printlogo


کد خبر: 182163تاریخ: 1396/7/6 00:00
مشاور فرمانده کل سپاه:
برخی، حقایق دفاع‌ مقدس را تا سطح درک خود تنزل می‌دهند

«در مظلومیت دوران دفاع‌مقدس همین بس که امروز کسانی رسالت خود را در سکولاریزه کردن آن دوران می‌بینند...».
حمیدرضا مقدم‌فر، مشاور رسانه‌ای فرمانده کل سپاه در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین به سوالات مختلف درباره جنگ تحمیلی و واقعیات آغاز و پایان جنگ پاسخ داده است. این گفت‌وگو شامل پاسخ به شبهاتی است که بویژه طی چند سال اخیر توسط جریان‌های ضد دفاع‌مقدس برای تردید افکندن درباره مساله دفاع در برابر حمله رژیم بعث عراق منتشر می‌شود.
خبرنگار در این مصاحبه راجع به شبهات مربوط به شروع جنگ تحمیلی و نیز مسائل مربوط به ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر سؤالاتی مطرح کرده و حمیدرضا مقدم‌فر به آنها پاسخ داده است.
مقدم‌فر در بخشی از این گفت‌وگو در پاسخ به این سوال که «جعبه سیاه جنگ شامل چه مسائلی می‌شود و چه زمانی به نظر شما باید کاملا باز شود؟» می‌گوید: بر خلاف انتظار شما باید گفت این جعبه سیاه باز شده است، منتها برخی نمی‌خواهند اطلاعات آن را ببینند و بشنوند.
او راجع به مساله بنی‌صدر نیز تاکید کرده است که درباره بنی‌صدر مساله اختلاف و مدیریت چندگانه نبود، اختلاف در ابعاد نگرشی و بینشی بود. او می‌گوید: با استراتژی زمین در برابر زمان، زمینه تسلط صدام بر بخش‌هایی از سرزمین‌مان فراهم شد.
چکیده‌ای از این مصاحبه در ذیل می‌آید و در ادامه، مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.
* جعبه سیاه جنگ نزد سیا و موساد است. در این جعبه سیاه آمران و عاملان و حامیان و ستون پنجمی‌ها مشخص شده‌اند. بر خلاف انتظار شما باید گفت این جعبه سیاه باز شده است، منتها برخی نمی‌خواهند اطلاعات آن را ببینند و بشنوند.
* درباره چرایی ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر باید گفت بخش‌های مهمی از خاک ایران عزیزمان همچنان در اشغال صدامیان قرار داشت و تجاوزگری صدام خسارت‌های مادی و معنوی بسیاری برای ما ایجاد کرده بود و از همه مهم‌تر قبول آتش‌بس که در صداقت طراحان آن نیز بنا به سابقه تاریخی تردید جدی وجود دارد، تکلیف متجاوز بودن صدام را مشخص نمی‌کرد و به همین علت حتی اگر آتش‌بس منجر به مذاکره برای پایان جنگ می‌شد معلوم نبود خسارت‌های ایران پرداخت شود و چه‌بسا با شارلاتان‌بازی و ظلمی مسبوق به سابقه، نهادهای بین‌المللی ما را مجبور به پرداخت بخشی از خسارت‌های عراق هم می‌کردند. آتش‌بس تنها فرصتی برای بازسازی ارتش عراق برای تهاجمات سنگین‌تر بعدی و طولانی شدن جنگ بود...
* میراثداران شهدا کسانی‌اند که مانند امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای مدظله از عملکرد خود در جنگ نادم و پشیمان نیستند و انقلابی بودن را تنها راه نجات مملکت از مشکلات می‌دانند. میراث‌خواران جنگ آنها هستند که دست‌اندرکار تئوریزه کردن سازش با دشمن هستند و نعمت استقلال را کفران می‌کنند و جامعه را به ذلت وابستگی سوق می‌دهند. میراث‌خواران جنگ مفسدان و رانت‌خوارانی هستند که به خاطر منافع مادی چهره مشعشع انقلاب را کدر می‌کنند.
* اگر چنین حادثه‌ای در کشور دیگری با ابعادی به مراتب کوچک‌تر از آنچه در کشور ما اتفاق افتاد به وقوع می‌پیوست، اهالی فرهنگ و هنر و سیاست از کاه واقعیات آن کوهی از اسطوره و افتخار می‌آفریدند و سالیان سال آن را سرمایه عزت و سربلندی سرزمین‌شان می‌کردند. در مظلومیت دوران دفاع‌مقدس همین بس که امروز کسانی رسالت خود را در سکولاریزه کردن آن دوران می‌بینند.
* متأسفانه برخی از این واقعه چنان یاد می‌کنند که گویا امام خمینی(ره) از عملکرد خود و مردم در جنگ نادم و پشیمان شده‌ بود. پذیرش قطعنامه استراتژی امام(ره) نبود بلکه تاکتیکی بود برای برون‌رفت انقلاب اسلامی از موانعی که می‌توانست منجر به توقف روند رو به پیشرفت آن باشد. امام خمینی(ره) در پیام استقامت‌شان تلاش کردند برای همیشه تاریخ این شبهه را در اذهان از بین ببرند. بسیاری از کسانی که از نوشیدن جام زهر سخن می‌گویند عمدا از این بخش از بیانات امام(ره)  سخن نمی‌گویند.

***
 دلایل مختلفی اعم از تسخیر لانه جاسوسی، تسویه داخلی نیروهای ارتش، تضعیف لشکر زرهی خوزستان و بی‌توجهی مسؤولان وقت به هشدارهای رکن 2 ارتش برای آغاز جنگ بیان می‌شود، نظر شما چیست؟
برشماری چنین دلایلی این شائبه را ایجاد می‌کند که به ریشه‌های بیرونی و انگیزه‌های تجاوزکارانه رژیم صدام و مقاصد حامیان او در کشورهای شرقی و غربی برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی توجه نشده است. واقعیت آن است که در تحمیل جنگ از سوی جبهه متحد غرب و شرق و با عاملیت صدام علل و عوامل مهمی دخالت داشته‌اند که تاکنون در تحقیقات مربوط به دفاع‌مقدس و از زبان مسؤولان سیاسی و فرماندهان سپاه و ارتش به آنها اشاره شده است.
یکی از دلایل جنگ تحمیلی ریشه در تحلیل جهان‌خواران شرق و غرب از وقوع انقلاب اسلامی داشت. آنها انقلاب اسلامی را به عنوان یک پدیده و رخداد مقطعی تحلیل نمی‌کردند و بخوبی آن را فرآیندی که معادلات سیاسی را در استراتژیک‌ترین منطقه جغرافیایی جهان تغییر خواهد داد، ارزیابی می‌کردند. ماهیت و شعارهای انقلاب اسلامی و انگیزه انقلابی مردمی که به رهبری امام خمینی(ره) توانسته‌ بودند مقتدرترین دیکتاتور دست‌نشانده غرب و آمریکا را در این منطقه استراتژیک به زیر بکشند، دل‌های ملت‌های مسلمان و انقلابیون و آزادیخواهان را تسخیر کرده بود و سیر حوادث از آینده‌ای خبر می‌داد که منجر به بیداری اسلامی در کشورهای منطقه شود. به همین دلیل تصمیم گرفتند بذر این درخت تنومند را تا هنوز جوانه نزده است به در آورند و از آن آینده محتوم جلوگیری کنند.
عامل دیگر جنگ انگیزه‌های بلندپروازانه و جاه‌طلبی‌های صدام بود. حذف شاه فرصتی را برای صدام پدید آورد تا حقارت ناشی از قرارداد الجزایر را جبران و خود را به عنوان ژاندارم جدید خلیج‌فارس و قدرت برتر منطقه معرفی کند.
صدام با درک رعب و وحشتی که با وقوع انقلاب اسلامی در سران کشورهای حاشیه خلیج‌فارس افتاده بود می‌خواست با پرچمداری جنگ با ایران، به عنوان قهرمان خود را معرفی کند و رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
البته برخی از موارد نظیر آنچه در سوال مطرح کرده‌اید ممکن است عزم او را برای سرعت‌بخشیدن به شروع جنگ افزایش داده باشد. یکی از مسائلی که در تحلیل زمان شروع جنگ وجود دارد اشتباه محاسباتی صدام از توان رزمی و حمایت مردمی از نظام اسلامی بود. درست است که او آسیب‌ها را شناسایی کرده بود اما از اینکه جنگ به جای ایجاد شکاف بین مردم و نظام جمهوری اسلامی منجر به پیوند مستحکم‌تر آنان با نظام اسلامی و افزایش روحیه انقلابی آنان خواهد شد تحلیل درستی نداشت.
میراث‌خواران جنگ آنها هستند که دست‌اندرکار تئوریزه کردن سازش با دشمن هستند و نعمت استقلال را کفران می‌کنند و جامعه را به ذلت وابستگی سوق می‌دهند. میراث‌خواران جنگ مفسدان و رانت‌خوارانی هستند که به خاطر منافع مادی چهره مشعشع انقلاب را کدر می‌کنند.
 چه خاطره‎ای از ایام آغاز جنگ تحمیلی دارید؟
خاطره‌ام مربوط به شنیدن اولین واکنش امام خمینی(ره) نسبت به شروع جنگ است. معتقدم این پیام انقلابی دیگر در مردم ایجاد و روحیه مقاومت را در مردمی که با اتحاد و یکپارچگی شاه را از میان برداشته بودند چندین درجه ارتقا داد. امام راحل(ره) ابهت صدام را در اذهان مردم شکست و از او به دیوانه‌ای یاد کرد که سنگی در چاه انداخته است.
 از همان ابتدای جنگ تحمیلی تا روزهای پایانی صحبت از مدیریت چندگانه در جنگ مطرح بود، بنی‌صدر هم از این اتفاق گله داشت، بعد از او نیز مساله اختلاف سپاه و ارتش مطرح بود؛ اوج آن بعد از فتح خرمشهر بود که به گفته سرهنگ کتیبه، ارتش به استناد پیام صدام معتقد به پذیرش پایان جنگ بود اما آقایان رضایی و هاشمی‎رفسنجانی مخالف بودند و در نهایت هم امام (ره) رای به ادامه جنگ دادند. این روزها برخی منتقدان به استناد عملیات‌هایی همچون والفجر8، کربلای 4 و کربلای 5 و تعداد شهدای آنها، معتقدند جنگ پس از فتح خرمشهر باید پایان می‎یافت و تصور فتح بصره اشتباه بود. همچنین برخی ناآشنایی سپاه با فنون رزمی را از عوامل موثر در افزایش هزینه‎های جانی و مالی در جنگ می‎دانند. نظر شما چیست؟ چه پاسخی به این مدعیان دارید؟
یکی از مهم‌ترین اشکالات در تحلیل و تفسیر وقایع تاریخی، حاکمیت نگاه امروزی است. ما با عینک سلایق و گرایشات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امروز نمی‌توانیم واقعیت رخدادهای گذشته را تحلیل کنیم.
یکی دیگر از اشکالات تحلیل رخدادها نه براساس مبدأ وقوع آنها بلکه از منظر نتایجی است که امروز براحتی در اختیار ما قرار دارد. امروز چون نتیجه یک تصمیم برای ما روشن است درباره آن تصمیم و تصمیم‌گیرندگانش نظر می‌دهیم. ما باید خود را در شرایط واقعی تصمیم‌گیرندگان قرار دهیم و بررسی کنیم اگر در آن مقطع زمانی با شرایط حاکم بر حیطه تصمیم‌گیری بودیم، چگونه تصمیم می‌گرفتیم.
درباره اختلافات فرماندهان جنگ نیز تاکنون مطالب مختلفی از زبان فرماندهان اصلی جنگ بیان شده است. واقعیت این است که بخشی از این اختلافات در روش‌ها را باید طبیعی به حساب آورد. مگر امروز در تیم اقتصادی دولت اختلاف دیدگاه وجود ندارد و مگر برخی از این اختلافات تأثیر منفی بر وضعیت اقتصادی مردم ندارد. مهم این است که مدیران تلاش می‌کنند در ظرفیت‌های سازماندهی شده و با تقسیم مسؤولیت تأثیر منفی این اختلافات را به حداقل برسانند. جنگ نیز از این قاعده مستثنا نیست.
اما درباره بنی‌صدر مساله اختلاف و مدیریت چندگانه نبود، اختلاف در ابعاد نگرشی و بینشی بود. او با استراتژی زمین در برابر زمان زمینه تسلط صدام بر بخش‌هایی از سرزمین‌مان را فراهم آورد.
درباره پایان جنگ پس از فتح خرمشهر نیز باید گفت اگر چه فتح خرمشهر و آزادسازی آن از چنگال دژخیمان بعثی پیروزی و دستاورد مهم و شگفت‌انگیز و بی‌نظیری بوده است اما برخی آن را طوری مطرح می‌کنند که گویا با فتح خرمشهر همه مسائل جنگ حل شده بود و پافشاری ایران بر استمرار جنگ منجر به خسارت‌هایی شد که شما نیز در سوال به برخی از آنها اشاره کرده‌اید.
واقعیت آن است که فتح خرمشهر ضربه‌‌ای کاری به ارتش صدام وارد کرد و منجر به دلهره سران کشورهای حامی صدام شد. دقت کنید آنچه آنها دنبال می‌کردند بر خلاف آنچه شما در سوال به آن اشاره کرده‌اید پایان جنگ نبود بلکه آتش‌بس بود.
میراث‌داران شهدا کسانی‌اند که مانند امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای مدظله از عملکرد خود در جنگ نادم و پشیمان نیستند و انقلابی بودن را تنها راه نجات مملکت از مشکلات می‌دانند.
این در حالی بود که بخش‌های مهمی از خاک ایران عزیزمان همچنان در اشغال صدامیان قرار داشت و تجاوزگری صدام خسارت‌های مادی و معنوی بسیاری برای ما ایجاد کرده بود و از همه مهم‌تر قبول آتش‌بس که در صداقت طراحان آن نیز بنا به سابقه تاریخی تردید جدی وجود دارد، تکلیف متجاوز بودن صدام را مشخص نمی‌کرد و به همین علت حتی اگر آتش‌بس منجر به مذاکره برای پایان جنگ می‌شد معلوم نبود خسارت‌های ایران پرداخت شود و چه بسا با شارلاتان‌بازی و ظلمی مسبوق به سابقه نهادهای بین‌المللی ما را مجبور به پرداخت بخشی از خسارت‌های عراق هم می‌کردند.
آتش‌بس تنها فرصتی برای بازسازی ارتش عراق برای تهاجمات سنگین‌تر بعدی و طولانی شدن جنگ بود. چه کسی تضمین می‌دهد اگر ما آتش‌بس را می‌پذیرفتیم جنگ به سرعت خاتمه می‌یافت. آنها حتی شروع مذاکرات را منوط به آتش‌بس کرده بودند. سوال ما از مدعیان پایان جنگ پس از فتح خرمشهر این است که اگر ما آتش‌بس را می‌پذیرفتیم و دشمنان همان کاری که با دارایی‌های ما پس از سقوط شاه خائن کردند درباره پرداخت غرامت به ما می‌کردند و صدام تصمیم می‌گرفت از بخش‌های تحت تصرف خود خارج نشود ما باید چه می‌کردیم؟
 درباره دلایل پایان جنگ و پذیرش قطعنامه نیز روایت‌ها مختلف است؛ از استهلاک نیروی نظامی و مردمی گرفته تا تجهیز مجدد ارتش عراق، کدام روایت قرین به واقع است؟ تصمیمی که امام امت از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کردند را چطور ارزیابی می‌کنید؟
واقعیت آن است که هم بخشی از توانمندی ما مستهلک شده بود و هم پشتیبانی قدرت‌های بزرگ از صدام در بخش‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری جنگ بیشتر شده بود. شما مواضع دفاعی صدامیان را در عملیات فتح المبین، بیت‌المقدس و کربلای 5 را که با هم مقایسه می‌کنید متوجه حضور نرم‌افزاری آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در کنار ارتش صدام می‌شوید.
از سوی دیگر پشتیبانی آمریکایی‌ها صورت جدی‌تری به خود گرفت. آنان عملا به نفع صدام وارد میدان جنگ شدند. حمله به هواپیمای مسافری‌ با هدف اعلام این حضور آشکار انجام شد. در چنین شرایطی امام خمینی(ره) تصمیم به پذیرش قطعنامه گرفتند که از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کردند. اما مایلم در اینجا این نکته را تذکر دهم که پذیرش قطعنامه و نوشیدن به اصطلاح جام زهر نباید پشیمانی امام خمینی(ره) از راه طی شده قلمداد شود.
متأسفانه برخی از این واقعه چنان یاد می‌کنند که گویا امام خمینی(ره) از عملکرد خود و مردم در جنگ نادم و پشیمان شده ‌بود. پذیرش قطعنامه استراتژی امام(ره) نبود بلکه تاکتیکی بود برای برون رفت انقلاب اسلامی از موانعی که می‌توانست منجر به توقف روند رو به پیشرفت آن باشد.
امام خمینی(ره) در پیام استقامت‌شان تلاش کردند برای همیشه تاریخ این شبهه را در اذهان از بین ببرند. بسیاری از کسانی که از نوشیدن جام زهر سخن می‌گویند عمدا از این بخش از بیانات امام(ره)  سخن نمی‌گویند. ایشان در پیامی که مشهور به منشور روحانیت شده است، می‌فرمایند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام‌شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می‌کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده‌ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی‌فایده است! در حالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ 8 ساله ماست، علاقه به اسلام‌شناسی مردم در آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ 8 ساله ماست.
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها رسماً معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است.
ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل کرد و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید نکردند. آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است، نگران باشد؟
نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابرازعقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب‌الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی‌شود؟»
 جعبه سیاه جنگ شامل چه مسائلی می‌شود و چه زمانی به نظر شما باید کاملا باز شود؟
جعبه سیاه جنگ نزد سیا و موساد است. در این جعبه سیاه آمران و عاملان و حامیان و ستون‌پنجمی‌ها مشخص شده‌اند. برخلاف انتظار شما باید گفت این جعبه سیاه باز شده است منتها برخی نمی‌خواهند اطلاعات آن را ببینند و بشنوند.
 برخی معتقد به تحریف تاریخ  دفاع‌مقدس هستند و می‌گویند بیشتر از بیان واقعیات به اسطوره‌سازی و قدیس‌سازی پرداخته شده است، نظر شما چیست؟
یکی از جفاهایی که همیشه در طول تاریخ به ارزش‌های والا شده عادی‌سازی و عرفی‌سازی آنهاست. می‌گویند برخی از کسانی که قدرت درک حقایق را ندارند حقایق را به زیر می‌شکند و تا سطح درک خود تنزل می‌دهند. امروز نیز عده‌ای با حقایق مشعشع دوران دفاع‌مقدس چنین کاری می‌کنند.
اگر چنین حادثه‌ای در کشور دیگری با ابعادی به مراتب کوچک‌تر از آنچه در کشور ما اتفاق افتاد به‌وقوع می‌پیوست اهالی فرهنگ و هنر و سیاست از کاه واقعیات آن کوهی از اسطوره و افتخار می‌آفریدند و سالیان سال آن را سرمایه عزت و سربلندی سرزمین‌شان می‌کردند. در مظلومیت دوران دفاع‌مقدس همین بس که امروز کسانی رسالت خود را در سکولاریزه کردن آن دوران می‌بینند. ملت ایران امروز خوب می‌فهمد شهید حججی به راستی اسطوره است. حتی کسانی که دست‌شان به بلندای مقام آسمانی او نمی‌رسد از زمین به خورشید پرفروغش چشم می‌دوزند و با نگاهی افتخارآمیز و تحسین‌برانگیز از او یاد می‌کنند. اولا باید توجه داشت که دوران دفاع‌مقدس مشحون است از یاد و خاطرات چنین اسطوره‌هایی و ثانیا دوران دفاع‌مقدس بستر طلوع چنین آفتاب‌های روشنی از مشرق دل‌های عاشورایی بوده که هنوز که هنوز است شهید حججی‌پرور است.
اثر دفاع‌مقدس را تنها نباید بر شهادت حججی دید، اثر واقعی دوران دفاع‌مقدس بر روحیه جهادی حججی‌هاست؛ آن هنگام که در خلوت خود، قله‌های معنویت و بندگی خالصانه را در می‌نوردد و زمانی که کمر به خدمت بی‌منت و مخلصانه برای آبادانی زندگی مردم محروم می‌بندد و آن هنگام که دشمن را مسحور قدرت استقامت ایمانی‌اش می‌کند و حسرت شنیدن یک آخ را بر دل‌های سیاه آنان می‌گذارد و آن هنگام که با حلقوم بریده «لبیک یا حسین» ‌گویان به مولایش ملحق می‌شود.
چرا به این زودی می‌خواهیم بر این سرمایه‌های عزت‌آفرین از دوران نورانی دفاع‌مقدس چوب حراج بزنیم؟! چرا می‌خواهیم اثبات کنیم همت‌ها، باکری‌ها، بروجردی‌ها و یادگاران بازمانده از آن کاروان در اداره جنگ اشتباه کردند؟! من مخالف نقد حوادث دوران دفاع‌مقدس نیستم، می‌توان حتی اسطوره‌ها را نیز نقد کرد اما از ارزش‌های متعالی و افتخارآفرین آنها نیز  نباید عبور کرد.
 میراث‌داران و میراث‌خواران جنگ از نظر شما چه کسانی هستند؟
میراث‌داران جنگ امثال حججی‌ها و شهید قمی‌ها هستند که شیعه واقعی شهدا هستند و گوش آنها ندای
« وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم» را شنید و سر و جان باختند تا به شهدا ملحق شوند.
میراث‌داران شهدا کسانی‌اند که مانند امام خمینی(ره) و امام خامنه‌ای مدظله از عملکرد خود در جنگ نادم و پشیمان نیستند و انقلابی بودن را تنها راه نجات مملکت از مشکلات می‌دانند.
میراث‌خواران جنگ نیز کسانی‌اند که سر سفره امنیت حاصل از جنگ نشسته‌اند و با امنیت خاطر به روی ارزش‌‌های دوران دفاع‌مقدس خنجر کین و طعن می‌کشند و دل‌های خانواده‌های شهدا را  خون می‌کنند.
میراث‌خواران جنگ آنها هستند که دست‌اندرکار تئوریزه کردن سازش با دشمن هستند و نعمت استقلال را کفران می‌کنند و جامعه را به ذلت وابستگی سوق می‌دهند. میراث‌خواران جنگ مفسدان و رانت‌خوارانی هستند که به خاطر منافع مادی چهره مشعشع انقلاب را کدر می‌کنند.
 تلخ‎ترین و شیرین‎ترین خاطره شما از 8 سال جنگ تحمیلی چیست؟ به نظرتان چه مواردی از آن دوران مغفول مانده و هنوز برای مردم تشریح نشده است؟
تلخ‌ترین خاطرات امثال ما بیشتر مربوط به فراق و جدایی از کسانی است که در کنار آنها عطر بهشت را استشمام می‌کردیم و شیرین‌ترین خاطرات مربوط به لحظاتی است که در عملیاتی پیروزمندانه شرکت ‌می‌کردیم و در خیال خود لبخند رضایت امام عزیزمان را تجسم می‌کردیم.
شیرین‌ترین خاطره‌ام همانطور که گفتم مربوط به شنیدن اولین واکنش امام خمینی(ره) نسبت به شروع جنگ است. باز هم می‌گویم معتقدم این پیام انقلابی دیگر در مردم ایجاد کرد و روحیه مقاومت را در مردمی که با اتحاد و یکپارچگی شاه را از میان برداشته بودند چندین درجه ارتقا داد. امام راحل(ره) ابهت صدام را در اذهان مردم شکست و از او به دیوانه‌ای تعبیر کرد که سنگی در چاه انداخته است.
دوران دفاع‌مقدس سرشار از افتخارات ارزشمندی است که هنوز ناگفته مانده است. من از شما و مدیران رسانه‌ها درخواست می‌کنم در کنار نقد و بررسی جنگ دریچه‌ای برای نقد و بررسی عملکرد اصحاب فرهنگ و هنر بگشایید و از کسانی که توانسته‌اند ارزش‌های دوران دفاع‌مقدس را با آثار فرهنگی و هنری جاودانه کنند تقدیر کنید و مهم‌تر از این از کسانی که نسبت به این حادثه مهم در کارنامه فرهنگی و هنری‌شان اثری یافت نمی‌شود بخواهید از کنار این سفره دست خالی عبور نکنند چرا که امام خمینی(ره) فرمودند: «خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند مشعل شهادت، تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‌کنم. و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت و بى‌تفاوت یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند».
 


Page Generated in 0/0080 sec