printlogo


کد خبر: 184879تاریخ: 1396/9/4 00:00
مدیریت بحران یعنی نگاه استراتژیک

محمدمهدی بندرچی*: زمین می‌لرزد، زنگ بحران به صدا درمی‌آید، همه فریاد می‌کشند، پس فریادرس بحران‌زدگان در این وانفسا کیست؟ آیا مدیریت واحدی در روز واقعه فرمان می‌راند؟ در دنیا علمی به نام «مدیریت بحران» وجود دارد که دانش‌آموختگان خود را در سطوح عالی دانشگاهی به جامعه تقدیم می‌کند.  مدیریت بحران یعنی همه مردم بدون هیچ‌ تردیدی بدانند چه کسی مدیریت اوضاع بحران‌زده را در دست دارد و ‌ایمان داشته باشند قدرت مدیریت او آنقدر بالاست که هم تدبیر لحظه حاضر را می‌داند و هم از قبل پیوسته برای مدیریت هرگونه بحرانی کسب‌ آمادگی کرده است. توصیفی که از مدیریت بحران در همین جملات تقدیم شد به وضوح مفاهیم «فراگیری» و «صراحت» را در ذهن تکرار می‌کند. همین 2 مفهوم، ستون فقرات «نگاه استراتژیک» هستند.  اصولا کسی می‌تواند دم از مدیریت راهبردی بزند که قدرت نگاه از بالادست به کلیت وقایع را داشته باشد که آن را «مهارت مفهومی» نام نهاده‌اند. این نگاه کلیت‌گرا البته قادرست بدون‌ اما و اگر، نظری صریح و قاطع برای هر یک از مسیرهای احتمالی و اتفاقات محتمل ارائه کرده و تصمیم بگیرد.  به همین دلیل است که مدیریت بحران را زیرمجموعه‌ای از دانش مدیریت استراتژیک برشمرده‌اند. این روزها زلزله به مصاف ‌ایمان و تدبیر ما آمده است. اتفاقی که نمی‌توانیم از رخداد آن جلوگیری کنیم. فقط می‌توانیم از قبل برای رخداد آن‌ آماده باشیم. آیا‌ آمادگی در مقابل زلزله به معنای حضور رئیس دولت در محل بحران است؟ باید گفت حضور عالی‌ترین مقام اجرایی در محل بحران الزاماً به معنای تحت کنترل بودن اوضاع نیست.  ممکن است حتی وزیران یا فرماندهان نظامی هم در محل عملیات حاضر نباشند ولی اوضاع با قدرت مدیریت یکپارچه بهبود یابد یا برعکس، همه هم در محل زلزله باشند ولی باز کمک‌های بی‌دریغ مردمی کار را به مقصود خویش برساند. آنچه مهم است نظم پولادین و مدیریت علمی در عرصه بحران‌ستیزی است.  زلزله کرمانشاه نه نخستین بلای طبیعی بود نه آخرین آن ‌اما چگونه است که ما یادمان نمی‌آید آخرین‌بار کی از مدیریت بحران راضی بوده‌ایم؟ یک بار مجری برنامه‌ای دانشگاهی درباره دستاوردهای علمی و کاربردی محققان بسیجی بودم. یکی از نرم‌افزارهای ارائه شده، پیرامون مدیریت بحران در مواجهه با بلایای طبیعی بود.  سخنران آن بخش، جمله‌ای گفت که هنوز در ذهن خود دارم.  وی می‌گفت ما هیچگاه از ‌اشتباهات خویش درس نمی‌گیریم مثلاً همان اشتباهاتی که پس از زلزله بم مرتکب شدیم دقیقاً در زلزله ورزقان هم تکرار کردیم. این ‌امر نشان از فقدان نگاه استراتژیک به تدبیر موقعیت‌های بحرانی دارد. تدبیری که پیوسته باید حاضر برای روز واقعه باشد.  آیا در زلزله فعلی شاهد نظم پولادین و دست‌هایی پر برای مقابله با حادثه بودیم؟ آیا هرکس می‌دانست وظیفه‌اش به طور دقیق چیست و هر جا چقدر‌ امکانات داریم و برای رسیدن به هرجایی از چه راهی و چه نوع وسیله‌ای باید استفاده کنیم؟ اگر شب بود چگونه باید مدیریت را آغاز کرد و اگر روز بود چطور باید سرعت گرفت؟ آیا قطع آب با بطری‌های آب 4 سال قبل جبران می‌شود و گرسنگی مردم با خرماهای کهنه؟ اگر بگوییم زلزله ثابت کرد مردم بهتر از دولت برای خود ساختمان می‌سازند، غرق در مدیریت ملی شده‌ایم؟ معلوم است که هر کس برای خودش بهتر از دولت خانه می‌سازد و حتی بهتر اقتصاد خودش و کشورش را می‌سازد، به شرطی که پولش را هم داشته باشد و موقعیت‌های کسب ثروت بدرستی میان ملت توزیع شود.   اما اگر قرار است بی‌تدبیری در رسیدگی به بحران‌زدگان ریشه‌کن شود، باید با یک دیدگاه علمی در ذهن‌های مستعد اقدام به تدوین احتمالات و سناریوهای حین بحران و پس از آن کنیم. به طور خلاصه و جامع باید گفت مدیریت بحران زمانی موفق است که پیش از بحران بتواند همه اتفاقات را ببیند و از میان راه‌حل‌های متعدد جواب بهینه را استخراج و مدام این پاسخ‌ها را به‌روزرسانی کند.   وقتی این نگاه راهبردی ـ یعنی‌ آمادگی از قبل و پیش‌بینی سناریوهای خارج از کنترل و انتخاب بهترین واکنش ـ در میان بدنه حاکمان یک کشور وجود نداشته باشد، تمام ‌امور از ساده تا پیچیده، گرفتار بی‌تدبیری و دستپاچگی می‌شود. پیش از وقوع زلزله مشغول نگارش مقاله درباره واکنش‌های ایران به القای مذاکرات موشکی از سوی غرب بودم؛ نارضایتی مردم و شکایت مسؤولان محلی از روند رسیدگی به مناطق بلا دیده، سر قلمم را کج کرد تا چیز دیگری بنویسم. حال می‌بینم وضعیت ما در بحران‌های سیاسی زیر خاکستر نیز مانند همین روزهای زلزله‌زدگی است. آیا در همان سال‌های نخستین مذاکرات هسته‌ای ننوشتیم از منظر تئوری نورئالیسم تهاجمی این مذاکرات نه برای حل پرونده هسته‌ای، بلکه برای سلب قدرت ایذا تخریب ایران است و در نهایت هم به مذاکره پیرامون حزب‌الله، سپاه قدس و قدرت موشکی ختم خواهد شد؟ (ر. ک: همین نگارنده، روزنامه «وطن‌امروز»، هشتم تیرماه 93).   آیا وزارت خارجه مسؤول تدوین تمام سناریوهای ممکن پس از برجام و سنجش میزان احتمال وقوع هریک نیست؟ آیا مدعیان وراثت مصدق،‌ امتداد و نهایت مسیری را که رفتند پیش‌بینی کردند؟ کسی که در مذاکرات اتمی روی قول شفاهی(!) طرف مقابل حساب باز می‌کند آیا در پیش‌بینی مذاکرات بحرانی بعدی بصیرت کافی دارد؟ در روزهای پیش از زلزله آیا می‌شود مسؤولان مدیریت بحران بگویند ما از وضع ‌امکانات در مقابله با بحران راضی نیستیم ‌اما اگر پوسته‌های زمین قول بدهند نلرزند ما حاضریم بپذیریم؟ این وضع مدیریت کشور ما است که بعد از وقوع، علاج واقعه خواهیم کرد و دنبال نوشدارو پس از مرگ سهراب می‌رویم.  هرچند همان اول راه، گفتند و گفتیم آخر راه چه خواهیم دید.  در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. پس حتماً کسی در این خانه نیست.  
*کارشناس مدیریت و کارشناس ارشد روابط راهبردی
 


Page Generated in 0/0056 sec