علامه محمدتقی جعفری: هدف اعلای زندگی بدون بارور شدن ابعاد سازنده حیات در حد امکان نمیتواند حالت پویایی و خلاقیت داشته باشد. زندگی یک فرد و یک جامعه بدون هدفگیری تکاملی، هر نمود فرهنگی که بهوجود بیاورد از آزادی هدفدار که ضامن بقای فرهنگ اصیل است، بیبهره خواهد بود. در این هنگام هر گونه نمود و فعالیت فرهنگی مانند مشتی آثار و رفتار جبری بوده و از اشباع حس آرمانیابی و آشیانهسازی در زندگی ناتوان است. آن آثار هنری بسیار زیبا و جالب در صورت بیهدفی تنها میتوانند لحظهای درون ما را بشورانند ولی وظیفه پس از شورش را تعیین نمیکنند. اگر ما عنصر هدفداری را در فرهنگ اصیل بپذیریم تردیدی نیست که زمینه فرهنگها از سنتگرایی خشک و میخکوب شدن در آثار بیجان و راکد به فرهنگ اصیل و سازنده مبدل خواهد شد.
فرهنگ در زمینه هدفداری درست مانند روح در حرکت هدفدار است. حقیقت این است که فرهنگ یک جامعه روشنگر روح آن جامعه است و نمودها و فعالیتهای فرهنگی به منزله پدیدهها و رفتاری است که روح از خود بروز میدهد. بنابراین برای به وجود آمدن یک فرهنگ اصیل و هدفدار راهی جز این نداریم که احساس و اندیشه افراد جامعه را تقویت کرده و آن دو را چنان با یکدیگر هماهنگ کنیم که خود انسانها با شخصیت آزاد، فرهنگ مورد علاقه خود را بهوجود آورند.
آزادی واقعی شخصیت بدون هدفگیری عالی قابل تحقق نبوده و جامعه را با غوطهور کردن در بیبند و باریهای آزادینما به بیفرهنگی یا به فرهنگ بیرنگ میکشاند که در برخورد با دیگر فرهنگها متلاشی شده و در نتیجه راه نیستی را پیش میگیرد. حال که برای به وجود آمدن یک فرهنگ اصیل و هدفدار به تفسیر و توضیح هدف عالی حیات نیاز جدی داریم باید ببینیم کدامین جهتبینی و کدامین ایدئولوژی میتواند از عهده توضیح و اثبات عقلانی هدف عالی حیات برآید؟
از ابتدای تاریخ تا امروز هر نوع جهانبینی و ایدئولوژی که در نشان دادن هدف عالی حیات دست به فعالیت زده آرا و عقاید گوناگونی را در این موضوع ابراز کرده است ولی تحقیق لازم و کافی در مجموعه آن آرا و عقاید یک حقیقت مورد اتفاق را نشان میدهد که همه صاحبنظران آن را میپذیرند و آن این است که به مقتضای قانون هر هدفی بالاتر است از موقعیتی که انسان هدفگیر در آن قرار دارد، حتما باید هدف حیات والاتر از پدیده و شؤون جبری و زودگذر حیات باشد تا بتواند مجموع اصول زیربنایی و پدیدههای روبنایی حیات را تفسیر و توجیه و به خود جلب کند.
مسلم است این کشش به سوی هدف برتر با رکود مقداری نمودها و تکرار بعضی از فعالیتها به عنوان فرهنگ سازگار نیست بلکه بنا بر قانون علت و معلول، فرهنگ را که معلول است در مسیر تکاملی قرار میدهد. صاحبنظران در تعیین و توضیح این هدف والا اختلافنظر دارند که این مبحث گنجایش تفصیل آن را ندارد.
اگر لذتپرستان (هدونیستها) و پوچگرایان (نهیلیستها) را کنار بگذاریم، همه متفکران در پذیرش این قانون شرکت دارند که هدف باید والاتر از موقعیتی باشد که انسان هدفگیر در آن قرار دارد. بنابراین هیچ مکتبی نمیتواند خود شؤون و پدیدهها یا به قول مولانا جلالالدین سایههای حیات را به عنوان هدف حیات معرفی کند تا فرهنگی اصیل و خلاق به وجود آید. با اهمیتترین و با ارزشترین مختص فرهنگ هدفدار که به دنبال حیات هدفدار به تکاپو میافتد، تشکل منطقی عناصر فرهنگ است که عالیترین آرمان انسانی است. این تشکل فرهنگی که از عامل هدفداری نمودار میشود درست شبیه تشکل منطقی فعالیتهای روانی انسانی است که از عامل هدفداری روح سرچشمه میگیرد.
به نظر میرسد برای جلوگیری از سقوط فرهنگ باید فرهنگسازان ما وضع خود را برابر هدف عالی حیات روشن کنند و الا راهی که زندگی ماشینی و تمدن بیمحاسبه امروز پیش پای بشر گسترده است، مقصدی جز پوچگرایی نخواهد داشت.
منبع: فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو