصاد ایران را نجات دهیم. یا اینکه می‌گویند جلوی حمله به ایران را گرفتیم در حالی که اینطور نیست. مذاکرات بر سر مساله اتمی بود و درباره حمله به ایران نبود. آن دسته از دوستان که می‌گویند این مذاکرات باعث جلوگیری از حمله نظامی به ایران شد، متاسفم بگویم این تحلیل درست نبود. مذاکرات برای مسائل اتمی بود و به خاطر مباحث هسته‌ای بود که ایران زیر تحریم‌های کمرشکن اقتصادی رفت. میانه‌روها یا رفرمیست‌ها که عقیده داشتند باید مذاکره کنیم می‌خواستند جلوی خونریزی اقتصادی را بگیرند و تا حدی هم توانستند جلوی این را بگیرند. آدم باید منصفانه صحبت کند. من در 2 سال اخیر 3 سفر علمی به ایران داشتم. در این 3 سفر که در هتل‌ها بودیم بویژه هتل‌های تهران، آزادی، استقلال و اسپیناس دیدم که اروپایی‌ها برای اینکه روابط اقتصادی با ایران برقرار کنند، صف بسته‌اند. از شرکت پژو تا توتال آمدند تا با ایران قرارداد ببندند. من شخصا مخالف این قرارداد بودم و احساس کردم ایران خیلی گذشت کرد و فرانسوی‌ها و چینی‌ها خیلی بردند.  در هر صورت ولی یک تغییر و تحولاتی از نظر اقتصادی در ایران صورت گرفت. البته تحریم‌ها به قدری کمر اقتصاد ایران را شکست که 96 درصد مردم اثر برداشتن یک مقداری از تحریم‌ها را در بخش اقتصادی حس نکردند. یا خدای ناکرده اثر برداشتن تحریم‌ها را قشری حس کردند که جزو 4 درصد هستند. ما در آمریکا می‌گوییم جزو یک درصد پولدارها بودند. علاوه بر این امیدوارم به کسی برنخورد و متاسفم که می‌گویم سوءمدیریت شدید اقتصادی که در ایران وجود دارد، باعث عدم حس کردن اثر برداشتن تحریم‌ها بود و مردم لمس نکردند که یک تغییر و تحولات اقتصادی ایجاد شده. امیدوارم بخش اقتصادی و مدیریت اقتصادی به خودش بیاید و نگذارد مشکلات اقتصادی از کنترل در برود تا قدرت‌های امپریالیستی بویژه لندن و واشنگتن و تل‌آویو خبیث بیایند و از این نقاط ضعف استفاده کنند و مردم را به جان هم بیندازند و باعث اغتشاش شوند. من تصور نمی‌کنم هیچ وقت این اتفاق بیفتد ولی بخش اقتصادی ایران سوءمدیریت زیادی دارد که باید درباره آن صحبت و راه‌حل‌های درست تبیین شود.
 اگر هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور شده بود چه روندی در برابر ایران و برجام پی گرفته می‌شد؟
این سوال بسیار جالبی است. بسیاری از تحلیلگران احساس می‌کردند The Establishment (هیات حاکمه) آمریکا خانم کلینتون را سر کار می‌آورد اما نظام آمریکا به خاطر جلوگیری از اغتشاشات و بویژه آشوب سفیدپوستان تندرو  تصمیم گرفت خانم کلینتون با اینکه 3 میلیون رای از آقای ترامپ بیشتر داشت، شکست بخورد و توسط سیستم الکترال‌کالج آمریکا آقای ترامپ سر کار بیاید تا آتش دسته‌ای که از اوباما خیلی ناراحت بودند، بخوابد. اگر خانم کلینتون به قدرت می‌رسید، وی ادامه حکومت آقای اوباما بود. البته کلینتون  تدبیر و وجهه دیپلماتیک اوباما را نداشت و خیلی صهیونیست است. اندیشکده‌ها و نخبگان صیهونیست‌ها در آمریکا پشت وی بودند. آقای «حییم سابان» رئیس موسسه سابان که بسیار صهیونیست  و لیبرال است، حامی هیلاری کلینتون بود. تندروهای صهیونیست American Enterprise Institute  یا مافیای صهیونیستی لاس‌وگاس بودند که پشت آقای ترامپ بودند. در هر صورت صهیونیست‌ها 2 کاندیدا را تایید می‌کردند. اینجا اینجوری است و 2 کاندیدا را تایید می‌کنند تا هر کسی که سر کار بیاید و هر کسی که نظام آمریکا سر کار بگذارد، به نفع آنها باشد.
آقای اوباما به نظر علمی من متعادل‌تر بود و تدبیر بیشتری از کلینتون داشت. کلینتون شخصی بسیار تهاجمی بود و خیلی اتصال عمیقی با اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها داشت ولی آقای اوباما شخص منفور نتانیاهو بود و بارها به وی دهن‌کجی کرد که این باعث خوشحالی ما شد. انتخابات در 95 درصد کشورهای دنیا انتخابات نیست و انتصابات است ولی بالاخره یک دموکراسی و حالت دموکراتیک در انتخابات وجود دارد. خانم کلینتون اگر سر قدرت می‌آمد، ادامه حکومت اوباما بود و برجام را یک جوری ادامه می‌داد؛ نه به‌خاطر اینکه خوش‌عهد، بود بلکه برای اینکه ایرانی‌ها را فریب بدهد. حتی از نظر اقتصادی ممکن بود در زمان کوتاه به نفع ایران باشد. حتی ممکن بود این بدعهدی‌های گسترده‌ای که آقای ترامپ می‌کند، اتفاق نیفتد و از یک جهاتی بهتر باشد. البته من هیچ طرفداری از وی نمی‌کنم و شخصا نه به آقای ترامپ و نه به خانم کلینتون رای ندادم. به نظر من این دو شخصیت بسیار منفور بودند و من به کاندیدای سوم رای دادم. در آمریکا متاسفانه کاندیداهای سوم و چهارم اصلا مطرح نمی‌شوند. مناظرات یک گاوبندی بین 2 سیستم و حزب است و اسمش را گذاشته‌اند «انتخابات ریاستی عاشقانه» که این یک اسم فریبکارانه است. شما تصور کنید مناظره‌ها فدرال است در حالی که این یک اسم قلابی است که یک ارنجمنت بین حزب جمهوری‌خواه و دموکرات به وجود آوردند. اینها اجازه نمی‌دهند نفر سومی در این مناظرات حضور پیدا کند، زیرا خودشان اسپانسر برنامه هستند. مردم آمریکا این را نمی‌دانند و خیلی از مردم دنیا هم نمی‌دانند در حالی که خانم جیل استاین از حزب سبز و آقای گری جانسون از حزب لیبرال‌ هم در انتخابات بودند.  به هر صورت اگر کلینتون هم به قدرت می‌رسید، اینها از هر بهانه‌ای برای بدعهدی استفاده می‌کردند ولی نه به اندازه‌ای که آقای ترامپ و اوباش صهیونیست دور و بر وی، از این بهانه‌ها استفاده کردند.  داماد آقای ترامپ «جرد کوشنر» صهیونیست هست و دختر ترامپ هم صهیونیست‌تبار شده است. کوشنر با اینکه 35 سال بیشتر ندارد اما یک صهیونیست لیبرال است. محافظه‌کاران رادیکال صهیونیست خیلی خطرناکند. هرچند به فارسی نمی‌توان واژه‌ای پیدا کرد ولی می‌توان گفت آقای ترامپ به نظر علمی من صهیونیست‌ترین رئیس‌جمهور آمریکاست؛ در تاریخ 70 ساله‌ای که رژیم خبیث صهیونیستی به وجود آمده و زمین‌های فلسطین را اشغال کرده است. آقای ترامپ روی دست همه رؤسای جمهور آمریکا زده است. همه اینها تا حدی مامور صهیونیست‌ها بودند و هرچه زمان گذشته بدتر شده‌اند. اوباما یک جورهایی جلوی صهیونیست‌ها و سعودی‌ها ایستاد یعنی در مقایسه با اشخاص گذشته ولی ترامپ زده روی دست همه و واقعا تندروی‌اش در نوکری صهیونیست‌ها همه را شوکه کرده است. البته ما این را پیش‌بینی می‌کردیم و وی خیلی رک حرف‌هایش را می‌زد. ترامپ از  صمیمی‌ترین دوستان نخست‌وزیر خبیث رژیم صهیونیستی است و این چیزی نبود که کسی نداند. مردم آمریکا بیشتر به فکر اقتصاد خودشان بودند و تصور می‌کردند ترامپ به دلیل اینکه «بیزینس‌من» است، به نفع مردم کار می‌کند. متاسفانه یک بخش بزرگی از آمریکایی‌ها نه‌تنها درباره مسائل ژئوپلیتیک خاورمیانه اطلاعاتی ندارند که حتی درباره ژئوپلیتیک آمریکا هم اطلاعاتی ندارند و خیلی زود شست‌وشوی مغزی می‌شوند. در هر صورت با بودن کلینتون ممکن بود بدعهدی‌ها یک مقدار کمتر باشد و ادامه دوران آقای اوباما باشد ولی به دنبال این بودند که  با کاهش تحریم‌ها، نفوذشان در ایران بویژه در قسمت فرهنگی بیشتر شود. تز اوباما این بود که ایران را فریب بدهد و از طریق برجام و اقتصاد وارد شود و بعد وارد حوزه فرهنگی شود تا نفوذ فرهنگی و سیاسی آمریکا را در ایران بیشتر کند تا بتوانند ایران را مقابل سعودی‌ها علم کنند. سیاست نظامی‌ای که پشت آقای اوباما بود این بود که توازنی در منطقه بین سعودی و حتی صهیونیست‌ها به‌وجود بیاورند و ایران را آنطور که می‌خواهند علم کنند. من خیلی متاسفم که در خیلی از بخش‌ها بین مردم ایران نسبت به رفتار واشنگتن تفرقه‌ هست. آنها می‌خواهند یک جوری مردم را نسبت به نظام بدبین و زده کنند. شما در نظر داشته باشید فقط آمریکایی‌ها نیستند که این پروپاگاندا را علیه ایران از طریق رسانه پخش می‌کنند. حدود 200 کانال تلویزیونی و رادیویی پارسی‌زبان در دنیا مشغول پخش هستند و همه‌شان بودجه‌شان را از بودجه 100 میلیون دلاری که در زمان بوش در کنگره مصوب شد، می‌گیرند. در آن زمان علنا گفتند 100 میلیون دلار برای ساپورت رسانه‌ها با هدف فروپاشی نظام ایران اختصاص می‌دهیم. ممکن است این رقم 300 میلیون دلار باشد و آن 100 میلیون رقم سیاسی‌اش باشد و رقم اقتصادی بیشتر باشد. اینها خواستند از این طریق در ایران تفرقه به وجود بیاورند که متاسفانه الان وجود دارد. نباید این را فقط گردن اینها انداخت. تفرقه در ایران از نظر سیاسی وجود دارد. برخی دوستان می‌گویند این تفاوت سلیقه است و تفرقه نیست ولی من به عنوان تحلیلگری که 25 سال جامعه شما را مطالعه می‌کنم و کاملا به مسائل ژئوپلیتیک اروپا و بویژه آمریکا تسلط  دارم می‌توانم بگویم این تفرقه است و اینها کاملا آگاه شدند و خیلی زرنگ‌تر از سالیان پیش درباره مسائل ایران هستند و خیلی بهتر از قبل تفرقه پخش می‌کنند. متاسفانه بعضی از دوستان از داخل ایران دارند ایران را تبدیل به کشور ضرب‌وشتم می‌کنند. درست است یک جاهایی اختلاف سلیقه است اما برخی درگیری‌ها در مسائل سیاسی خیلی بالاست که امیدوارم حل شود. امید و دعای ما از این طرف دنیا برای شماست که این را بتوانید حل کنید.
 به نظر شما بهترین واکنش ایران به این تحریم‌های سنگین چه باید باشد؟
ایران آپشن‌های مختلفی دارد. ایران از اول می‌دانست اگر واشنگتن بخواهد بدعهدی کند، خیلی بی‌اعتمادی بین ایران و واشنگتن وجود داشت. با این حال وزرای ایران و آمریکا و بقیه کشورهای 1+5 کنار هم ایستادند. در این مذاکرات ایران یک چهره خندانی از خود نشان داد. ایران برای مواجهه با بدعهدی آمریکا امکانات مختلفی در منطقه دارد. ایران می‌تواند حمایت از حزب‌الله را بیشتر کند و اسرائیل را تکان بدهد. ایران می‌تواند آزمایش‌های موشکی‌اش را بیشتر کند. اگر واشنگتن یک نفره از برجام بیرون بیاید ایران می‌تواند از تفرقه‌ای که ممکن است بین واشنگتن و اتحادیه اروپایی بیفتد- که من فکر می‌کنم با توجه به اینکه اعضای اتحادیه اروپایی از آقای ترامپ خوش‌شان نمی‌آید، ممکن است این اتفاق بیفتد- استفاده کند. انگلیس که از اتحادیه اروپایی بیرون آمد همواره طرفدار آمریکا بوده و هست و الان هم که محافظه‌کارها در آنجا به قدرت رسیده‌اند، یکی از نخستین کسانی که به آقای ترامپ تبریک گفتند از حزب دسته‌راستی UK بود ولی در فرانسه می‌بینید که لیبرال‌ها به قدرت رسیدند. در آلمان لیبرال نیستند ولی خیلی متعادل هستند. در دورانی که خانم مرکل سر قدرت بود توانست یک اتحاد بین لیبرال‌ها و محافظه‌کاران به وجود بیاورد. اصولا یک چیزی که همه در دنیا می‌گویند این است که رئیس دنیای آزاد خانم آنگلا مرکل است. رئیس دنیای غرب رئیس‌جمهور آمریکا نیست برای اینکه تعادل ندارد و رفتارها و تصمیمات عجیب و غریب دارد.  یکی از آپشن‌هایی که ایران دارد، این است که از این تفرقه‌ای که ممکن است بین فرانسه و آلمان و واشنگتن به‌وجود بیاید، استفاده کند. ما می‌توانیم تا حدودی رفتار چینی‌ها و روس‌ها را پیش‌بینی کنیم برای همین بر فرانسه و آلمان تمرکز می‌کنم. اگر این را به وجود بیاوریم برمی‌گردیم به اواخر دهه 90 که رئیس‌جمهور سابق و کادر ایشان یک تفرقه بین اروپایی‌ها و واشنگتن به راه انداخت. حتی بین آقای کلینتون که لیبرال بودند اختلاف انداخت و دولت توانست با اینها جدا جدا مذاکره کند. آن موقع با اینکه اتحادیه اروپایی وجود داشت ولی هنوز واحد یورو نیامده بود. آن زمان می‌شد از آب گل‌آلود ماهی گرفت و از این تفرقه بهره برد. آن موقع یک لیبرال در آمریکا بر سر کار بود و در خیلی از کشورهای اروپایی لیبرال‌ها حاکم بودند. در آلمان، فرانسه و بریتانیا لیبرال‌ها برسر قدرت بودند. در آن زمان با وجود اینکه در 2 طرف دریای آتلانتیک لیبرال‌ها بر سر قدرت بودند، ایران توانست از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد. الان ایران راحت‌تر می‌تواند این کار را بکند.  آمریکا یک رئیس‌جمهور بسیار نامتعادل دارد و الان اروپایی‌ها خیلی از این مساله ناراحتند. ترامپ به اروپا رفت و با ناتو نشست و حرف‌های پرت و پلایی زد که می‌خواهد قدرت ناتو را بگیرد و ناتو باید به آمریکا بیشتر پول بدهد. اینها همان متدهای مافیایی بود که اگر به من پول ندهی از تو حفاظت نمی‌کنم. این حرف‌های ترامپ برخورد مافیای سیاسی و برای مصرف داخلی بود. بعد آقای مارک پنس معاون رفت و گفت نگران نباشید و هیچ تغییر و تحولاتی در رابطه واشنگتن با ناتو در اروپا پیش نخواهد آمد و اینها برای مصرف داخلی بود.  در هر صورت اروپایی‌ها از ترامپ خوش‌شان نمی‌آید و با وی اختلافات ایدئولوژیک اساسی دارند و ایران می‌تواند از  این ظرفیت استفاده کند.
 

دیگر واکنش‌های ایران چیست؟

یک واکنش دیگر ایران می‌تواند این باشد که روسیه را سمت خودش نگه دارد. نولیبرال‌های روسیه در اسپوتنیک تحلیل داده بودند که یک تفرقه بین ایران و روسیه بر سر مساله سوریه به وجود آمده است. این را در مدیای جهانی پخش کردند. من رفتم گفتم این صدا، نظر و عقیده تمام کرملین نیست و نظر آن دسته از همکاران نولیبرال‌ روسیه است که هیچ‌وقت از ایران خوش‌شان نمی‌آمد و همیشه می‌خواستند از زیر تحریمهای آمریکا در بروند و خودشان را به غرب نزدیک کنند. در مقابل یک دسته از روس‌ها می‌گویند غرب در حال سقوط است و ما باید سمت شرق برویم و اوراسیا را به‌وجود بیاوریم. در هر صورت ما این را تحلیل کردیم. خب! ایران می‌تواند در مساله سوریه روس‌ها را به طرف خودش بکشاند و آنجا یک گذشت‌هایی بکند که روسیه از ایران دور نشود. از سوی دیگر ایران می‌تواند از نظر اقتصادی به چین خیلی نزدیکتر شود. البته چین و روسیه هیچ‌وقت منافع اقتصادی‌شان را در مقایسه با جمعیت 320 میلیونی آمریکا، قربانی کشور 80 میلیونی ایران نمی‌کنند. چین قراردادهای چندصد میلیارد دلاری با آمریکا دارد. اکنون که روابط اقتصادی و روابط سیاسی 2 کشور در شرایط بدی هست، ایران می‌تواند از آن استفاده کند. روابط اقتصادی روسیه با آمریکا بیش از 120 میلیارد دلار است. این هیچ است. روابط اقتصادی آمریکا با چین رقمی تریلیون دلاری است و اقتصادشان با هم قاطی است. از دهه 90 که کلینتون جایگاه «مطلوب‌ترین ملت» را به چین داد،  اقتصاد چین و آمریکا ادغام شد. چین هیچ وقت نمی‌آید سر مسائل اقتصادی با ایران، خودش را قربانی کند. این غلط است اگر اینطور فکر کنیم. آن هم یک نوع قدرت نفوذ هست که ایران بیشتر خودش را به شرق و کنفدراسیون اوراسیا نزدیک کند.

این یک تز خیلی واقعی است که برای دوستان دست راستی و سنتی روس یک امیدی است و  تلاش می‌کنند این تز را در تمام دنیا و بویژه در خاورمیانه ترویج کنند. آنها حتی تلاش می‌کنند ترک‌ها را هم به سوی خودشان بکشانند. در حالی که ترکیه جزو ناتو است ولی الان به‌خاطر هدایت کودتا علیه اردوغان توسط شخص عبدالله گولن- مامور سیا- ترک‌ها یک خورده هم در سوریه هم نسبت به روابط‌شان با اروپا و نسبت به ناتو کنار کشیدند. این در حالی است که آنها هنوز عضو ناتو هستند و خواهند ماند مگر اینکه تغییر و تحولات اساسی صورت بگیرد که به طرف روسیه بروند که چشم من آب نمی‌خورد.

در هر صورت این می‌تواند چند واکنش ایران به بدعهدی آمریکا باشد. ایران اگر بودجه نظامی‌اش و حزب‌الله را بیشتر کند یا در سوریه نسبت به منافع روسیه گذشت کند، می‌تواند واکنش نشان دهد. هدف اینها این است که اینقدر بدعهدی کنند که ایران از برجام بیرون بیاید. در روانشناسی با این ترفند «روانشناسی معکوس» می‌گویند.

مثل جنگ‌ها که همیشه کشورهای متخاصم تحریک، تحریک و تحریک می‌کردند تا آن کشور هدف، حمله اولیه کند و آنها بتوانند حمله نظامی تمام‌عیارشان را آغاز کنند. تحریم‌ها یک جنگ اقتصادی است و تمام جنگ‌ها با تحریم‌ها آغاز شده است. شما مشاهده کنید جنگ آمریکا و ژاپن در جنگ دوم جهانی از دهه 30 با تحریم‌ها آغاز شد. در بخش انرژی تحریم‌های غول پیکری علیه ژاپن اعمال کرده بودند. آن زمان آمریکا که بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت بود، به ژاپن نفت نمی‌فروخت و ژاپن که در حال رشد سریع اقتصادی بود، احتیاج شدیدی به نفت داشت؛ همانطور که الان چین احتیاج دارد. فکر کنید آمریکا کاری کند که چین نتواند از سعودی یا هر کشور دیگری نفت وارد کند! این رسما اعلام جنگ است. تحریم‌های اقتصادی ایران هم اعلام جنگ است و اینها فقط منتظرند ایران یک واکنشی نشان دهد. البته این برای ایران بسیار دشوار است. اگر واکنش نشان دهد باخته است و اگر نشان ندهد، اینها باز می‌خواهند دخالت کنند. اصولا هدف تمام تحریم‌ها این است که فشار اقتصادی روی مردم اینقدر زیاد شود که علیه نظام قیام کنند و این خیلی برای نیروهای غربی بویژه واشنگتن ارزان‌تر تمام می‌شود. من بویژه از واژه واشنگتن استفاده می‌کنم برای اینکه نمی‌خواهم به تمام آمریکا توهین شود. در هر صورت هدف از تحریم‌ها این است که وضع اقتصادی مردم خراب شود و علیه نظام قیام کنند و این برای واشنگتن یا هر کشور دیگری ارزان تمام می‌شود برای اینکه نیاز به تاخت و تاز نظامی نیست. کاری که در افغانستان و عراق کردند، 6 تریلیارد دلار خرج روی دست‌شان گذاشت و ترامپ علنا به کلینتون گفت شما داعش را به‌وجود آوردید و 6 تریلیون دلار هم از دست دادیم. اینها چنین هدفی از تحریم دارند و تحریم‌ها را ادامه می‌دهند برای اینکه هیچ وقت نمی‌خواهند با ایران به توافق برسند و به تعهدات‌شان عمل کنند. هدف‌شان این بود که تحریم‌ها به هر بهانه‌ای ادامه پیدا کند که از نظر اجتماعی یک انفجار درونی باشد و مردم به نظام فشار بیاورند و نظام فروبپاشد و ایران تبدیل به سوریه شود. هدف اینها فدرالیزه کردن تمام خاورمیانه است. در 2 جا این را شروع کردند؛ عراق و سوریه. اصلا برای چه به داعش دولت اسلامی عراق و شام می‌گویند؟ در اسم‌شان کد می‌دهند. در آنجا خواستند 2 کشور را فدرالیزه کنند. هدف اینها هدف پروفسور برنارد لوئیس است که تمام خاورمیانه را فدرالیزه و نقشه را عوض کنند. واشنگتن از تحریم‌ها استفاده می‌کند تا جنگ داخلی به وجود بیاید و بعد بگویند راه‌حل این است. این روش فراماسونری است؛ ما به آن می‌گوییم «مدیریت بحران» یعنی بحران  را به وجود می‌آورند و بعد می‌گویند این راه‌حل است. وقتی یک کشوری مثل سوریه کاملا نابود می‌شود، مجبور می‌شود آنچه به او اعلام می‌کنند را انجام دهد. این روش آنهاست و توهم توطئه نیست. توهم این است که شما فکر کنید توطئه‌ای وجود ندارد. خیلی از توطئه‌های سیاسی وجود دارد که 40 سال بعد یا 10 سال دیگر یا در روند کنونی دنیا که همه‌چیز درجا انعکاس پیدا می‌کند، یک هفته دیگر آن را با سند ثابت می‌کنند. توهم توطئه نیست وقتی ما می‌گوییم فراماسونیزم در ریختن این سیاست‌ها دست دارد.

شما در مباحثی که تاکنون مطرح کرده‌اید تاکید می‌کنید برجام هدف اقتصادی نداشت اما در ایران دولت مستقر با این رویکرد که برجام قرار است حال اقتصاد را خوب کند، مذاکره  کرد. برای نمونه ربط دادن آب خوردن مردم به برجام بود که آقای روحانی گفت. ارزیابی شما از به هدف نشستن برجام چه بود؟

من درباره مسائل داخلی کشورتان اظهارنظر نمی‌کنم. با اینکه می‌توانم و جزو تخصصم است ولی چیزی که ترجیح می‌دهم روی آن تمرکز کنم، مساله ژئوپلیتیک است. من وارد اینکه آقای روحانی چه گفت یا آقای قالیباف و رئیسی چه گفتند، نمی‌شوم. سوال‌تان این است که «شما در مباحثی که تاکنون مطرح کردید تاکید می‌کنید که برجام هدف اقتصادی نداشت» من جواب‌تان را در سوالات قبلی دادم. آن دسته از دوستان میانه‌رو در ایران، تصور می‌کردند از نظر اقتصادی وضع بهتر می‌شود. حالا در کلمه‌بندی‌اش در برجام اگر مطالعه کنیم بحث جداست. من برجام را به زبان انگلیسی مطالعه کردم و بسیار مرموز است. این اعتمادی بود که ایران کرد. ایران معتقد بود اگر در مساله اتمی گذشت کند، وضع اقتصاد بهتر می‌شود. در یک بخش‌هایی از برجام، این موضوع به نحوی گفته شده بود. من تاکید نکردم برجام هدف اقتصادی نداشته است. من گفتم موضوع برجام مساله هسته‌ای ایران بود. نخبگان در ایران می‌گویند این تفاهمی سر مساله هسته‌ای بود که چه کنیم؟ چقدر غنی‌سازی کنیم؟ کیک زرد چقدر داشته باشیم و به چه‌کسی بدهیم؟ تعداد سانتریفیوژها چقدر باشد؟ مساله سر آن بود ولی به‌خاطر همان مساله هسته‌ای داشتند کمر اقتصاد ایران را می‌شکستند. طبیعتا این توافق باید زاویه اقتصادی هم می‌داشت ولی الان در عمل می‌بینیم خیلی از کشورها می‌ترسند با ایران روابط اقتصادی داشته باشند؛ کشورهای اروپایی و حتی کشورهای دیگر.

قوانین بانکی آمریکا خیلی مرموز است. وکلا و مدیران شرکت‌های غول‌پیکر به دلیل همین پیچیدگی قوانین، می‌گویند ارزش ندارد فلان قرارداد را با فلان بخش از اقتصاد ایران ببندیم و از آن‌سو آمریکا ما را تنبیه کند. این برخورد دموکراتیک نیست و زورگویی است. خیلی‌ها از لغت «جامعه بین‌الملل» استفاده می‌کنند. خب! اگر جامعه بین‌الملل 6 کشور باشد، این جامعه بین‌الملل نیست. ما بالای 200 کشور در دنیا داریم. اکثر کشورها اجازه ندارند تصمیم اساسی بگیرند یا رلی در دنیا بازی کنند. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم ایران اگر جزو این کلوب هسته‌ای باشد، وارد جامعه بین‌الملل می‌شود. اصلا نیت آن کمتر از 10 کشور این نبوده است. آنان می‌خواستند کشورها را سرکوب کنند و در ایران نفوذ داشته باشند که بعدا اگر بخواهند بمباران کنند، بدانند کجا را بزنند.

فقط می‌خواهم بگویم برجام با اینکه مساله ژئوپلیتیکی برای ایران بوده از همان اول مساله سیاسی داخل ایران بوده است. خودتان این را می‌دانید و من لازم نیست برایتان بگویم. این مساله بسیار فشرده شده در سیاستهای درونی ایران است  که حتی در نبرد ریاست‌جمهوریتان در داخل ایران مطرح شد. من این سوال را به آن صورت جواب نمی‌دهم و از پاسخ آن پرهیز می‌کنم. من به عنوان محقق آمریکایی ایرانی‌تبار به خودم این اجازه را نمی‌دهم که در مسائل داخلی ایران اظهارنظر کنم. این را باید بین خودتان حل کنید. مشورت من به دوستان ایرانی- آمریکایی هم همین است که در مسائل داخلی دخالت نکنید. این یک نوع توهین به سیاستمداران  و کادر مدیران و رهبری ایران است. ما می‌توانیم قسمت خارجی را برایتان تحلیل کنیم که بدانید در اینجا چه می‌گذرد.

دولت ترامپ درباره موضوعات منطقه‌ای چه راهبردی علیه ایران دارد؟

وی طبیعتا شخصی طرف صهیونیست‌ها و سعودی‌هاست و همانطور که می‌دانید اتحادی بین سعودی‌ها و صهیونیست‌ها به وجود آمده که علنا نتانیاهو می‌آید و می‌گوید رهبران عرب با موضع اسرائیل موافق هستند. این را قشنگ می‌گوید و تا به حال سابقه نداشته است این را تصدیق کند.

اینها چون می‌دانند ایران قدرت نرم زیادی در خاورمیانه در بین تشیع و اهل تسنن دارد تلاش کردند این 2 را به جان هم بیندازند. ما همیشه صحبت و بحث می‌کنیم که اینها خواستند اسلام را از ریشه بزنند و یک جنگ شیعه و سنی درست کنند در حالی که ما قشنگ داریم توجیه می‌کنیم که جنگ اسلام علیه سلفی و وهابی وحشی است که تا حالا پول‌شان را از قطری‌ها و سعودی‌ها می‌گرفتند و حالا قطری‌ها خدا می‌داند چه می‌کنند.

اینها هدف‌شان این است که سعودی‌ها را همینطور مقابل ایران نگه دارند. ترامپ 110 میلیارد سلاح به اینها انداخت [خنده] که اصلا ممکن است نتوانند از آن استفاده کنند و ممکن است خلبان هواپیماها آمریکایی باشد. تمام تکنیسین‌ها آمریکایی هستند و برای استفاده از سلاح کاملا به آمریکا وابسته‌اند. اینها از قدرت نرم ایران در عراق و حتی افغانستان می‌ترسند. این قدرت در سوریه و لبنان کامل است. در یمن هم این جنگ به همین دلیل ادامه دارد و سعودی‌ها به همراه کشورهای جی‌سی‌سی و مصر هر چقدر بر سر مردم بمب انداختند و 12 هزار نفر را به قتل رساندند، نتوانستند یمن را شکست دهند. سعودی‌ها در حال ورشکستگی هستند و تا یک حدی می‌توانند جنگ در یمن را ادامه بدهند.

وقتی سهام شرکت بزرگ نفتی سعودی «آرامکو» عمومی شود و سهمش را به هر کسی که می‌خواهد بفروشند، نشان‌دهنده ضعف اقتصادی سعودی‌هاست. ریاض در بخش‌های دیگر هم کسر بودجه زیادی دارد. مردم عربستان از نظر اقتصادی در شرایط سختی هستند که این وضعیت در تاریخ این کشور بی‌سابقه است. از 1918 که تقریبا کشور عثمانی از بین رفت و انگلیسی‌ها سعودی‌ها را در حجاز علم کردند و بعدش هم آمریکایی‌ها با سیستم پترودالر آن را از سال 1971 ادامه دادند؛ یکی از ستون‌های سیستم پترو دالر همان عربستان سعودی به عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت در اوپک بود. زمانی سعودی‌ها تولیدکننده برتر دنیا بودند ولی الان مسائل خیلی بزرگ دارند. الان هم که بین کشورها تفرقه به‌وجود آمده است. مساله قطر اینگونه نبود که آقای ترامپ در ریاض بنشیند صحبت کند و قطری‌ها بیرون بیایند. دعوای قطر و سعودی به چند سال پیش بازمی‌گردد که بعد از رفتن ترامپ از منطقه، کاملا علنی شد. البته این استراتژی قطری‌ها بود که نمی‌خواستند نوکر و مزدور سعودی‌ها باشند.

قطر سومین تولیدکننده گاز طبیعی در دنیا است و ایران چهارمین کشور است. دست‌راستی‌های واشنگتن که صهیونیست هستند، از قدرت نرم ایران هراس دارند اما قدرت نرم ایران ادامه نخواهد داشت، اگر اقتصاد ایران نتواند درست کار کند. وقتی مردم حتی در 4 سال بعد از به قدرت رسیدن دوستان میانه‌رو تحت فشار شدید اقتصادی باشند؛ وقتی اقتصاد خراب بماند و قول و وعده‌هایی که دادند، به ثمر نرسیده باشد، یعنی وضعیت بسیار دشوار است. البته نمی‌توان همه را گردن دوستان و همکاران میانه‌رو انداخت. این مساله، مساله سیستماتیک در ایران است که فقط مربوط به اقتصاد نیست.

اینها به ثمر نرسد، واشنگتن همین جوری به علم کردن سعودی و صهیونیست‌ها ادامه می‌دهد. اینها شدید از نفوذ ایران در عراق می‌ترسند. عراق یک موقعی دومین تولیدکننده نفت در دنیا بود و ذخیره‌های نفتی هنگفتی دارد.

البته این را هم باید بگویم که باید دید بعد از روند صلح در سوریه، ایران تا چه حد می‌تواند نفوذ داشته باشد. هرکسی می‌خواهد آنجا را بچرخاند. همکاران لیبرال اگر بخواهند آنجا را بچرخانند، بین ایران و روسیه سر مساله سوریه اختلاف می‌اندازند، ممکن است این تا حدودی واقعی شود؛ می‌گویم ایران اگر نفوذ خود را ادامه بدهد و نخواهد کشور را فدرالیزه کند. برخی معتقدند ایران می‌خواهد در قسمتی از سوریه، شیعه یا علویون تمرکز داشته باشند؛ همانطور که قسمت خیلی زیادی از سوریه دست کردهاست، حالتی آنطور برای علوی‌ها به وجود بیاید که در منطقه جغرافیایی نفوذ داشته باشند. روس‌ها البته با این موضوع موافق نیستند. اگر ایران بتواند یک جوری با روس‌ها در این مذاکرات کنار بیاید و ایران مثل بارها و بارها در تاریخ، قربانی بین روابط و زدوبندهای کشورهای ابرقدرت نشود، طرح‌های واشنگتن شکست می‌خورد.

طبیعتا آمریکا ایران را در منافع خودش قربانی می‌کند. اگر روسیه ایران را قربانی نکند و منافع خودش را در سوریه داشته باشد تا ایران از آن طریق بتواند به لبنان کمک کند تا جلوی رژیم صهیونیستی بایستند و اگر در یمن جنگ به نفع آنهایی که حرف حق را می‌زنند، به پایان برسد و سعودی‌ها شکست بخورند، جلوی راهبری استراتژی ترامپ گرفته خواهد شد؛ اگر ایران متعادلانه و خیلی دیپلماتیک این مساله را حل کند.

و اینکه ایران چطور می‌تواند رفتار و برخورد کند؟

ایران وقتی می‌تواند جلوی استراتژی دولت ترامپ بایستد که در گام اول بتواند مردم خودش را متقاعد نگه دارد که خدای ناکرده انقلاب آسیبی نمی‌خورد. یک کار ایران این است که اتحادش را حفظ کند. طبیعتا اختلاف‌نظر در هر سیستمی وجود دارد ولی اگر سیستم و بدنه قدرت اتحاد را حفظ کند، این خودش استراتژی‌ای برای شکست دادن موضع ترامپ در خاورمیانه است. اینها دارند سرمایه‌گذاری می‌کنند در ایران که تفرقه به‌وجود بیاورند یا ایرانی‌ها در بین خودشان این را تقویت کنند. اینها دارند شب و روز از طریق رسانه‌های مزدور این کار را می‌کنند. این یک نوع استراتژی است. اقدام دیگر این است که ایران روابط نزدیک‌تری با ترکیه داشته باشد. آقای ظریف جزو اولین افرادی بود که از اردوغان در جریان کودتا حمایت کرد و گفت در منطقه نباید کودتایی باشد و دوران کودتاها تمام شده است. ترک‌ها خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند. البته متاسفانه به ترک‌ها نمی‌شود اعتماد کرد و همیشه طرف ناتو بوده‌اند ولی الان دارد تمام این اتفاقات تغییرات اساسی می‌کند. نزدیک شدن به ترکیه و روابط خوب اجتماعی و سیاسی و اقتصادی داشتن یک نوع شکست استراتژی ترامپ است یعنی یک نوع شکست استراتژی ترامپ در منطقه خواهد بود.

قیمت نفت خودش خیلی مهم است. قیمت نفت در شکست دادن این استراتژی مهم است. واشنگتن اینقدر به سعودی‌ها اجازه داد تا قیمت نفت را پایین بیاورند که کمر ایران و ونزوئلا و روسیه را بشکنند. این تحریمهای آمریکا علیه روسیه خیلی تاثیرگذار است. الان دیدید سنای آمریکا باز دوباره یک لایه‌های جدیدی علیه روسیه به‌وجود آورد که این باعث می‌شود روسیه یک‌جوری به ایران نزدیک شود، البته من چشمم آب نمی‌خورد و تصور می‌کنم در این مذاکراتی که کادر آقای ترامپ با روس‌ها خواهد داشت، ممکن است روس‌ها خدای ناکرده سوریه و حتی ایران را قربانی کنند تا تحریم‌های‌شان برداشته شود. من با روسیه از نزدیک کار می‌کنم و در 2 اندیشکده روسیه تحلیلگر ارشد هستم و مرتب مقاله می‌نویسم و آنها شخصا به من گفتند که تحریم‌ها کمرشان را می‌شکند. این مساله استراتژیک دیگری است که ایران چطور نزدیکی خود با روسیه را حفظ و این کشور را متقاعد کند که ایران نزدیک‌ترین همپیمان روسیه در منطقه است و خواهد بود تا روس‌ها الان که بویژه پایی در خاورمیانه پیدا کردند و جلوی آمریکا می‌ایستند، بتوانند این موضع را نگه دارند. فقط باید امیدوار بود روس‌ها به خاطر مسائل اقتصادی نخواهند با ترامپ سازش کنند که متاسفانه یک علائمی را می‌بینیم که ممکن است این کار را بکنند.

بحثم درباره قیمت نفت بود. قیمت نفت اگر همینطور پایین بماند، طبیعتا از نظر اقتصادی برای ایران بسیار دشوار خواهد بود. یعنی ایران باید بودجه خودش را در بعضی از قسمت‌ها کمتر و کمتر بکند ولی یک واکنش ایران می‌تواند این باشد- که البته این بسیار جنجالی است- که بودجه نظامی‌اش را بیشتر کند. وضع اقتصادی مردم سخت است و سخت می‌شود آنان را متقاعد کرد که اگر بودجه نظامی را قوی‌تر کنی مصون از حمله خارجی هستی. مردم در آن لحظات به فکر نان شب‌شان هستند. متقاعد کردن مردم واقعا دشوار خواهد بود ولی مطمئنم دوستان ایرانی می‌گویند دشوار نیست و دارد انجام می‌شود. در هر صورت قیمت نفت خیلی تاثیر می‌گذارد. مساله گاز طبیعی که سوخت تمیزی در برابر نفت است الان مساله بسیار مهمی است. باید قیمت گاز طبیعی را در حدی نگه داشت که ایران کمتر صدمه ببیند. در این مساله مسائل استراتژیک ایران و آمریکا و روسیه و قطر با هم یکی است. برای چه؟ برای اینکه سعودی نمی‌تواند با اینها رقابت کند و حتی با قطر در قاعده طبیعی نمی‌تواند رقابت کند. حدود 20 درصد گاز طبیعی برای روسیه است و همین مقدار برای آمریکا. رتبه سوم و چهارم برای ایران و قطر است. اتفاقی که در منطقه و بویژه در اروپا می‌افتد این است که سر بازار گاز طبیعی اروپا، روسیه و آمریکا در حال گلاویز شدن هستند و ایران و قطر دارند سر این مساله با روسیه رقابت می‌کنند. البته وزیر انرژی آلمان علنا گفت آمریکا نمی‌تواند برای ما تعیین تکلیف کند که از روس‌ها گاز طبیعی نخریم و آمریکا تامین‌کننده ما باشد. این برای اولین‌بار بود که آلمان‌ها محکم مقابل واشنگتن ایستادند و می‌خواهند نزدیکی خود با روسیه را ادامه بدهند، البته در عین نزدیکی، روابط‌شان می‌تواند با آمریکا خوب باشد ولی اینکه محکم جلوی آمریکا بایستند، خیلی جالب بود.

خب! این یک برد برای ایران است که از آن مسائل به نفع خودش استفاده کند و بتواند گاز طبیعی‌اش را صادر کند. یکی از زوایای مهم مساله قطر، داعش و سعودی همان لوله گاز طبیعی بود که قرار بود از میدان پارس، گاز طبیعی ایران را به عراق ببرد و از تمام عراق رد شود و به سوریه و از آنجا به لبنان و دریای مدیترانه و بازار اروپا برود. دلیل اینکه داعش و جنگ را به وجود آوردند، این بود که این لوله گاز طبیعی به وجود نیاید. دعوای قطر و ایران سر این مساله بود که اینها داعش را ساپورت کردند و ما به‌طور خوبی سرکوب کردیم و زدیم‌شان و ان‌شاءالله شکست هم می‌خورند. دعوای قطر و سعودی هم سر این مساله است. سعودی‌ها می‌خواستند سیاستهای قطر را کنترل کنند، زیرا قسمت شمالی سرزمینشان در اختیار طرحی می‌رفت که قطری‌ها می‌خواستنند راه بیندازند. وقتی قطر دید داعش در حال سقوط است و دیگر نمی‌توانند داعش را بلند کنند و ادامه بدهند و این سیاست ادامه‌دار نیست، جلوی سعودی‌ها ایستادند.

اصولا برنامه‌شان این بود که از میدان مشترک پارس که آنها می‌گویند شمال، از پایین بزنند و بروند در شمال سعودی خط لوله را به اردن و بعد سوریه ببرند. اینها تصور می‌کردند سوریه ممکن است خم شود و در نهایت از سرزمین سوریه گاز را به ترکیه و از آنجا به اروپا ببرند و بازار 350 میلیون نفری اتحادیه اروپایی را از آن خود کنند. خدا را شکر این نشد و سوریه مقاومت کرد و البته نابود هم شد. دلیل اینکه ترکیه با سعودی‌ها و قطری‌ها رابطه خوبی داشت این بود که یک مقدار زیادی از این خط از ترکیه می‌رفت. ترک‌ها می‌خواستند در این سود سهم داشته باشند. منظورم این است که مساله گاز طبیعی هم یک مساله کاملا استراتژیک است که می‌توان با آن سیاست ترامپ را شکست داد. یعنی ایران تولیدش را از آن چیزی که در پارس‌جنوبی در حال حاضر دارد، خیلی بیشتر کند. ایران باید بتواند بهره‌برداری خیلی بیشتری در گاز طبیعی بکند و یک جوری نیازهای گاز طبیعی اروپا را برآورده کند و یک مقدار هم به چین و هند گاز بدهد تا از این طریق بتواند از لحاظ اقتصادی سیاست ترامپ را شکست دهد. در آن صورت هر چقدر اینها بخواهند تحریم را ادامه دهند، کارساز نیست. اگر سپاه پاسداران ایران زیر تحریم‌ها برود، بخش بزرگی از اقتصاد ایران را که الان سپاه می‌چرخاند، لطمه می‌خورد. این می‌تواند بدعهدی بسیار فشرده و زیرکانه‌ای علیه ایران باشد. یعنی در برجام بدعهدی نکنند ولی تحریم‌ها را علیه سپاه راه بیندازند. البته این را هم می‌شود گفت تا حدی بدعهدی علیه برجام است در حالی که در برجام گفته نشده تحریم علیه سپاه، بدعهدی است. این را واضح نگفتند ولی همانطور که ظریف بارها گفت «رد کردن برجام، نقض توأمان روح و متن برجام است».

 

 

 

 


Page Generated in 0/0538 sec