printlogo


کد خبر: 185890تاریخ: 1396/9/27 00:00
یک اشتراک لفظی که بسیاری را به اشتباه انداخته است
بررسی عقلانی اجتهاد و تقلید

2 کلمه اجتهاد و تقلید با 2 معنی متقابل خود (که اجمالاً برای ما روشن است) در میان مسلمان‌ها زیاد استعمال می‌شود و البته نظر به مساله معروف «عدم جواز تقلید ابتدایی میت» که تقریباً می‌توان گفت از مسلمات فقه شیعه است و به واسطه مرگ هر مجتهد مفتی، مقلدان وی به تجدید و پیروی و اتباع مجتهدی زنده مکلفند، این دو کلمه در زبان مسلمانان شیعه‌مذهب بیشتر از سایر فرق اسلامی تکرار می‌شود.
 معنای اجتهاد در میان مسلمانان بعد از رحلت رسول اکرم
این دو کلمه میان ما مسلمانان اکنون در همین 2 معنی (که اجمالا می‌دانیم) استعمال می‌شود و با مراجعه به سیر و آثار صدر اسلام دستگیر می‌شود که کلمه اجتهاد بعد از رحلت نبی اکرم در عرف صحابه و تابعین در معانی دیگری نیز جز معنی معروف امروز استعمال می‌شده است ولی نظر به اینکه ما در این مقاله درصدد بحث از اجتهاد و تقلید به معنایی که در عرف حاضر ما دارند و همچنین ریشه دینی آنها هستیم و تشخیص معانی دیگر نسبت به این منظور جنبه بحث تاریخی دارد، متعرض آنها نمی‌شویم.
ریشه دینی اجتهاد و تقلید
برای دریافتن معنی تفصیلی اجتهاد و تقلید و ریشه دینی آنها باید چند نکته را متذکر شد.
 تشخیص علمی برای عمل دینی
اولاً، از نظر شیعه، آیین پاک اسلام گذشته از یک رشته معارف اصلی مربوط به مبدأ و معاد و یک رشته دیگر اصول اخلاقی، یک سلسله قوانین و مقررات در اطراف اعمال انسانی دارد که بدون استثنا به همه جهات زندگی جامعه انسانی رسیدگی کرده، هر انسان مکلفی را - اعم از سیاه و سفید و عرب و عجم و مرد و زن در هر محیطی و با هر شرایطی زندگی کند- موظف می‌کند اعمال فردی و اجتماعی خود را با آنها تطبیق کرده و از آن دستورات که مجموعه آنها به نام شریعت نامیده می‌شود، پیروی کند. و البته تطبیق هیچ عملی به قانون و حکم مربوط، خود بدون تشخیص علمی متن همان قانون میسر نیست و از همین رو تحصیل علم به قوانین علمی و احکام فرعی اسلام یکی از وظایف مسلمین خواهد بود. این مساله در عین اینکه از راه اعتبار عقلی به ثبوت می‌رسد، بیانات کتاب و سنت نیز همین معنی را تایید می‌کند اما از راه اعتبار عقلی، زیرا عقلاً نمی‌توان تردید داشت که عملی را که انسان نمی‌داند، انجام دادن آن از قدرت و توانایی او خارج بوده و تکلیف به غیرمقدور، عقلاً جایز نیست. پس همان اوامر و نواهی که تکالیف و وظایف دینی را تثبیت می‌کند، لزوم تحصیل علم به آن تکالیف و وظایف را نیز تثبیت می‌کند و از راه بیانات دینی نیز آیاتی که به عموم خود تکلیف حرجی یا تکلیف عاجز یا ظلم را از حق سبحانه نفی می‌کند، برای اثبات این مطلب نافعند، مانند: «لایکلف‌الله نفسا الا وسعها...؛ خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند» (بقره/ 286) و آیه «...لایستطیعون حیله ولایهتدون سبیلا؛ مگر مردان و زنان و کودکانی که توانایی‌شان گرفته شده و نمی‌توانند حیله‌ای اندیشند و یا راهی به مقصد پیدا کنند» (نساء/ 98) و آیه «ان‌الله لا یظلم للناس شیئا...؛ تحقیقا خداوند هیچ گونه ظلمی را در حق مردم روا نمی‌دارد» (یونس/ 44). و آیاتی که مواخذه را منوط به اتمام حجت می‌کند، مانند: «...لئلایکون الناس علی‌الله حجه...؛ تا مردم را پس از [فرستادن] پیامبران در مقابل خدا دستاویزی نباشد (حجت تمام شود)» (نساء/ 165) و نظایر آنها و همچنین روایات بسیاری که جاهل قاصر را معذور می‌دارد، التزاماً دلالت به لزوم ایجاب تحصیل در امر تکالیف دارد و از کلمات معروف نبی اکرم است که فرمود: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛ طلب علم بر همه مسلمانان واجب است.» و در مجالس، شیخ مفید با سند خود از امام ششم روایت می‌کند: «خدای تعالی روز قیامت از بنده خود می‌پرسد: آیا می‌دانستی؟ اگر گوید بلی، می‌فرماید چرا به آنچه می‌دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید نمی‌دانستم، می‌فرماید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کرده باشی؟ در نتیجه بنده را محکوم می‌کند و همین است معنی حجت بالغه، آنجا که فرماید: «...فلله الحجه البالغه...؛ برهان رسا ویژه خداست» (انعام/ 149).
 استدلالی بودن راه تشخیص علمی
ثانیاً نظر به اینکه بیانات دینی که در کتاب و سنت واقع است، کلی و محدود و صور اعمال و حوادث واقعه که مسائل مورد ابتلا را تشکیل می‌دهند غیرمتناهی و نامحصورند، برای به دست آوردن جزئیات احکام و تفاصیل آنها راهی جز اعمال نظر و پیمودن طریق استدلال نیست و البته این مطلب نیز برای ما معلوم است که در بیانات دینی که به دست ما رسیده راه دیگری جز همین راه عادی برای رسیدن به این هدف نشان داده نشده است. از همین جا روشن می‌شود که برای تشخیص وظایف و احکام دینی باید راهی را پیمود که عقلای اجتماع برای تشخیص وظایف فردی و اجتماعی از متن قوانین و دستورات کلی، جزئی و معمولی می‌پیمایند و به عبارت دیگر یک سلسله قواعدی که برای به دست آوردن وظایف و مقررات به کار برده می‌شود، باید به کار انداخته، وظایف و احکام شرعی را از متن بیانات دینی استنباط کرد. کسی که اخبار ائمه دین را سیر و تتبع می‌کند، موارد بسیاری را ملاحظه خواهد کرد که در آنها ائمه دین با صحابه و پیروان یا با مخالفان خود به مباحثه و مناظره پرداخته، احکام شرعی را از کتاب خدا و سنت پیغمبر به طریق معمولی استنباط کرده‌اند. این همان معنی اجتهاد است که در محاورات امروزی ما جاری است، بنابراین معنی اجتهاد، به دست آوردن حکم شرعی است از بیانات دینی به طریق نظر و استدلال که با به کار انداختن یک رشته قواعد مربوط به قواعد اصول فقه انجام می‌شود.
 عدم امکان اجتهاد دینی برای همگان
بنابراین یکی از وظایف مقرر اسلام برای جامعه مسلمین، تشخیص علمی احکام دین است از راه اجتهاد و پرروشن است که انجام این وظیفه برای همه افراد مسلمین امکانپذیر نیست و تنها عده معدودی قدرت و توانایی انجام این وظیفه را داشته، می‌توانند با بررسی بیانات دینی، از راه استدلال و نظر و به کار انداختن قواعد استنباط، احکام و مقررات اسلام را به دست آورند. عدم امکان اجتهاد در احکام برای همه از یک طرف و وجوب آشنایی به احکام دین برای همه از طرف دیگر، موجب شده در اسلام برای افرادی که توانایی اجتهاد ندارند وظیفه دیگری در نظر گرفته شود و آن این است که احکام دینی موارد ابتلای خود را از افرادی که دارای ملکه اجتهاد و قریحه استنباط هستند، اخذ و دریافت دارند و این است معنی کلمه تقلید در مقابل کلمه اجتهاد که در میان ما دایر و پیوسته مورد استعمال است.
 دلیل وجوب تقلید احکام شرعی
بهترین دلیل برای ثبوت حکم تقلید نسبت به جاهل، سیره و روش همیشگی و مستمر مسلمین است که از صدر اسلام تا امروز در میان مسلمین دایر بود و پیوسته اشخاصی که توانایی اجتهاد را نداشتند و از تحصیل علم استدلالی به احکام شرعی و معارف دینی مستقیما عاجز بودند، به فقها و دانشمندان مورد وثوق مراجعه کرده، مسائل مورد ابتلای خود را از آنها اخذ می‌کرده‌اند. گذشته از آن، شواهدی از کتاب و سنت می‌توان پیدا کرد که مساله وجوب تقلید را برای جاهل به حکم تایید می‌کند، مانند آیاتی که غیر را به اتباع و پیروی عالم دعوت می‌کند و روایاتی که درباره تقلید وارد است یا بعضی از اصحاب را به فتوا دادن ترغیب و تحریص می‌کند و نظایر آنها که تصریحا یا تلویحا متعرض مساله تقلید است.
منبع: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی/ معنویت تشیع


Page Generated in 0/0147 sec