printlogo


کد خبر: 183633تاریخ: 1396/8/7 00:00
تکرار یا تغییر؟

صادق فرامرزی: این روزها سرنوشت کشور در آمیزه‌ای از بیم و امید متغیر مانده است؛ بیم از «تکرار» گذشته و امید به «تغییر» رویه‌ای در چارچوب منافع، عزت و استقلال ملی! گویا هرآنقدر که با عیان شدن معادلات و شنیدن حرف‌‌های جدید و مقتدرانه از سوی دولتمردان، امید به تغییر در رویه سابق سیاست خارجه کشور به چشم می‌‌‌‌‌‌‌‌آید، پس از مدتی و با شنیدن سخن‌‌‌هایی به ظاهر جدید اما به غایت تکراری، بیم از بازگشت به گذشته به دل‌ها خیمه می‌زند تا در پرده‌ای از ابهام به قضاوت پیرامون آنچه می‌گذرد بپردازیم.
بیم از تزریق تفکراتی که کشور را به تکرار اشتباهات گذشته وامی‌دارد بیش از هرچیز دیگر در روزهای فعلی می‌تواند هراس‌آفرین باشد؛ تکرار سخنانی از قبیل «لزوم برقراری مذاکرات منطقه‌ای با اروپا برای دور زدن آمریکا» و اصطلاحا «در مقابل هم قرار دادن ایالات متحده و اتحادیه اروپا» فارغ از وجود یا عدم عناصر غرض‌ورزانه از سوی گویندگان نه چندان موجه‌شان، راهی جز تکرار بیراهه‌ای را که دولتمردان فعلی نزدیک به یک و نیم دهه پیش در قامت دبیر شورایعالی امنیت ملی، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل و... رفته‌‌اند یادآوری نمی‌کند، چرا که با کمی تساهل و نادیده گرفتن اندک ضریب تفاوت میان وضعیت فعلی مناسبات و آنچه در آن برهه نیز شاهدش بودیم، می‌توانیم شباهت‌‌های متعددی را در عالم واقع و دنیای ذهنی دولتمردان مشاهده کنیم. فرض گرفتن دوگانه کاذب «آمریکا بد/ اروپا خوب»، همزمانی تنش‌ها میان ایران و غرب با بحران‌‌های منطقه‌‌‌ای، ارتباط فرضی برقرار کردن میان امنیت داخلی با توافقات خارجی جهت فشار برای قبولاندن تصمیمات، تقلیل دادن تضادهای عمیق و اساسی به سوءتفاهماتی قابل گفت‌وگو و شاید از همه اینها مهم‌تر پیدا شدن افرادی تاثیرگذار در روند مذاکرات که پس از گذشت مدتی متهم به جاسوسی شدند، از جمله این تشابهات میان راه طی شده‌ای است که به توافق پرفریب سعدآباد ختم شد و حالا نیز سعی بر تکرار آن وجود دارد.
واقعیت آن است که هرقدر پوسته جذاب و خوش‌نمای سخنان رئیس‌جمهور و مسؤولان دیپلماسی کشور خبر از «تغییر» در راه طی شده این سال‌ها می‌دهد، بطن آن سخنان هشدار از وجود همنوایی میان تصمیم‌گیران این عرصه و مواضع روزهای گذشته سیدحسین موسویان دارد. سخنان موسویان هرچند در قامت یک تحلیلگر و از حنجره یک روزنامه اصلاح‌طلب بیرون آمده اما شباهت‌‌های زیادی با سخنان «محمد نهاوندیان» به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور و تیترهای رسانه‌‌های رسمی دولت دارد و اگر این سخنان و تیترها را نیز نادیده بگیریم، وجود عناصر مشترک معرفتی میان مواضع موسویان و بینش دیپلماتیک دولت غیرقابل انکار است. حالا در این بزنگاه تاریخی که پل صراط تصمیم‌‌‌گیری پیرامون تغییر یا تکرار روند موجود مقابل رئیس‌جمهور و دولتمردان او قرار گرفته است، نادیده گرفتن چند موضوع اثر سرنوشت‌‌سازی بر آینده مناسبات داخلی و خارجی کشور خواهد گذاشت.
الف- به‌وجود آمدن همنوایی عمومی داخلی میان مردم و مسؤولان پیرامون غیرقابل اعتماد بودن غرب با بهای ارزانی به‌دست نیامده است، چرا که از دست رفتن بخش عمده دستاوردهای هسته‌ای به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اهرم‌‌های فشار کشورمان در سطح بین‌المللی، تزریق رکود مرگبار به بازار با امید به گشایش‌‌های پسابرجامی، معطل ماندن چندساله کشور در هرگونه تصمیم‌‌‌گیری با توجه به برقرار کردن ارتباط میان همه نهادهای کشور با برجام و... و ده‌ها مورد دیگر، هزینه‌ای بوده است که در مقابل پرداختش تنها چیزی که به‌دست آمده یک همصدایی عمومی در غلط بودن نگاه‌‌های سابق به طرفین غربی بوده است. استفاده نکردن از این سرمایه عظیم اجتماعی در جهت تقویت وحدت ملی و نمایش آن برای فشار به غرب در جهت مطالبه حقوق غصب شده، کفران نعمتی است که گویا به مذاق امثال موسویان خوش نمی‌آید.
ب- هرچند در یادداشت اخیر، موسویان سعی کرده با تصویر کردن شکاف میان اروپا و آمریکا سیاست کشورمان را به سمت پیشدستی در مسائل منطقه‌ای و مذاکره با اروپا در باب حضور منطقه‌ای ایران تشویق کند اما نباید نادیده گرفت این پیشدستی نیز همانند مورد مشابهش در دهه 80 که با کلیدواژه «تعلیق داوطلبانه» پیگیری می‌شد، بر بنایی مخروبه استوار شده است. فرض شکاف میان آمریکای دموکرات‌ها با رژیم صهیونیستی و آمریکای جمهوری‌خواهان با کشورهای اروپایی هیچگاه جز در چند نقل قول تبلیغاتی با هدف بازی دادن به تصمیم‌گیران ایرانی اثبات نشده است که اگر چنین بود تجربه دورخوردن ایران توسط 3 کشور اروپایی در جریان مذاکرات سعدآباد و چراغ سبز اروپا به آمریکا در آن مذاکرات و تصویب تحریم‌‌های متعدد در روزهای پایانی دولت دموکرات‌ها پیش از تحویل قدرت به جمهوری‌خواهان اتفاق نمی‌افتاد.
ج- حتی بدون فرض به دوش‌‌‌گیری مسؤولیتی عملیاتی در پیگیری روند مذاکرات از سوی این دیپلمات بدسابقه، آنچه از سخنان او برمی‌‌‌‌‌‌‌‌آید چیزی جز پیگیری پازلی خطرناک در متقاعد کردن جمهوری اسلامی برای امتداد مذاکرات برجامی در ظرف مسائل منطقه‌ای و تسلیحاتی نیست. گره زدن مطالبات پرداخت نشده ایران در داد و ستدهای هسته‌ای‌‌‌‌اش به وارد کردن سیاست‌‌های منطقه‌ای کشورمان در این بازی چیزی جز استارت زدن پروژه برجام 2، 3 و... برای به چالش عمیق کشاندن استقلال ملی و خلع‌سلاح‌‌سازی ایران که بارها هشدار آن از سوی رهبر انقلاب نیز داده شده بود، نیست. برقراری یک تضاد ساختگی میان اروپا و آمریکا در مرحله اول، سیاه و سفید کردن این دو در مرحله بعد و پس از آن نیز پیشنهاد پیشدستی کردن در رفع نگرانی‌های(!) طرف سفید برای دور زدن طرف سیاه، همان نقشه‌ای بوده است که از شروع مذاکرات در دولت دکتر روحانی هشدار آن داده می‌شد و حالا در بهترین حالت به صورت غیرعمد از زبان سیدحسین موسویان در روزنامه‌ای اصلاح‌طلب بیان می‌شود.
با در نظر گرفتن 3 گزاره بالا به شکلی عیان‌‌‌‌‌‌تر می‌توان راه بیم و امیدی را که مقابل دولتمردان قرار گرفته است تماشا کرد. دولت مختار است با خرج کردن شهامت و تغییر رویه‌ای که هیچگاه مثمر ثمر نبوده، برای نظام و کشور عزت بخرد یا با دوقطبی‌سازی‌‌های کاذبی که بارها به خورد فضای عمومی داده است، بر تکرار راه خود پافشاری کند. هرچند هشدارهای چندسال اخیر و تعیین خط قرمز مسائل منطقه‌ای و نظامی در مذاکرات از سوی رهبرانقلاب راه را برای صریح‌گویی برخی جریانات داخلی درباره وارد کردن مسائل غیرهسته‌ای در چارچوب متنی هسته‌ای بسته است اما با این حال سخنان اخیر سیدحسین موسویان این هشدار را می‌دهد که عده‌ای در پی تحقق سخن مشهور مارکس قصد تکرار تراژدی تاریخ را به شکل کمدی دارند. کمدی‌ای که این‌بار می‌توان با نگاه کردن به هر بازیگر آن اقدام بعدی‌‌‌‌اش را بسادگی پیش‌بینی کرد.


Page Generated in 0/0063 sec