printlogo


کد خبر: 182019تاریخ: 1396/7/3 00:00
جان دادن روی پای حسین(ع)

زودتر از دستور عمربن سعد جنگ را شروع کرده بود...
خیالش از جنگ با حسین راحت نبود...
از هر کجا حساب می‌کرد، حسین می‌رسید به پیامبر... جنگ با پسر پیامبر... دارد چه می‌کند؟ کجا ایستاده... حسین باشد و او مقابلش؟!
این صدای وجدان حر بود که روزهای قبل وجب به وجب شریک حصر حسین و اهل بیتش شد...    
یک حرف تمام وجودش را می‌لرزاند‌...
این پسر فاطمه است...    
و چه راهگشاست نام مادر و نگاهش...    
حر عاشق فاطمه زهرا بود و ارادتش کار دست دلش داد...    
حر، که قرار بود امان‌نامه حسین را برای عمر ببرد حالا فرار می‌کند... از خودش، نفسش، دنیاخواهی‌اش...
به حسین...
خوب جایی را انتخاب کرده...
میان ندبه و گریه‌هایش  بر امام زمانش
امان می‌خواهد... از حسینی که روزگارش را ناامن کرد تا مایه آرامش باشد...
تنها حسین است که کابوس حر را رویا می‌کند...
عباس و علی‌اکبر را می‌فرستد پیشواز
و آغوشش محل عروج حر می‌شود تا خدا...
همانی که مردانه پای عشق به حسین ایستاد و در آخرین لحظه‌‌های تباهی، حق را انتخاب کرد... روی پای حسین جان داد... و چه عشقی است نفس‌های آخرت را عزیز خدا بدرقه کند تا بهشت...
بین حریت و حماقت یک آری و نه فاصله است... خدایا ما را حرگونه برسان به امام زمان‌مان...


Page Generated in 0/0109 sec