ماشاءالله ذراتی: درگیریها و کشتارهای خونین میانمار که توسط عوامل آمریکایی- صهیونیستی همچون «بنیاد سوروس» و «موساد» و دستگاه رسانهای غرب تقویت و دامن زده میشود، 3 هدف عمده را دنبال میکند: اخلال در پروژههای حیاتی سرمایهگذاری و انرژی چین در میانمار، سوق دادن مسلمانان منطقه به افراطیگری و احیای حس انتقام و در نتیجه «خشونت پایدار» در منطقه جنوب شرق آسیا و در نهایت ایجاد اختلاف میان کشورهای عضو «آ.سه.آن»، بویژه اندونزی و مالزی از یک طرف و میانمار از طرف دیگر. میانمار با واقع شدن بین هند و جنوب شرقی آسیا، بین چین و اقیانوس هند، دروازهای حیاتی برای آمریکاست تا به تلاش استراتژیکش برای مقابله با پیشروی روزافزون چین ادامه دهد. زمانی که ایالات متحده پس از 5 دهه حکومت خونتا به میانمار کمک کرد تا وارد دوره گذار شود، این کشور قرار بود از چین فاصله بگیرد و به سمت غرب متمایل شود اما عکس این اتفاق رخ داد. میانمار یکی از دستاوردهای سیاست خارجی ریاستجمهوری باراک اوباما و دستگاه نفوذ جرج سوروس بود. آمریکا در زمان اوباما از طریق عادیسازی روابط دیپلماتیک و لغو عمده تحریمهای اقتصادی دیرینه، دستگاه نظامی میانمار را متقاعد کرد از قدرت خارج شده و راه را برای روی کار آمدن آنگ سان سوچی پس از انتخابات هموار کنند. شهریور 95 ایالات متحده آمریکا، میزبان آنگ سان سوچی بود. باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا از برنامهای سودآور برای میانمار سخن گفت و اینکه بالاخره بعد از یک دهه وضعیت در این کشور تغییر خواهد کرد. وی همچنین گفت واشنگتن آماده است تحریمهای اضافی علیه میانمار را لغو کند. بازدید سوچی از آمریکا و لابی ایالات متحده درباره انتخاب سوچی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل فرصتی بود تا واشنگتن پروسه انتقال میانمار از یک حکومت نظامی به سمت دموکراسی تحت قیمومت آمریکا را که از سال 2011 شروع شده، زیر نظر بگیرد. اما به دلایلی که در ادامه شرح داده خواهد شد همه چیز بر وفق مراد آمریکا پیش نرفت و چین به نوعی به مهره آمریکا پیشنهادات بهتری داد. آنگ سان سوچی، رهبر دولت میانمار دعوت رکس تیلرسون همتای آمریکایی خود را برای سفر به آمریکا به منظور شرکت در نشست وزرای خارجه آ.سه.آن در اردیبهشت 96 رد کرد. اگرچه علت این موضوع سفر سوچی و هیات همراه وی به کشورهای اروپایی اعلام شد اما برخی ناظران پرهیز میانمار برای قرار گرفتن در وضعیتی را که علیه چین اقدام علنی و بینالمللی داشته باشد از جمله دلایل اصلی این موضوع تفسیر کردند. گسترش روابط چین با کشور همسایه خود تا آنجا پیش رفت که خردادماه 96 دولت میانمار جذب سرمایهگذاری غربی را رد کرد و در عوض پکن این موضوع را پیگیری کرد. چین همچنین اعلام کرد روابطی آزاد با میانمار بدون نگرانی از موضوعات مرتبط با حقوقبشر خواهد داشت و همچنین برنامه حمایتی سیاسی و اقتصادی برد- بردی را برای توسعه مناسبات 2 کشور ارائه میکند. یکی از مهمترین دلایل رقابت قدرتها در میانمار ذخایر عظیم نفت و گاز سواحل میانمار است. ایالت راخین میانمار به نقطه مشترکی برای منافع چینیها، هندیها و آمریکاییها تبدیل شده است، زیرا سال 2004 ذخایر عظیمی از انرژی در ایالت راخین کشف و باعث شد چین فورا از این فرصت برای اقدام در جهت احداث خط لوله انتقال گاز از میانمار به چین بهرهبرداری کند. جدا از مباحث انرژی، در بعد گردشگری نیز سواحل «Ngapali» میانمار در منطقه راخین جزو زیباترین سواحل آسیا بوده و جذابیت ویژهای برای سرمایهگذاران و هتلداران یهودی دارد. شاید کوچ مسلمانان از منطقه راخین، نخستین قدم در احیا و بازسازی این منطقه گردشگری توسط سرمایهگذاران یهودی محسوب میشود. علاوه بر اینها ساحل میانمار به تنگه «مالاکا» یکی از بزرگترین آبراههای راهبردی جهان دسترسی دارد. تنگه «مالاکا» اقیانوسهای هند و آرام را به هم متصل میکند. نزدیک به یکچهارم از محمولههای نفتخام دنیا از این تنگه عبور میکند که پس از تنگه هرمز مهمترین شاهراه حملونقل دریایی نفت در دنیا بهشمار میرود. چین قصد دارد با احداث خط لولهای از سواحل میانمار ضمن استفاده مستقیم از ذخایر نفت و گاز این سواحل، وابستگی خود به مسیر ترانزیتی تنگه مالاکا را کاهش دهد. این خط لوله که 2 هزار و 520 کیلومتر طول دارد از منطقه «کیاپیو» میانمار به ناحیه «رویی لی» در استان «یون نن» در جنوب غرب چین کشیده شده است. این استان دقیقا در منطقه مرزی نزدیک به درگیریها قرار دارد و هزاران نفر از آوارگان روهینگیایی در میانمار از این مرزها وارد چین شدهاند و این احتمال وجود دارد که مناقشات گسترده در این ناحیه، خط لوله نفتی را نیز در معرض آسیبپذیری قرار دهد و به همین دلیل 2 کشور همواره از این بابت ابراز نگرانی کرده و خواستار رفع این مساله با همکاری یکدیگر هستند. در این بین آمریکا بیش از یک دهه است سعی دارد با تقویت بنیانهای لیبرال- دموکراسی در میانمار موضع چین را تضعیف کند و ضریب نفوذ این کشور در میانمار را کاهش دهد. سند شورای روابط خارجی آمریکا با عنوان «میانمار: زمان تغییر» -18 ژوئن 2003- گویای تلاش آمریکا و بازوان نفوذ این کشور همچون «USAID» و بنیاد سوروس در پیریزی نظم لیبرال در میانمار است. در این راستا تقویت و گسترش ناامنی و کشتار مسلمانان مظلوم بهانه لازم را برای آمریکا جهت ورود جدیتر این کشور به میانمار به بهانههای بهاصطلاح حقوقبشری فراهم میکند و تنها در این بین مسلمانان مظلوم قربانی این منازعه و رقابت ژئوپلیتیک و ژئوانرژی هستند. علاوه بر آمریکا و چین، بررسی و مطالعه تاریخ روابط میانمار و رژیم صهیونیستی نیز حکایت از روابط عمیق و امنیتی 2 کشور دارد. سابقه روابط دیپلماتیک میانمار و رژیم صهیونیستی به سال 1953 میرسد. میانمار جزو نخستین کشورهای آسیایی بود که این رژیم را به رسمیت شناخت و صهیونیستها در حوزههای نظامی، کشاورزی و آموزشوپرورش با میانمار همکاری دیرینهای دارند. اسرائیل با توجه به تشدید خشونتها علیه اقلیت مسلمان روهینگیا در میانمار در سیاست خود در زمینه فروش اسلحه به این کشور تجدیدنظر نکرده است و نفوذ امنیتی موساد در این کشور و نقش اسرائیل در این نسلکشیها یک گمانه جدی و قابل تامل است. آنچه مشخص و مبرهن است فقر فرهنگی و بیسوادی در میانمار و همچنین گروههای اقلیت مسلمان و نفوذ غرب در میان نظامیان و حاکمان این کشور زمینهساز و عامل ظلم و کشتار مسلمانان مظلوم روهینگیا به دست عوامل آمریکایی- صهیونیستی بوده است. جمهوری اسلامی ایران باید ضمن محکومیت این کشتارها و فعالسازی ظرفیتهای سازمان کنفرانس اسلامی با همکاری و مشاورت هند و چین با حضور در صحنه آموزش و ارتقای فرهنگی مردم میانمار و مسلمانان روهینگیا، ضمن جلوگیری از شکلگیری هستههای افراطگرایانهای همچون داعش در منطقه جنوب شرق آسیا زمینهساز صلح و آرامش پایدار در آن منطقه باشد.