printlogo


کد خبر: 183804تاریخ: 1396/8/10 00:00
نهنگِ آبی‏ات را قورت بده!
انشای یک نوجوان ایرانی درباره کنترل خشم، رده‏بندی بازی‏های رایانه‏ای و حمله به 2 روحانی بیگناه با چاقو!

شاهرخ بایرامی: عموی ما می‌گوید خشونت خیلی چیز بدی‌ است. او یکی از فعال‏ها در مهارت‌های کنترل خشم است و عقیده دارد اگر آدم تفریحات سالم انجام دهد، حواسش از خشونت پرت می‌شود. تفریحات ما خیلی سالم است و بیشتر با کرفس و سایر سبزیجاتِ سالمِ آب‌پز! انجام می‏شود. مثلا عمویمان سیب‏زمینی آب‌پز را روی سرِ ما می‌گذارد و از دور با چاقو نشانه‏گیری می‏کند. خیلی تفریح خوبی است فقط بعضی وقت‌ها کمی درد و خونریزی دارد که با چند بخیه و همان غذاهای آب‌پز مقوی خوب می‌شود.
عمویمان از تفریحات سالم رایانه‌ای هم غافل نیست. او یک بازی چالش‏دار برای‌مان نصب کرده به نام نهنگ آبی! به‌قول عمو، اسمش خیلی مسخره به نظر می‏رسد، آخر مگر ما نهنگ خشکی هم داریم که نام بازی را نهنگ آبی گذاشته‌اند. حالا باز اگر خرِ‌آبی یا گاوِآبی بود یک چیزی! ولی همین که به محیط‌ زیست و جانوران دریایی پرداخته، معلوم می‌شود بازی آموزنده و سالمی است. عمویمان می‌گوید تا به حال چند نفر جانشان را پای این بازی داده‌اند و ما باید به پاسداشت خون آنها هم که شده بازی را به پایان برسانیم.
ما و عمویمان جهت تخلیه هیجان و سرکوب خشم، برای تماشای فوتبال به استادیوم می‏رویم. ولی از آنجایی که تقریبا همه برای همین کار می‏آیند بعضی وقت‌ها تخلیه‏ها قاطی پاتی می‌شود و مردم هیجان‌ها را روی سر و صورت هم خالی می‏کنند. همین چند روز پیش که رفته بودیم داربی، کمی هیجان روی ما هم خالی شد و به همراه 183 نفر دیگر با کمی صدمه جزئی به مرحله بعد رفتیم. ما به عمویمان گفتیم که مصدوم شدن فایده‏ای ندارد و باید فن فینیشینگ مورتال کامبت هم اجرا می‌شد که متاسفانه فرصت نبود و انتظامات ما را متفرق کرد.
دیروز عموی ما که دنبال وام تاسیس باشگاه مبارزات خیابانی بود از کلانتری دوتا محله بالاتر سر درآورد، ما هم به اجبار وسط بازی نینجای هشت پا شدیم رفتیم آنجا! عمویمان دستبندش را جابه‌جا کرد و گفت که با قَمه، یک روحانی را در مترو «دایره -ضربدر- مثلث» کرده است. عموی بزرگ‌ترمان پرسید بانک وام نداده، چه ربطی به آن بنده خدا داشت؟ که این یکی عمویمان با همان مهارت‌های کنترلی‌اش بلند شد و... . دکتر می‌گوید کبودی چشم ما تا 6 روز دیگر خوبِ خوب می‏شود.
پدربزرگ می‌گوید که عمویمان رفته قبرس برای کار و تجارت، درست است که قبرس برای تجارت خیلی خوب است ولی آنجا کمپوت و آبمیوه پیدا نمی‌شود. ما هم نتیجه گرفتیم که وقتی بزرگ شدیم مثل عمویمان به خشم درونمان مسلط شویم و به کار و تجارت بپردازیم ولی اول باید این چالش نهنگ آبی را تمام کنیم...
 


Page Generated in 0/0048 sec