printlogo


کد خبر: 180856تاریخ: 1396/6/13 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با میلاد عرفان‌پوردرباره سال‌های شاعری و آخرین کتاب شعرش
«راهبندان» حاصل خلوت من در ترافیک تهران است

مهدی  چراغ‌زاده:  میلاد عرفان‌پور نخستین روز بهمن ۱۳۶۷ در شیراز به دنیا آمده است. سرایش شعر را از نوجوانی آغاز کرد. نخستین کتاب خود را با عنوان «از شرم برادرم» در قالب رباعی، به سال 85 توسط انتشارات سپیده‌باوران منتشر کرد. او در 3 مجموعه شعر بعدی خود نیز سرودن در همین قالب را ادامه داد؛ 2 اثر «پاییز بهاری‌ است که عاشق شده است» و «پادشهر» را او سال 88 و «جشن فراموشی‌ها» را سال 89 روانه بازار کتاب کرد. میلاد در رشته «سیاست‌گذاری فرهنگ و ارتباطات»  تحصیل کرده و فارغ‌التحصیل دوره کارشناسی ارشد از دانشگاه امام صادق(ع) است. موضوع پایان‌نامه او تحلیل گفتمان انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی بوده است. عرفان‌پور سال 94، مجموعه شعر تازه‌ای منتشر کرد که «از آخر مجلس» نام داشت. این شاعر جوان، کتاب «بی‌خبری‌ها» را سال 94 منتشر کرد. این اثر در  یازدهمین دوره جشنواره قلم زرین نامزد شد و بدین ترتیب او جوان‌ترین نامزد این جایزه از ابتدای تأسیس بود. او مدیر دفتر شعر موسسه شهرستان ادب، همچنین دبیر و داور برخی جشنواره‌های شعر بوده است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به جشن فراموشی‌ها، ناخوانده، درباره تو و راهبندان اشاره کرد. چند روز پیش در دفتر شعر شهرستان ادب در خدمت این شاعر جوان کشورمان بودیم.
***
 آقای عرفان‌پور! نخستین مجموعه اثر منتشرشده از شما رباعی بود. شما گام اول را با رباعی برداشتید یعنی به‌عنوان یک شاعر رباعی‌سرا رسماً کار را شروع کردید؛ چه شد که بین آن‌ همه قالب‌های شعر قالب رباعی را انتخاب کردید؟
آشنایی من با قالب رباعی به‌طور خاص با کتاب شاعر  شیرازی رباعی‌سرا آقای «ایرج زبردست» آغاز شد. کتاب «باران که بیاید همه عاشق هستند» مرا جذب رباعی کرد و البته شاید امروز من رباعی ایشان را نپسندم و از لحاظ فکری هم شاید با او مخالف باشم اما این حق را باید بجا بیاورم که کتاب ایشان مرا جذب قالب رباعی کرد و زیبایی‌های رباعی را به من نشان داد. به فاصله یکی- دو سال بعد «بیژن ارژن» را شناختم و از محضر ایشان استفاده کردم.  درباره اینکه چرا رباعی سرودم باید بگویم به نظرم رباعی قالبی است که ویژگی‌های منحصربه‌فردی در ادبیات دارد. یکی از ویژگی‌های آن کوتاه بودن است. این کوتاه بودن در زمانه حاضر که زمانه آثار هنری کوتاه است مخاطب ویژه و گسترده‌ای دارد. فرصت انسان امروز هم برای مطالعه و برای مواجهه با اثر هنری کوتاه کوتاه و بریده ‌بریده‌ است و فضای مجازی هم ایجاب می‌کند شعرهای کوتاه ‌دست به دست و مطالعه شوند. این کوتاهی ویژگی‌ای است که رباعی دارد. آن ویژگی منحصربه‌فردی که عرض کردم کوتاهی نیست، چرا که کوتاهی را قالب‌های دیگر هم می‌توانند داشته باشند. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد رباعی وزن رباعی است که انحصاری است. در تاریخ آمده که این وزن ابداع ایرانی‌هاست. شاید مهم‌تر از اینها شگفتی و افسون خاصی است که در وزن رباعی است و به نظر من در سایر وزن‌ها نیست. یک بخش این شگفتی می‌تواند ذوقی و یک بخش فنی باشد. شاید وزن رباعی پرظرفیت‌ترین وزن شعر پارسی از لحاظ انعطاف‌پذیری و تنوع شعب مختلف باشد. رباعی وزنی دارد که به شعبه‌های مختلف تقسیم می‌شود. بر اساس اختیارات و به قولی وزن، رباعی 18 تا 24 شعبه دارد که اصلش «مستفعل مستفعل مستفعل فع است» اما بر اساس اختیارات به شعب مختلف تقسیم می‌شود. این آزادی در عین محدودیت را که ما در وزن رباعی داریم شاید در هیچ وزن دیگری در فارسی یا حتی عربی نداشته باشیم و نتوانیم پیدا کنیم. خود این مساله کمک می‌کند شاعر در زمان سرایش راحت با کلمات کنار بیاید و بتواند راحت از این ظرفیت استفاده کند و گاهی از سنگینی وزن و سکته‌ای که در بعضی شعب رباعی اتفاق می‌افتد حتی برای مقاصد محتوایی خودش استفاده کند. بیدل هم در این‌باره گفته است «نظم عالی تأملی می‌خواهد/ هشدار که سکته نردبان سخن است». این سکته‌های طبیعی که در وزن رباعی محتمل است می‌تواند نردبان شاعر باشد، هرچند معتقدم استفاده بیش ‌از حد از اختیارات رباعی ممکن است به دور کردن مخاطب از شاعر و شعر منجر شود؛ کمااینکه به نظر من رباعی‌های آقای ارژن اگر بیش ‌از حد دچار اختیارات و گره‌خورده با اختیارات وزنی نبود، با این ظرفیتی که از لحاظ تصویر، خیال و شگفتی رباعی‌های ایشان دارد، قطعاً ده‌ها برابر مخاطب داشت. در رباعی ما موضوعات مختلف را می‌بینیم که قابل سرایش است. البته پیش ‌از این در تاریخ ما موضوعات عاشقانه، فلسفی، مدح، مرثیه یا توصیف بیشتر به رباعی درآمدند اما در دنیای معاصر رباعی از نظر موضوعی و فضای محتوایی هم دچار کثرت شده و به نظرم کثرت مبارکی هم هست. امروز موضوعات رباعی خیلی گسترده شده است. به‌طور مثال تعداد زیادی رباعی سیاسی، اجتماعی و حماسی سروده شده است. مثلاً رباعیاتی که در دوران دفاع مقدس سروده شده، خوب و قابل ‌قبول است. شاید در این موضوع در تاریخ شعر ما کمتر سابقه داشته که رباعی حماسی به این شکل گفته‌ شده باشد. رباعی از این‌ جهت منحصربه‌فرد است. نکته دیگر که از دلایل مهم علاقه من به رباعی بوده این است که رباعی متکی بر کشف و متکی بر لحظاتی است که شاید ما حتی در یک غزل این را نبینیم. کشف لحظه‌های گذرا و نکات باریک که در رباعی اتفاق می‌افتد هم حس خیلی شیرینی به شاعر بعد از سرودنش می‌دهد و هم برای مخاطب خیلی جذاب است. این اتفاق و کشف و یافته محتوایی، تصویری و عاطفی تازه باید هسته اصلی رباعی باشد اما در سایر قالب‌ها خیلی مشابه دقیقی ندارد و این هم یکی از دلایل دیگر جذابیت در ارتباط با رباعی است.
 چرا ما در تاریخ ادبیات پارسی رباعی‌سرا کم داریم؟ یعنی اگر بخواهیم شعرای معروف‌ را نام ببریم شاید شاعران در کنار قالب‌های دیگر، رباعی هم می‌گویند ولی کسی که شهره به رباعی باشد کم داریم.
یک دلیل این است که رباعی قالب منحصربه‌فردی است و ذوق خاص و نگاه خاصی می‌طلبد. این نگاه را اقلیتی از شعرا دارند و می‌پسندند. مشتریان رباعی در بین شعرای ما یک اقلیتی هستند که ذوق خاصی دارند و این ذوق به سمت رباعی گرایش پیدا می‌کند. این می‌تواند یک نوع علاقه به کوتاه‌سرایی و کشف لحظات و حالات مهم و زیبا باشد. این موجب شده خیلی از شعرای ما به دلیل غلبه و سلطه‌ای که غالباً غزل در طول تاریخ شعر پارسی داشته، به سمت غزل گرایش پیدا کنند ولی باز به دلیل جذابیت رباعی آخر دیوان‌شان بابی در رباعیات دارند. اگر بخواهیم احصایی داشته باشیم می‌توانیم ببینیم که بیش از 80 درصد شعرای مطرح ما که صاحب دیوان هستند، بابی در رباعیات دارند هرچند در کنار غزلیات‌شان به‌عنوان بخشی کوچک یا پایان‌بندی دفتر آمده است. اگر قصیده و غزل را با توجه به شباهتی که به هم دارند یک واحد حساب کنیم، علاقه به رباعی در بین غزل‌سرایان آنقدر زیاد بوده که بعد از غزل، بیشترین قالبی که شعرا به آن اقبال داشتند، رباعی بوده است. از این‌ جهت رباعی در اقبال شعرای فارسی رتبه دوم را داشته درحالی‌که شما نمی‌بینید شعرا خیلی در باب مثنوی ورود کرده باشند.
 شما در زمینه‌ رباعی توفیقات خوبی داشتید. برخی معتقدند رباعی چارچوب و محدودیت‌هایی دارد که شاعر را به تکرار می‌اندازد؛ شما با این موافقید؟
من با این موافقم که رباعی‌سرا نباید صرفاً رباعی بگوید و موافقم که رباعی‌سرا گاهی باید سری هم به قالب‌های دیگر بزند؛ باید غزل هم بگوید؛ مثنوی و ترانه هم بگوید، زیرا سرودن در قالب‌های مختلف موجب می‌شود شاعر با توانمندی و ظرفیت قالب‌های دیگر هم آشنا شود و گهگاه با توانمندی‌هایی که در سرودن نیمایی پیدا می‌کند در رباعیات خود طرح جدیدی داشته باشد. به نظرم تجربه سرودن در قالب‌های دیگر می‌تواند به سرودن در قالب رباعی کمک کند و می‌تواند این تنوع را در شاعر ایجاد کند که دچار تکرار در سروده و مضامین و ساختار رباعی نشود. این تجربه را من داشتم و به نظرم تجربه موفقی هم بوده که شاعر سراغ قالب‌های دیگر برود، زیرا از لحاظ ذهنی، جهان‌بینی و فنی به شاعر کمک می‌کند.
 اشاره کردید که بعد از انقلاب شاعرها به قالب رباعی اقبال نشان دادند و در زمینه‌های مختلفی هم رباعی گفتند؛ الان رباعی را به چند دسته موضوعی می‌توان تقسیم‌بندی کرد؟
به نظرم رباعی انقلاب اسلامی مانند شعر انقلاب اسلامی در واقع به ابعاد و ساحات مختلف زندگی می‌پردازد؛ یعنی همان‌طور که شعر انقلاب اسلامی آمیخته‌ای از موضوعات و حالات مختلف شاعر انقلاب اسلامی است و عاشقانه، اجتماعی، حماسی و سیاسی است، رباعی انقلاب اسلامی هم از ابتدا اینطور بوده است و ما عاشقانه‌های بسیار خوبی داریم که همان سال‌های نخست انقلاب سروده شده است؛ شعرهای حماسی، سیاسی و اجتماعی خوبی داریم که در قالب رباعی سروده شده است. یکی از توفیقات و نقاط عطفی که رباعی در این سیر بعد از انقلاب داشته این است که تنوع موضوعی و پیوندش را با زندگی حفظ کرده. یکی از ترجمان‌های پیوند طبیعی شعر با زندگی در فضای بیرونی این است که ما ببینیم شعر و شاعر در موضوعات مختلف سیر می‌کنند و در یک موضوع محدود نمی‌شوند و موضع یک انسان عصر انقلاب اسلامی را بیان می‌کنند.
 رباعی‌های شما در دسته تفنن ادبی قرار ندارند، یعنی خیلی جدی به مسائل پرداخته‌اید. این روش مخاطبان زیادی هم دارد. چگونه توانستید رباعیاتی بسرایید که در عین‌ آنکه به مسائل مختلف می‌پردازد، مخاطبان زیادی را جذب کند؟
درباره رباعی خودم نمی‌توانم قضاوت کنم که تا چه حد موفق بوده است اما اعتقادم این است که شعر زمانی می‌تواند موفق باشد که صادقانه سروده شود؛ یعنی شاعر در آن موضوعی که شعر می‌گوید عمیق باشد و با انس و توجه قلبی و با تأثر درونی شعری بگوید که اول خودش را متأثر کند و در مرحله بعد مخاطب را متأثر کند. شعری که شاعر را متأثر نکند قطعاً مخاطب را هم متأثر نخواهد کرد.  مهم‌ترین لازمه‌ای که یک شعر برای ماندگاری و تأثیر می‌طلبد، صدق و راستی و مواجهه شاعر با عالم است. شعری که ادا دربیاورد و نقاب داشته باشد و به‌واسطه این سروده شود که شاعر بگوید من شاعرم، موفق از آب درنمی‌آید و دچار آفت فراموشی می‌شود اما شعری که صادقانه و از سر تأثر درونی و با انس حقیقی شاعر سروده و پرداخته می‌شود، در عین‌ حال که ویژگی‌های فنی لازم را دارد، به موفقیت می‌رسد. باز به نکته سوال قبلی هم اشاره می‌کنم که شعر باید شعر زندگی باشد تا بر روی انسان‌هایی که در کنار ما زندگی می‌کنند، تأثیر بگذارد. شعری که محدود و به‌صورت کارخانه‌ای تولید شود، ماندگار و مؤثر نخواهد بود. شعر اگر شعر زندگی باشد در موضوعات مختلف یک شخصیت را به مخاطب نشان می‌دهد و این شخصیت برای مخاطب جذاب است و آن را مطالبه می‌کند.
 در یکی از سفر‌های دوره آفتابگردان‌ها که بنده هم به عنوان عضو آن دوره حضور داشتم، بحثی راجع به رباعی پیش آمد و بعضی از اساتید گفتند یکی از مشکلاتی که رباعی‌سرا با آن مواجه می‌شود این است که رباعی‌ها بعد از مدتی به سمت ابتذال کشیده می‌شود؛ آیا شما هم این موضوع را قبول دارید؟ دلیل آن چیست؟
ببینید! رباعی با توجه به ویژگی غافلگیری و کوتاهی که باید داشته باشد، خوراک خوبی برای شنیده شدن و خواندن در فضای مجازی و مجالس مختلف است. برخی رباعی‌سرایان به‌غلط احساس می‌کنند هر محور جذاب محتوایی زبانی برای داشتن و ساختن یک رباعی خوب کفایت می‌کند و گاهی این محور را صرفاً یک ضرب‌المثل یا اصطلاح عامیانه جذاب قرار می‌دهند و این موجب می‌شود رباعی از هدف و مسیر اصلی خودش خارج شود و به‌جای یافتن کشف نو در عالم پیرامون، دچار این شود که صرفاً توجه مخاطب را به‌عنوان یک اثر جذاب جذب کند؛ مثل خیلی از پیام‌هایی که در فضای مجازی به‌عنوان یک پیام بامزه دست‌به‌دست می‌شود، رباعی هم مانند این درمی‌آید. برخی با یک ضرب‌المثل جالب و با یک اصطلاح روزمره جالب و شیرین احساس می‌کنند می‌شود یک رباعی خوب گفت. بله! اگر انتظار ما از رباعی این باشد که یک اثر ادبی تولید شود که صرفاً قابلیت دست‌به‌دست شدن در فضای مجازی یا قابلیت تشویق گرفتن در یک جمع را داشته باشد، کفایت می‌کند. اما واقعاً انتظار از یک رباعی مطلوب این نبوده و نیست. اگر ما با رباعی‌های شاخص تاریخ شعر فارسی آشنا باشیم، می‌دانیم که شأن این قالب خیلی فراتر از یک شیرین‌کاری در فضای ادبی است. قالب رباعی برای بیان حکمت، احساس‌های لطیف و شریف انسان در عالم است. شأن این قالب رساندن پیام‌های بزرگ به مخاطب و یافتن کشف‌های دقیق و ظریف و لطیف است. به نظرم کسانی که با این شیرین‌کاری‌ها سعی دارند رباعی‌سرا جلوه کنند یا بالاخره اسم‌ورسم برای خودشان دست‌وپا کنند با این حقیقت آشنا نیستند و بعد از مدتی هم قطعاً فراموش خواهند شد. این جنس رباعی‌ها، رباعی‌های ماندگار نیست و در نهایت خوبی، به‌عنوان یک اثر بامزه به آن نگاه می‌شود. خیلی از شاعران جوان هستند که متأسفانه به شکل خیلی افراطی دچار این آفت شدند و رباعی‌سرایی را ساده گرفتند و به نکات فنی و محتوایی رباعی توجه لازم را ندارند. این آفت صرفاً در رباعی نیست و الان در غزل هم این آفت بشدت پدیدار شده و غزل‌های سطحی که گرفتار جذابیت‌های خاص فضای مجازی شده است، در شعر امروز ما فراوان دیده می‌شود.
 «تنها و غریب مانده انسان در شهر/ سنگین شده سایه‌ رفیقان در شهر/ محتاج درنگیم در این کثرت رنگ/ این است دلیل راهبندان در شهر». نام کتاب «راهبندان» از این شعر برگرفته شده؛ دوست داریم خودتان «راهبندان» را معرفی کنید و از آخرین تجربه‌تان در آن توضیح دهید.
کتاب مجموعه رباعی‌های من حاصل یکی- دو سال سرودن من در قالب رباعی است و طبیعتاً یک ‌روال طبیعی را طی می‌کند. بر همین اساس نباید انتظار داشت «راهبندان» نسبت به «درباره تو» خیلی متفاوت باشد؛ نه! چون برخی از رباعیات «راهبندان» به فاصله یکی- دو هفته از بعضی از رباعی‌های «درباره تو» سروده شد. خیلی از این ‌جهت نمی‌شود تفکیک کرد، چون فاصله بین سرایش این کتاب و کتاب قبلی بنده خیلی زیاد نیست که این انتظار را داشت که یک‌ فصل جدیدی در شعر من ایجاد شده باشد اما خب! طبیعتاً سیر شاعری هرکس تغییراتی می‌خواهد و ممکن است حال و هوای شعرها در یک سال نسبت به سال پیش متفاوت باشد. مجموعه «راهبندان» تقریباً مثل همه رباعیات بنده در موضوعات مختلف است و براساس حال و هوای مشابهی است که رباعیات با هم داشتند. این کتاب به شش فصل تقسیم‌شده و 73 رباعی در آن است که از نظر تعداد هم پروپیمان‌ترین مجموعه رباعی من بود. مثل همیشه در همه کتاب‌های من این فصل به موضوعات اجتماعی و بویژه موضوعات مرتبط با شهر و انسان و مواجهه با زندگی شهری اختصاص دارد. یک فصل رباعی‌هایی است که به مفاهیم معرفتی و عرفانی و نگاه نیایش و مناجات توجه داشته و یک فصل بیشتر به مفاهیم طبیعت و ارتباط بین این مفاهیم و طبیعت اختصاص دارد. فصل دیگر عاشقانه است و فصل دیگر به جهان آخرت، مرگ و این حال و هوای ویژه اختصاص دارد که باز این موضوع هم یکی از موضوعاتی بوده که من در همه کتاب‌هایم مفصل به آن پرداختم. شاید تعداد زیادی رباعی در این موضوع سروده شده است و این یکی از موضوعاتی بوده که ذهنم مشغولش بوده و هست. فصل ششم هم که با نگاهی به عاشورا و اهل‌بیت و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام سروده شده که باز این فصل هم مشابهش در کتاب‌های قبلی هست. کتاب «راهبندان» نکته ویژه‌ای دارد؛ خلوت من در این یکی- دو سال گذشته در راهبندان تهران بوده است؛ زمانی که از خانه به محل کار می‌رفتم و از محل کار به خانه برمی‌گشتم در این فرصت از این خلوت استفاده کردم و این رباعی‌ها سروده شده است. بعداً ویرایشی روی این رباعی‌ها انجام‌شده است اما اکثر این رباعی‌ها آغاز سرایشش حداقل در «راهبندان» بوده و یکی از فصل‌های کتاب هم به مساله «راهبندان» و زندگی شهری با نگاهی نو و تازه اشاره دارد. واقعا از راهبندان تهران ممنونم که خلوت و فراغتم را فراهم کرد!
 «جز بغض نبود شهر و جز آه نبود/ آنگونه که می‌نمود و دلخواه نبود/ در شهر یتیم‌تر شدم کاش آنقدر/ دیوار یتیم‌خانه کوتاه نبود»؛ این رباعی از کتاب شما نشان می‌دهد گویا با زندگی شهری و مدرنیته میانه خیلی خوبی ندارید؛ نگاه شما به زندگی شهری و مدرنیته که انسان دارد به سمت آن می‌رود، چگونه است؟
من نگاهم به حوزه اجتماعی و شهر که به این مضمون و موضوع مرتبط می‌شود این است که به‌نوعی شاید گریز و گزیری از شهر در زندگی‌های امروزی نباشد. دغدغه من این است که انسان خودش را در زندگی شهری فراموش نکند. انسان نباید فطرت، طبیعت و معنویت خودش را در گیرودار زندگی شهری فراموش کند. انسان باید سعی کند حتی از معضلات این زندگی شهری، استفاده کند. من از راهبندان استفاده کردم و الان اگر «راهبندان» نبود، شاید فرصت این خلوت برای من فراهم نمی‌شد. در زندگی شهری هم می‌توان خوب زیست. برخی شاید احساس کنند من با زندگی شهری مخالفم؛ نه! زندگی شهری قطعاً آسیب‌هایی ایجاد کرده. قطعاً مدرنیته ما را دچار مشکل کرده و قطعاً رنگ و ریای انسان امروز بیش از گذشته است و دچار کثرت شده است اما همین انسان می‌تواند با توجه به باطن به معنویت و روحانیت نزدیک شود. بیشتر دغدغه من این بود که در بعضی از دوره‌ها عدالت اجتماعی ضایع‌شده و از این بی‌عدالتی و تمام مسائلی که ما روزمره با آن ارتباط داریم، انتقاد کردم.
 خیلی از جوان‌هایی که وارد وادی شعر می‌شوند، رباعی را دوست دارند ولی عمدتاً اسیر مصرع چهارم می‌شوند و به تبع آن مصرع‌های دیگر تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و صرفاً نوشته می‌شود تا مصرع‌ها پر شود؛ با توجه به اینکه شما یک فرد باتجربه در رباعی هستید، چه راهکاری دارید برای افرادی که می‌خواهند وارد عرصه رباعی شوند؟
من باید به چند سرفصل در این زمینه اشاره ‌کنم؛ یکی اینکه کسی که می‌خواهد سراغ رباعی بیاید، باید ابتدا سراغ شعر بیاید یعنی رباعی جدا از شعر نیست و کسی که ذوق خوبی در شعر نداشته باشد، قطعاً رباعی هم نمی‌تواند بگوید. باید مطالعه کارشناسی کرد و در محافل شعر رفت و ترفندها و نکات ویژه‌ای را که در قالب رباعی است یاد گرفت و با یادگرفتن از کسانی که در این حوزه تجربه بیشتری دارند، تجربه کسب کرد. در نکته‌ای که فرمودید باید بگویم رباعی یک مصرع نیست و 4 مصرع با فرصت کوتاه برای بیان یک مطلب مهم و زیبا و ارزشمند است. نباید این فرصت‌ها را از دست داد و گذاشت تا رها شوند. ممکن است یکی از این مصرع‌ها شگفتی بیشتری را خلق کند و ضربه نهایی را بزند اما هر 4 مصرع در جای خودشان محترم و مؤثر هستند و باید سهمی از این خلق شگفتی را به دوش بکشند اما خیلی از شعرای تازه‌کار شاید مصرع‌های اول را رها کنند و مصرع آخر را با چیزی که از خودشان نیست پرکنند و فکر کنند رباعی گفته‌اند درحالی‌که این نیست. رباعی‌سرایان موفق کسانی هستند که به هر 4 مصرع توجه می‌کنند و گاهی شگفتی در هر 4 مصرع تقسیم می‌شود.

نگاه دیگران
رضا وحیدزاده: میلاد عرفان‌پور شاعری بالفطره است. طبع جوشانی دارد و ذهن جوانش هر لحظه آبستن معنا و مضمونی تازه است. اساساً برای او شعر نگفتن است که سخت است. اگر می‌خواهید او را شکنجه کنید، مجبورش کنید شعر نگوید؛ و البته مطمئن باشید موفق نخواهید شد. پشت ترافیک یا حین یک جلسه اداری، هنگام تفریحی جمعی یا کنج یک نمازخانه، او هر آن قادر به احضار الهه شعر است. اصلا چرا احضار؟ مگر او را ترک کرده است که احضار کند؟! او می‌تواند با نگاه به هر چیزی به شعر برسد. می‌تواند تغییر فصلی را ببیند و به عاشق شدن پاییز بیندیشد یا آنکه خبر کوچ دوستانش را بشنود و از آخر مجلس و چیدن شهدا بگوید. سیاست، اجتماع، فرهنگ و... فرقی نمی‌کند. او به طنز یا جد، گزنده یا آرامش‌بخش، وجدآور یا تأمل‌برانگیز، روایت خود را از تماشای جهان با زبان شعر به شما ارزانی خواهد کرد. او شاعری است که حتی در قالب‌ها نیز نمی‌گنجد. از رباعی آغاز کرده است و به غزل رسیده، در مثنوی‌ها و نوحه‌ها و مراثی‌ ادامه یافته و حتی سری به نیمایی زده و باز در رباعی سکنی گزیده. او شاعری بالفطره است که هیچگاه شعر را و نیز شعر او را رها نخواهد کرد.

علی داودی: راهبندان اثری دیگر از شاعر خوب و پرکار امروز خصوصا در عرصه رباعی میلاد عرفان‌پور است که نیمه‌های نمایشگاه امسال به مخاطبان رسید. آنهایی که شعر عرفان‌پور را می‌شناسند می‌دانند در این مجموعه با شاعری مواجه خواهند شد که همواره جویا و پویاست. با نگاه مومنانه و درک آنات خوب و دیدنی از جهان به تنهایی انسان و تحلیل غربت‌زدگی بر اثر سلطه تکنولوژی پرداخته. این بار نیز مجموعه‌ای از همه نمونه‌های گذشته گرد آورده و در چند بخش دینی و شهری و تنهایی و انسانی تقسیم‌بندی کرده است. عرفان‌پور برخلاف سایر کتاب‌هایش اینجا تنوع موضوع و فضا دارد و اصلا ابایی نداشته و خود را محدود نمی‌کرده همان شاعری که برای دل گفته برای آخرت هم بسراید. شاعری کنشمند که متوقف و منتظر اتفاق از سمت جهان خبرها نیست، بلکه در همین بی‌خبری‌ها خود به جست‌وجو و بلکه آفرینش دنیای جدید رفته و گاه با اشاره به دنیای کوچک آدم‌های معاصر، شعرهای ماندگار خلق کرده است.

رضا اسماعیلی: میلاد عرفان‌پور پیش و بیش از آنکه شاعر باشد، عاشق است و تشنه حقایق، دلزده از «آگهی» و مرید «آگاهی» و مگر می‌شود عاشق باشی و شاعر نباشی؟! یقینا پیش‌شرط شاعری، عاشقی است. اما جنس عاشقی میلاد با جنس بسیاری از عشق‌های ناکام این روز و روزگار متفاوت است. از نظر میلاد عشق یعنی در فتنه‌خیز حوادث واندادن و مومنانه پای اعتقاد و باور ایستادن. از همین رو است که شعرش  زبان‌بازی و شعبده‌بازی نیست، حدیث جانبازی و سرافرازی است. از  این منظر - و بی‌هیج تعریف و تعارفی - باید او را شاعری هوشمند و حقیقت‌پسند خواند که حق شعر و شاعری را تمام و کمال ادا کرده است. جان کلام آنکه میلاد عزیز شاعری است که به مدد عشق به «انسان» و «آسمان»، جان و جهانش روشن است و شعرش خاری در چشم دشمن‌.


Page Generated in 0/0302 sec