سیفالله نجاریان: مجموعه داستان «شغل شریف» را که اثر محمدعلی جعفری است و انتشارات سورهمهر منتشرش کرده، باید مجموعه داستانی دانست که نویسنده در آن با دغدغه خانواده و مسائل موجود در خانواده دست به نوشتن زده است. در این کتاب، نویسنده، مسائل اجتماعی را طرح میکند، بدون اینکه در دام سیاهنمایی گرفتار شود و برخلاف برخی نویسندگان تنها به نشان دادن یک مسأله اجتماعی اکتفا نکرده، بلکه در داستانهایش راه خروج از معضل را نیز با زبان داستان مطرح کرده است. نویسنده، داستانهایی نوشته که توکل به خدا و یاری جستن از او در بافت قصهها پررنگ است و به عبارتی خدا در داستانهایش حضور دارد. نمود عباراتی مانند برکت، توسل، مأیوس نشدن از رحمت حق و... مصادیقی است که در داستانهای این مجموعه بارها به چشم میآید. همین سبب میشود کتاب رنگ توحیدی به خود بگیرد. در ادامه نگاهی به داستانهای این مجموعه شده است.
«تو فقط لیلی باش» فضایی ترسیم میکند از حضور یک زن در محل کار و مشکلاتی که در این محیط با آن روبهرو میشود؛ از فشار کار گرفته تا فشارهایی که گاهی از سوی همکاران بر زن وارد میشود و تخریبهایی که از سوی ارباب رجوع انجام شده و روحیه زن را هدف میگیرد. در این داستان نویسنده سراغ مسأله بچهدار شدن و کار بیرون از خانه زنان رفته و تصویری از زنی را نشان میدهد که از درخواستهای مکرر همسرش برای بچه دوم، سر باز میزند و با عبارت «توی همین یکی هم موندم» او را دست به سر میکند. نویسنده از این مسأله بسادگی گذر نکرده و پیکان نقد را متوجه زوجهای جوان میکند و به لایه دوم مسأله وارد میشود و با آوردن نقل قولی از مادرزن، خواننده را به تفکر وامیدارد:
- به حرف مادرش فکر کرد: «من پنج تا بچه بزرگ کردم. اینقدر سخت نگیر!»
جعفری در این داستان نشان میدهد اشتغال زنان در بیرون از خانه علاوه بر آسیبزدن به ساختار خانواده، آسیبهای جدیتری را متوجه آنان میکند. «اونی که به ما پول میداد هنوز زنده است». شاید باید این جمله را شاهجمله داستان «تَه کوچه ثریا» دانست. داستانی که با عقبگرد به گذشته آغاز میشود و پسرکی را نشان میدهد که خاطرات دوران کودکیاش را در کوچه ثریا مرور میکند. در این داستان با خانوادهای 8 نفره روبهرو هستیم که عموی آنها از پدر خانواده درباره نحوه تأمین مخارج میپرسد و او در پاسخ میگوید: آقای همسایه کمک میکند. همراه با کنجکاوی شخصیت پسرک، این حس کنجکاوی در خواننده نیز برانگیخته میشود که این آقای همسایه پول را چطور به دست خانواده میرساند. در بخش پایانی وقتی با مرگ آقای «انتظاری» روبهرو میشویم، این سوال نهتنها در ذهن خواننده، بلکه در ذهن عمو و برادرزادهاش نیز ایجاد میشود که از این پس خرج خانواده چطور تأمین میشود؛ که پدر خانواده میگوید: «اونی که به ما پول میداد هنوز زنده است». نویسنده پس از این جمله باز هم چند جملهای میگوید و غیرمستقیم به خدا اشاره میکند، اما ایکاش، داستان پس از آن جمله تمام میشد و باقی ماجرا و کشف زوایای پنهان را بر عهده خواننده میگذاشت. با این حال در مجموع این داستان اثری است خداباور که خواننده در آن حضور خدا را بخوبی احساس میکند. نویسنده با استفاده از راوی کودک که ویژگی او صداقت است، خواننده را به داستان و فضای آن نزدیک میکند. «جای خالی قرصها» داستانی است که نویسنده به نظر برای نوشتن آن حوصله زیادی خرج نکرده و خواننده باید تأمل زیادی کند تا به مقصود نویسنده پی ببرد، چرا که پرداخت درستی از شخصیتها در داستان و موقعیتی که خلق شده، انجام نشده است. در این داستان هم جعفری، نویسنده مجموعه داستان «شغل شریف»، سراغ مسأله فرزندآوری رفته و آن را دستمایه خلق اثر کرده است. مسألهای که در آن اینبار نشان میدهد نویسنده پیکان انتقاد را متوجه مردان کرده و به نقش آنها در جلوگیری از فرزندآوری اشاره کرده است. تکریم خانواده و مقام پدر و مادر یکی از نکاتی است که در داستانهای این مجموعه جالب توجه است. در داستان «خودت رو بذار جای من!» با زنی روبهرو هستیم که مضطر است. او مادری دارد که فراموشی گرفته و پیوسته برای او زحمت درست میکند. در کنار این زن، مردی به عنوان همسر میبینیم که به او میگوید مادرت را به آسایشگاه بسپار تا بتوانیم به زندگی خود برسیم ولی زن میگوید نمیتوانم چنین کاری کنم. همسرش میگوید او فراموشی گرفته و نمیداند تو دخترش هستی اما زن در جواب همسرش میگوید «من که میدانم او مادرم است» و این ناشی از اوج حقشناسی فرزند نسبت به والدین در روزگار افتادگی و نیاز آنهاست. نویسنده در این داستان، با حوصله و دقت روابط را ترسیم میکند و صبر زن را بخوبی در قبال مادرش نشان میدهد. او حتی تلاش میکند در رسیدگی به خانه و زندگی و خانواده کوتاهی نکند تا بهانهای دست همسر و فرزندش ندهد که شماتتش کنند. «زنی در سایه» هم سراغ یک مسأله اجتماعی میرود. نویسنده در این داستان هم سراغ یکی دیگر از موضوعات آسیبشناسی خانواده رفته و خواننده را در موقعیت این خانواده قرار میدهد. خانوادهای که در پایان داستان، با فروپاشی آن روبهرو میشویم. اتفاقی که عامل آن، مادر پسر بوده و توجه بیش از اندازه او به پسرش سبب میشود او نتواند مستقل شود و همین در زندگی او تأثیر میگذارد. این عدم استقلال تا جایی است که مادرشوهر در ماه عسل این زوج نیز همراه میشود و همین سبب دلخوری همسر پسر شده و این مسأله آنقدر ادامه پیدا میکند که فردی به نام «ف» در محل کار به او توجه میکند تا بتواند توجه او را به خود جلب کند. همین سبب میشود زندگی آنها که با عشق آغاز شده بود، از هم بپاشد. این داستان علاوه بر هشدار به خانوادهها مبنی بر اعطای استقلال به جوانان، باز هم به آسیبهای محل کار برای زنان اشاره میکند. داستان «شغل شریف» که نام آن روی مجموعه داستان هم قرار داده شده، داستانی شریف است. داستانی که به باورها و عقاید جاری در میان خانوادههای قدیمی اشاره کرده و نشان داده باورها چقدر در زندگی افراد تعیینکننده بوده است. باورهایی که ریشه دینی دارد و نویسنده در یک بستر خواندنی آن را به خواننده نشان داده است. «حاجمرتضی» شخصیت پدر خانوادهای عیالوار است که پسرهایش در کنار خودش زندگی میکنند و بنایی پیشه آنهاست. او فقط مسجد و حسینیه میسازد و آداب خاصی برای کارش دارد. توجه به عنایت خدا در کار و توکل به خدا بارزترین مسألهای است که نویسنده با هنرمندی در بافت داستانش قرار داده است. در این داستان نویسنده بدون اینکه بخواهد شعار دهد، تنها قصهاش را تعریف میکند و همین سبب میشود داستان به دل خواننده بنشیند و با شخصیتها و باورهای آنها ارتباط برقرار کند. «صدای گریه سهراب» هفتمین داستان مجموعه داستان «شغل شریف» است و نویسنده در این داستان آسیبهای تکفرزندی را نشان داده است. در این داستان خواننده میبیند نهتنها تکفرزندی برای خود فرزند یک آسیب به حساب میآید، بلکه پدر و مادر نیز از این تنهایی به ستوه میآیند و باید بیاندازه به فرزند خود توجه کنند. در داستان «کتاب بخوانیم» هم باز شاهد داستانی هستیم که نویسنده در آن به روزگار پیری والدین اشاره کرده و ضرورت توجه به آنها در روزگار پیری را گوشزد کرده است. پدری که روزگاری معلم بوده و اکنون در عصر پیری و فراموشی، فرزندش برای فراهم کردن شرایط راحت گذران روزگار سپیدمویی، تلاش میکند بتواند اندکی از نیازهای او را برآورده کند. «نتیجه آزمایش» حکایت مردی است که برای زندگی از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکند و در این مسیر به هر سختی تن میدهد ولی هرگز حاضر نمیشود دست به کاری بزند که لقمهاش شبههناک شود. او مردی است که بر اثر تعطیلی کارخانه، بیکار شده و سخت در جستوجوی کار است. او با مرور خاطراتش به روزهایی میرسد که صاحب فرزندی میشود و آن فرزند برایش رزق و برکت همراه میآورد. در همین جا، خواننده با تشویش همسر مرد روبهرو میشود که ظاهرا حامل پیام در ظاهر خوشحالکنندهای نیست. او باردار است و این میتواند برای مردی که شغل ندارد خبر تلخی باشد؛ در همین کش و قوسها تلفن مرد زنگ میخورد و از او برای حضور در کار جدید دعوت میشود. این داستان هم روایت باورمندی به نصرت الهی در زندگی است و نویسنده بخوبی از پس این کار برآمده است. نویسنده این مجموعه داستان تلاش کرده در این کتاب به موضوعاتی بپردازد که ذیل مسأله سبک زندگی تعریف میشوند. فرزندآوری یکی از موضوعاتی است که در این مجموعه با زبانهای مختلف و از زوایای گوناگون به آن پرداخته شده است. داستان «نطفه اجارهای» هم روایت زوجی است که توانایی فرزنددار شدن ندارند و برای این کار به هر کاری متوسل میشوند. توکل به خدا و شکرگزاری 2 مؤلفهای است که در بافت این داستان قرار داده شده تا خواننده پس از مطالعه داستان به آنها برسد و این از توانایی نویسنده حکایت میکند که بدون شعار دادن قصه را تعریف کرده و هدف مدنظرش را در داستان قرار داده است. در جمعبندی مجموعه داستان «شغل شریف» باید گفت اثری است که به طور کامل سبک زندگی دینی را در بطن خود دارد و شمایی از آسیبهای اجتماعی زندگی مدرن در آن به تصویر کشیده شده است. البته نویسنده در این کتاب به نقد موضوعات اجتماعی پرداخته اما به جای پرداخت تیره و تار از جامعه، فضایی روشن و شفاف را به خواننده نشان داده و در کنار مطرح کردن مسأله اجتماعی، سعی کرده پشت به نور نایستد تا صحنه قصههایش تاریک نشود.