printlogo


کد خبر: 180894تاریخ: 1396/6/13 00:00
نگاهی به مجموعه رباعی راهبندان

سیدوحید سمنانی: بین تمام قالب‌هایی که شاعران فارس‌زبان با آنها طبع‌آزمایی کرده‌اند، رباعی تنها قالبی است که به دلیل وزن خاص آن، در دیگر زبان‌ها همسان ندارد. تولد رباعی مصادف با تولد شعر فارسی دری است. قدمت این قالب و توجه شاعران بزرگ به آن برای انعکاس اندیشه‌های‌شان راوی اهمیت قالبی است که از دیرباز توانسته حیات خویش را به پویایی گره بزند. پس از انقلاب با رجعت ادبا به قالب‌های کلاسیک رباعی نیز جانی تازه یافت تا جایی که در زمان جنگ تحمیلی رباعی از پربسامدترین قالب‌های روز بود. پس از روزهای جنگ رباعی‌سرایی اندکی به حاشیه خزید تا با قریحه شعرای جوانی از جمله ایرج زبردست و بیژن ارژن اهمیتی دوباره یافت. بی‌تردید در میان رباعی‌های ارژن و زبردست نمونه‌های ماندگاری رقم خورده است. رباعی‌های جلیل صفربیگی نیز با تمام نقدهایی که بر آنها وارد است موجب شد بسیاری از مخاطبان این قالب را جدی بگیرند و شاعران جوان‌تر نیز به صورت جدی‌تری این قالب را مشق کنند تا جایی که امروز دفتر‌های فراوانی در قالب رباعی منتشر می‌شوند. میلاد عرفان‌پور شاعری است که بیش از 10 دفتر شعر منتشر کرده است. وی با رباعی شروع کرد و از همان آغاز نشان داد این قالب برایش بسیار جدی است تا آنجا که «پاییز بهاری است که عاشق شده است» برنده چندین جایزه معتبر از جمله «گام اول» شد. آخرین کتاب او نیز چکیده‌ای است از رباعی‌های او. هرچند او را بیشتر به عنوان رباعی‌سرا می‌شناسند اما در میان کتاب‌های او می‌توان نمونه‌های خوبی از دیگر قالب‌ها یافت که نشان از توانایی‌های او در بهره‌مندی از دیگر قالب‌ها دارد. شعر زیر جزو نخستین تجربیات منتشر شده عرفان‌پور در قالب نیمایی است که نمی‌توان زیبایی آن را در نظر نگرفت:
بی‌گمان دریا
شاعری شیدا و آشفته‌ست
با همین امواج کوتاه و بلندش
اولین نیمایی تاریخ را گفته‌ست
این نوع کشف‌های بدیع و تازه در اشعار عرفان‌پور کم نیست، همین کشف‌ها و درنگ‌هاست که شعر او را هویتی مجرد می‌بخشد. ذات شعر اصیل، برآمده از کشف و شهود است و رباعی به دلیل کوتاهی آن بیش از دیگر قالب‌ها نیازمند این عنصر ناب است. اگر دفتر «پاییز بهاری است که عاشق شده است» را نقطه آغازین حرکت‌ شاعر به شمار بیاوریم به اعتقاد نگارنده دفتر‌های دیگر شاعر همه به نوعی روند رشد و پویایی طبیعی شاعر را روایت می‌کند. در مرور کتاب‌های وی هر چه به سال‌های اخیر نزدیک‌تر می‌شویم پختگی زبان و اندیشه نمود بیشتری پیدا می‌کند و شاعر در مواجهه با دنیای پیرامونی خویش تنوع موضوعی بیشتری را در شعرهایش به تماشا می‌نشیند. از همین رو در کنار موضوع توحید و رجعت به خویش که در تمام مجموعه‌های عرفان‌پور جایگاه ثابت و روشنی دارند، موضوعات فراوان دیگری دستمایه سرایش او می‌شوند. موضوعاتی که نشان‌دهنده دقت نظر او به روزمرگی‌ها و صید مضامین تازه از گذر روزهای مردابی است.  اما توفیق رباعی‌های عرفان‌پور محدود به کشف‌ مضامین نیست. وی به نیکی دریافته است شعر عناصری در هم بافته از معنا و لفظ است، از همین‌ رو آرایه‌های ادبی بی‌آنکه خود را به رخ مخاطب بکشند به یاری شعر می‌شتابند و آن را موثرتر می‌کنند. به تحقیق می‌توان گفت بسامد تشبیه و ایهام تناسب بیش از دیگر آرایه‌ها در رباعی‌های عرفان‌پور نمود دارد:
«بی‌تابی لحظه‌لحظه آونگم من
با آینه شکسته هم‌سنگم من
گنجایش غم به قدر عالم دارم
می‌دانی چیستم؟ دل تنگم من»
صرف‌نظر از پارادوکس معنایی بیت دوم، ایهام تناسب در کلمه «هم‌سنگ» شناخت شاعر از جغرافیای کلمات را به تماشا می‌گذارد.
استخدام در فعل کشیدن و ایهام در «هر قلمی» در رباعی زیر نیز آنقدر طبیعی است که به سادگی رخ نشان نمی‌دهد:
«باز آمد چشم بسته‌ام را بکشد
بی‌تابی روح خسته‌ام را بکشد
آن سنگدل از هر قلمی رنگی ریخت
تا ناز دل شکسته‌ام را بکشد
استخدام «می‌گذریم» نیز در این بیت بسیار خوش نشسته است:
«چون‌ آینه‌ها رنج کدورت نبریم
ما بی‌خبریم، آه ... ما بی‌خبریم
بگذار بدانند نسیمیم نسیم
بگذار بدی کنند، ما می‌گذریم»
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رباعی‌های موفق، توازن بین مصاریع و ارتباط زنجیری آنها با یکدیگر است. مساله مهمی که در سال‌های اخیر جای خود را به «ضربه مصراع پایانی» داد! در رباعی‌های عرفان‌پور تنیدگی معنا و لفظ تا جایی است که نمی‌توان آنها را محدود به مصراع پایانی کرد. ذات رباعی ایجاب می‌کند محوریت سروده‌های عرفان‌پور مصراع پایانی باشد اما نکته مهم اینجاست که در اغلب موارد مصراع‌های پایانی به تنهایی اعجابی ندارند و تنها در کنار دیگر مصاریع است که معنا پیدا می‌کنند. نمونه‌های زیر را با هم مرور می‌کنیم:
«سرخوش به گمان که در حساب آمده‌اند
در محضر مرگ چون حباب آمده‌اند
قلاب چه پرسید که این ماهی‌ها
در پاسخ آن به روی آب آمده‌اند»
یا:
«زندانی خویشم، قفسم، دیوارم
بی‌حنجره، بی‌پنجره بی‌دیدارم
بی‌روحم و سرد مثل یک قبرستان
با مرگ مگر گرم شود بازارم»
به اصطلاح منتقدان، مصرع‌های پایانی این دو رباعی هیچ ضربه خاصی ندارد اما سیر و بلوغ معنا در آنها به نحوی است که شگفتی مخاطب را برمی‌انگیزد. بازی با کلمات مرگ، گرم و مگر هم به گونه‌ای است که پس از درک معنا و دقت و تاملی دوباره، حجاب از رخ می‌اندازد.  بررسی دقیق آثار عرفان‌پور زمان و مجال فراخ‌تری می‌طلبد. آنچه باید به این مختصر اضافه کرد این است که بی‌گمان هر شاعری را فرازی و فرودی است و فرود شاعر جایی اتفاق می‌افتد که سیر انفسی و آفاقی شاعر جای خود را به تکرار و رضایت از وضعیت موجود بدهد. اگرچه آثار عرفان‌پور تا اینجا یکسره خالی از فرود نیست اما همواره با فرازهایی همراه بوده است که مبین تداوم سیر و تلاش شاعر برای کشف بیشتر خویش و جهان پیرامون او است. تا زمانی که این تلاش‌ها تداوم داشته باشد مخاطب به رشد بیش از پیش عرفان‌پور امیدوار خواهد ماند.


Page Generated in 0/0057 sec