printlogo


کد خبر: 185524تاریخ: 1396/9/20 00:00
نگاهی به فیلم سینمایی «قاتل اهلی» تازه‌ترین ساخته مسعود کیمیایی
اوزون‌برون

حسین ساعی‌منش: در نگاه اول، احتمالا با خودمان می‌گوییم این هم فیلم دیگری است از مسعود کیمیایی این سال‌ها: مثل اکثر فیلم‌های اخیرش روایت منسجمی ندارد، شخصیت‌هایش رفتارهای نامانوسی دارند و همین ایرادهای ریز و درشتی را عنوان می‌کنیم که مدت‌هاست دارند تکرار می‌شوند و خیلی فرقی نمی‌کند که درباره مثلا «متروپل» نوشته شده‌ است یا «رئیس». می‌توانیم دوباره همین موارد را ردیف کنیم تا در نهایت برسیم به آن حکم پایانی: اعلام کنیم که کیمیایی دیگر فیلمساز جذاب و مهمی نیست و فیلم‌های جدیدش غیرقابل درک شده‌ و نتوانسته است خودش را با سینمای جدید همراه کند. بعد هم در حالی که لابد فکر می‌کنیم فیلم را با خاک یکسان کرده‌ایم یکی از دیالوگ‌هایش را مثال بزنیم که مثلا «اوزون‌برون تاثیر فرهنگی نمی‌ذاره» و در نهایت در حالی که فکر می‌کنیم فیلمساز هفتادوچند ساله‌مان منتظر اظهارات مشعشع ما مانده تا مسیر فیلمسازی‌اش را معین کند، به او توصیه کنیم که اگر می‌خواهد فیلمش تاثیرگذار باشد و حرف‌هایش درباره پول کثیف و تاثیرش در جامعه و آنچه بر سر انقلاب و خون شهدا آورده شنیده شود، باید اول قصه درست و درمانی تعریف کند و شخصیت‌های جذابی را به ما نشان دهد. بعد هم 2 تا متلک نثار حرف‌های کارگردان درباره فیلم خودش می‌کنیم و دست آخر، به خیال اینکه به سقف رندی رسیده‌ایم، عنوان مطلب‌مان را می‌گذاریم «اوزون‌برون» و یک نفس راحت می‌کشیم که حتی مسعود کیمیایی هم نمی‌تواند از زیر تیغ تیز نقدمان در برود!
***
راستش آن چیزهایی که بالاتر نوشته شده نمی‌خواهد ثابت کند که هر کسی سنی از او گذشت قرار نیست فیلم بدی بسازد و بقیه اگر فیلمش را نمی‌فهمند خودشان مشکل دارند. همچنین قرار نیست اهمیت نقد را هم زیر سوال ببرد و آن را محدود کند و شأن کسی را فراتر از نقد شدن بداند. مسلما هم نمی‌خواهد از
«قاتل اهلی» دفاع کند، بلکه می‌خواهد به این اشاره کند که اظهارنظرهای شتاب‌زده کمترین آفتی که دارد این است که همه مطالب را سطحی و شبیه به هم می‌کند و همه فیلم‌ها را هم بر اساس پیش‌فرض‌ها مورد ارزیابی قرار می‌دهد و این باعث می‌شود که درباره فیلمی مثل «قاتل اهلی» یکی از مهم‌ترین موارد جا بیفتد: اینکه «قاتل اهلی» اگر مثل آثار درخشان کیمیایی نیست، شبیه آثار دسته دوم او هم نیست. اگر فیلم‌هایی مثل «جرم» انتظارات مخاطبان را از سازنده «قیصر» برآورده نمی‌کردند، حداقل نشان از فیلمسازی داشتند که آن جهان را بخوبی می‌شناسد و همین فیلم‌های جعلی را هم با بالاترین کیفیت می‌سازد و دنیایی هرچند نامنسجم اما جذاب خلق می‌کند که در لحظاتی به همان تاثیر ویژه قبلی دست پیدا می‌کند. اما
«قاتل اهلی» شبیه این فیلم‌ها هم نیست. شبیه فیلم کسی است که خواسته ادای کیمیایی را دربیاورد ولی نتوانسته. دیالوگ‌هایش مخاطبان را در سالن سینما به خنده می‌اندازد و چفت و بست‌های غیرمنطقی‌اش ارتباط آنها با فیلم را به کلی نابود می‌کند. خونی که اینجا ریخته می‌شود دیگر آن خون فیلم‌های قبلی (منظور از فیلم‌های قبلی «قیصر» نیست، همین «متروپل» است) نیست، عشقی که دیده می‌شود ربطی به آنچه از کیمیایی انتظار داشتیم ندارد و پایان فیلم هم بیشتر تحمیلی و عجیب است تا تلخ. فیلم حتی به لحاظ تصویری هم به‌یادماندنی نیست (با آن‌همه تاکیدی که مثلا روی زالو و حجامت دارد) و مهم‌ترین تصویری که ذهن را درگیر می‌کند بخار آبی است که زمانی در «قیصر» غایب بوده و حالا در صحنه قتل زاهدی در سونا، همه‌جا را پر کرده، درحالی‌که فیلم از فقدان عنصر مهم‌تری ضربه خورده است. و این حد نهایت حسرت است برای مخاطبانی که اگرچه آنقدر سینه‌چاک دنیای کیمیایی نیستند که هر فیلم جدیدش را براحتی هضم کنند، ولی به هر شکل با آثار قدیمی او به سینما علاقه‌مند شده بودند و الان هم اگر از آن کیمیایی محبوب قطع امید کرده بودند، به کیمیایی جدیدی دلخوش بودند که به بهترین شکل دنیای قدیمی او را جعل می‌کرد و تنها کسی بود که واقعا تقلید از او را بلد بود. اما «قاتل اهلی» سراسر ناامیدی است. نه به خاطر اینکه فیلم اصیلی نیست. نه به خاطر اینکه فیلم نامنسجمی است و آن ایرادهایی را دارد که در ابتدای مطلب گفته شد، بلکه به این دلیل که همان تک‌لحظه‌های منحصربه‌فرد کیمیایی را هم ندارد. همان تقلید درجه دوم دوست‌داشتنی هم اینجا غایب است. انگار دیگر این کیمیایی جدید هم جعل آن دنیای قدیمی را از یاد برده.
 


Page Generated in 0/0055 sec