تورج عاطف: چند ماه پیش به تماشای تئاتر «ضیافت پنالتیها» با بازی درخشان امیر جعفری نشستم که درباره فابیو گروسو، بازیکن تیمملی ایتالیا و زننده ضربه آخر پنالتی آنها در فینال جامجهانی 2006 بود. امیر جعفری مرا از میان خاطرات نوجوانی و جوانیام عبور داد؛ همه خاطراتی که با آتزوری داشتم... .
خاطره اول: در سالی است که به دنیا آمدهام؛ 1966 و طبیعتا بیننده آن بازی نبودم! جامجهانی لندن و افتضاحی برای ایتالیاییها که برای کره شمالی معجزه است. کرهایها آتزوریها را حذف میکنند و ایتالیاییها همه خاطرات 1934 و 1938 را که قهرمان جامجهانی شدند به باد میدهند.
خاطره دوم: 4 ساله هستم. مادرم میگوید خیره به جعبه جادویی سیاه و سفید تلویزیون هستم، شاید جرقههای عشق به فوتبال آن سالها در ذهنم زده شده است. بازی فینال جامجهانی 1970 است، جایی که پله و یاران نسل بینظیر تیم زاگالو یعنی توستائو، جرزینهو، کارلوس آلبرتو و... جام فرانسوی مشهور ژول ریمه را برای همیشه به خانه میبرند و ایتالیاییها را در فینال با 4 گل مغلوب میکنند.
خاطره سوم: سال 1978 است. حالا یک عاشق درجه یک فوتبال هستم. جامجهانی اولی است که ایران هم حضور دارد اما خاطره من با ایتالیا مربوط به 2 بازی نیمهنهایی و ردهبندی است که ایتالیا برابر هلند و برزیل جلو میافتد اما هر دو را میبازد و به جای رویای قهرمانی چهارم میشود!
خاطره چهارم: این یکی از تلخترین خاطرات من با ایتالیاست. آنها قلب مرا برای نخستین بار میشکنند و برزیلی که من همواره عاشق آن بودم را حذف میکنند. جامجهانی 1982 اسپانیاست. آن هم برزیل تلهسانتا و سوکراتس و زیکو و ادر و آن دروازهبان کمموی
نالایق- پرز- که به آسانی تسلیم پائولو روسی میشود و ایتالیا به راهش ادامه میدهد و برای سومین بار قهرمان جامجهانی میشود؛ بدون کمک موسیلینی و آرژانتینیها که ایتالیایی جا زده میشوند.
خاطره پنجم: جامجهانی 1990 است، برزیل چنگی به دل نمیزند اما ایتالیاییها در خاک خودشان هستند. تیمی دوستداشتنی با اسکیلاچی، بارزی، ویالی و... اما باز قلب من را در جهت معکوس میشکنند و در نیمه نهایی مغلوب آرژانتین مارادونا میشوند.
خاطره ششم: جامجهانی 1994؛ بازی فینال است. برزیل من با بهبهتو و روماریو و ... برزیلی بازی نمیکند اما به فینال میرسند و در فینال در ضربات پنالتی قهرمان جامجهانی میشوند و ضربه آخر پنالتی را بازیکنی به آسمان میکوبد که من بینهایت او را دوست داشتم؛ روبرتو باجو.
خاطره هفتم: جامجهانی 2002 است. این جام یک مضحکه به تمام معنا است، جایی که یک داور اکوادوری یعنی مورنو توانست ایتالیا را شکست دهد و کره جنوبی را به مرحله بعد بفرستد البته این داور سالها بعد به جرم حمل مواد مخدر در نیویورک بازداشت شد و اتفاق خوب این بود که برزیل محبوب من با مثلث رونالدو و رونالدینیو و ریوالدو قهرمان جامجهانی شد.
خاطره هشتم: جامجهانی 2006 است و معجزه رخ میدهد و ایتالیایی که حتی میتوانست در مرحله مقدماتی حذف شود قهرمانی چهارم خودش را جشن میگیرد و قصه آنقدر شیرین میشود که فابیو گروسو زننده آخرین پنالتی تبدیل میشود به سوژهای برای یک تئاتر ایرانی یعنی «ضیافت پنالتیها».
خاطره نهم: شکست تیم یوونتوس در فینال لیگ قهرمانان سال گذشته برابر رئالمادرید یکی دیگر از خاطراتی است که برایم خوشایند نبود. من نه طرفدار یوونتوس و نه رئالمادرید هستم اما دوست داشتم جیجی بوفون دوستداشتنی این جام را هم در کارنامه خودش داشته باشد.
خاطره دهم: 2 تن از بهترین هافبکهای جهان فوتبال، مردانی که سالها از بازی آنها لذت میبردم بازنشسته میشوند. نخستین آنها فرانچسکو توتی، گلادیاتور مشهور تیم رم که از دیرباز در سری A طرفدار این تیم هستم و دومین خداحافظی که چند روز اخیر رخ داد، پیرلو مهندس بینظیر فوتبال ایتالیاست که من از تحسینکنندگان آنها بودم و معتقدم یکی از زیباییهای فوتبال ضربههای کاشتهای است که توتی و پیرلو پشت آن میایستادند، البته به عنوان یک عاشق برزیل ریولینو و رونالدینیو و روبرتو کارلوس و زیکو و ادر و ... هم نمونههای دیگری از این زیبایی هستند.
آخرین خاطره من شکست تیمملی ایتالیا در بازی رفت پلیآف جامجهانی 2018 برابر سوئد است و فریاد بوفون به ایتالیاییهای عاشق که میگوید برای غرور آتزوری ما را در سنسیرو یا جوزپه مهآتزا در بازی برگشت حمایت کنید. دلم میخواهد جیجی بوفون به آخرین جامجهانی زندگیاش هم برود. به انتظار مینشینم شاید باز هم ایتالیاییها برایم خاطرهساز شدند.