در نشست نهایی نوزدهمین کنگره حزب کمونیست چین، نهتنها شی جینپینگ برای یک دوره 5 ساله دیگر به عنوان رئیسجمهور این کشور برگزیده شد بلکه با ثبت نام و ایدئولوژیاش در سند حزبی و درج آن در قانون اساسی، او جایگاهی حتی فراتر از مائو تسهتونگ، رهبر انقلاب چین پیدا کرد. اتفاقات نوزدهمین کنگره حزب کمونیست به منزله دومین زلزله سیاسی در پکن پس از روی کار آمدن شی در سال 2012 بود بهگونهای که میتوان از انقلاب دوم چین سخن گفت که طی آن عملا شی جینپینگ جایگاهی فراتر از یک رهبر متعارف - یا دبیرکل کمیته مرکزی- حزب کمونیست پیدا کرده است. علاوه بر این او با ترک سنت معرفی جانشین، خود را برای اعضای حزب دستنیافتنیتر کرد. از طرف دیگر توفان تغییرات در کمیته مرکزی حزب حاکم در رایگیری نشست بامداد دیروز تنها آقای شی رئیسجمهور و «لی ککیانگ» نخستوزیر را نبرد. میتوان با قطعیت گفت که او دستکم طی 5 سال آینده، به لحاظ اجرایی مقتدرترین رهبر چین پس از مائو خواهد بود. این هفته حدود ۲۳۰۰ نماینده حزبی به اتفاق آرا «اندیشههای شی جینپینگ برای عصر جدید سوسیالیسم چینی» را به عنوان معیارهای عمل به مرامنامه حزب افزودند و از آن بالاتر به عنوان یک سند حزبی به تصویب رساندند. بدین ترتیب نام رئیس دولت و رئیس حزب کمونیست چین برای یک بار دیگر پس از مائو تسهتونگ و دنگ شیائوپینگ به عنوان «اندیشهورز پیشتاز» و رکن انقلاب وارد قانون اساسی این کشور شد. البته مائو هرگز در زمان حیاتش چنین جایگاه قانونی را تجربه نکرد و پس از مرگش بود که نامش وارد قانون اساسی شد. شی 64 ساله از 5 سال پیش که با ایدههای جدید و شعار مبارزه با فساد به قدرت رسید، نقش یک ایدئولوگ جدید یا آنطور که در سند جدید حزبی آمده «فانوس 89 میلیون عضو حزب کمونیست در سراسر چین» را ایفا میکرد و اینگونه بسیاری از پیروان خود را وارد عالیترین ارگانهای حزب کرد. حدود ۲۰۰ عضو دارای حق رأی کمیته مرکزی که شی جینپینگ را دیروز در آخرین روز کنگره، مجددا به اتفاق آرا به عنوان دبیرکل حزب انتخاب کردند در حقیقت جزو همین پیروان بودند. در این نشست حساس موسوم به پلنوم، اعضای هیأت سیاسی جدید و نیز اعضای یک هیأت نزدیک به حوزه رهبری حول آقای شی نیز انتخاب شدند. به گفته برخی آگاهان، رئیسجمهور خلق چین در پی یک گذار اجتماعی جدید در راستای ساختن یک سوسیالیسم چینی حقیقی است که با توجه به جمعیت یک میلیارد و 400 میلیونی چین و تبدیل این کشور به بزرگترین اقتصاد جهان تا پایان دهه حاضر میلادی میتواند تحولی بزرگ در جهان پدید آورده و بسیاری از الگوهای سرمایهداری غربی برای توسعه جهانی را با چالش جدی مواجه کند. حتی برخی از چهرههای آکادمیک روس که شیفته نظریات او شدهاند مدعی هستند او کسی خواهد بود که زنگ پایان آمریکا را به صدا درخواهد آورد نه ولادیمیر پوتین.