printlogo


کد خبر: 187752تاریخ: 1396/11/3 00:00
ابراز احساسات فرح پهلوی به صهیونیست‌ها
رانندگی آمبولانس برای فرزندان اسرائیل!

فرح پهلوی ابتدا در مدرسه ایتالیایى‏هاى تهران به نام خواهران کاتولیک ثبت‏نام کرد و پس از طى این دوره، به مدرسه ژاندارک تهران رفت که این مدرسه توسط راهبه‏هاى فرانسوى اداره می‌شد. در کتاب «کارنامه فرهنگى فرنگى در ایران» درباره چگونگى و زمان شروع به کار مدارس فرانسوى‌زبان در ایران که هر کدام شاخه‏اى بودند از «آلیانس جهانى اسرائیل» چنین می‌خوانیم: «مدرسه‏هاى فرانسوى‏زبان از اواسط قرن 19 در ایران شروع به کار کرد. مدرسه نوین فرانسوى‏زبان خود شاخه‏اى بود از آلیانس جهانى اسرائیل که سال 1860 جهت همدردى با یهودیان و به اصطلاح رسیدگى به گرفتارى‏هاى هم‌کیشان در سراسر جهان برپا شد! مرکز این انجمن در پاریس بود و بنیانگذارش «آدلف.ک.میو» و چند تن از روشنفکران یهودى بودند». او مقطع متوسطه را در دبیرستان رازى به پایان رساند و پس از دریافت دیپلم به فرانسه رفت و در مدرسه معمارى پاریس ثبت‏نام کرد و پس از 2 سال تحصیل با طرح موضوع ازدواجش با محمدرضا پهلوى، تحصیلاتش را نیمه‏تمام رها کرد.
ازدواج فرح، انتظار تولد ولیعهد؟!
محمدرضا پهلوى، به طور رسمى 3 بار ازدواج کرد. نخستین‌بار با فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد که حاصل ازدواج آنها دخترى به نام شهناز بود. دومین ازدواج شاه با ثریا اسفندیارى بود اما انتظار تولد ولیعهد عملى نشد و سال 1337 به دلیل نازایى ثریا، دومین ازدواج به طلاق انجامید.  سومین ازدواج محمدرضا پهلوى سال 1338 انجام گرفت. دربار پهلوى و خود محمدرضا حدود 2 دهه منتظر تولد ولیعهدى بودند که جانشین پادشاهى پهلوى شود، لذا این ازدواج براى دربار مهم تلقى می‌شد، زیرا سن شاه حدود 40 سال بود ولى ولیعهدى نداشت. از طرف دیگر براى فرح نیز این ازدواج بااهمیت بود، زیرا براى او مسجل شده بود که درباریان و شخص محمدرضا انتظار به دنیا آوردن ولیعهد را از او داشتند و با این ذهنیت این ازدواج براى فرح نیز حساس شده بود و با خود فکر می‌کرد اگر فرزندى که به دنیا می‌آورد مثل اولین فرزند محمدرضا دختر باشد چه جوابى به درخواست‏هاى دربار و محمدرضا باید بدهد یا اگر همچون همسر دوم محمدرضا- ثریا- او نیز نازا باشد چه کار باید بکند؛ مجموعه این مسائل باعث نگرانى محمدرضا، دربار و فرح شد. آشنایى محمدرضا با فرح دیبا و ارتباطات آنان از تابستان 1338 شروع و ازدواج آن دو اواخر آبان صورت گرفت و خبر حاملگى که اواخر اسفندماه 1338 اعلام شد بسیار حساس بود. در این مدت اقدامات گوناگونى براى حاملگى فرح انجام گرفت و از جمله این اقدامات دعوت از پزشکان خارجى بود. در این بین نقش پزشکان و متخصصان رژیم صهیونیستى براى بچه‏دار شدن فرح مؤثر بود زیرا در آن دوران پزشکان اسرائیلى براى درمان پادشاهان وابسته و زنان‌شان از آن جمله فرح، اهمیت ویژه‏اى داشتند. این اهمیت از آن جهت بود که دربار ایران نمی‌توانست مشکل نازایى ملکه و زن شاه را رسما اعلام یا به صورت علنى موضوع درمان را دنبال کند.
کمک پزشکان اسرائیلى براى تولد رضا پهلوى
مجله «بول» چاپ اسرائیل خبرى را منتشر کرد مبنى بر اینکه فرح دیبا ملکه ایران، ولیعهد ایران را پس از معالجه طولانى در اسرائیل، به دنیا آورده است. بهار سال 1959 از وزارت خارجه اسرائیل به پروفسور آشرمن تلفن شد که هر لحظه در انتظار دیدار یکى از مهم‏ترین شخصیت‏ها باشد و این شخصیت می‌خواهد توسط او معاینه شود. این شخصیت بسیار مهم مورد نظر وزارت خارجه، فرح دیبا همسر سوم شاهنشاه ایران محمدرضا پهلوى بود. پزشک پیر در زندگى خود شخصیت رازنگهدارى محسوب می‌شد و فرح دیبا مدتى در مطب شخصى او اقامت کرد و محرمانه معالجه شد. هیچکس جز خود آشرمن و پرستاران از این راز اطلاع نداشتند. حتى همسر و فرزندان پروفسور آشرمن نیز از اسرار او بى‏اطلاع بودند و تنها می‌دانستند پدر خانواده چند بار به تهران مسافرت کرده و پس از یکى از این بازدیدها عکسى از شاهنشاه و ملکه، موشح به امضاى آنها با خود همراه دارد. در عکسى که پس از تولد ولیعهد منتشر شد پروفسور آشرمن در حالى که صورت خود را پوشانیده است به اتفاق پرستاران در کنار کالسکه ولیعهد دیده می‌شود ولى از او نامى برده نشده است. در مطبوعات ایران نیز چنین عکس‏هایى موجود است که چند تن از پزشکان در کنار کالسکه نوزاد عکس گرفته‏اند که صورت بعضى از آنان قابل شناسایى نیست. اما آنچه می‌تواند مؤید اطلاعات فوق باشد اسناد به جا مانده از ساواک است. یکى از اسناد گزارشى از یک محفل یهودى- صهیونیستى در تهران است که حکایت از سفر یکى از پزشکان اسرائیلى به ایران براى به دنیا آوردن رضا پهلوى می‌کند؛ در قسمتى از این سند می‌خوانیم:
«بین محافل یهود گفته می‌شود پروفسور زوندوک طبیب مخصوص امراض زنان و قابله بین‏المللى براى وضع حمل علیاحضرت ملکه فرح بنا به دستور دربار به تهران خواهد آمد. وى تاکنون 2 بار به تهران آمده و در هر 2 نوبت از دریافت وجه خوددارى کرده است». اگرچه اسامى 2 پزشک اسرائیلى با هم متفاوت است اما احتمال اینکه چند پزشک در این مورد با هم همکارى کرده باشند وجود دارد یا اینکه نام یک فرد با پسوند و پیشوند بوده و هر بار یکى از نام‌ها گفته شده باشد. این موضوع حکایت از علاقه‌مندى و حساسیت رژیم صهیونیستى براى استمرار حکومت خاندان پهلوى در ایران داشت.
رژیم صهیونیستى و جشن تاجگذارى
سنت تاریخ‏نگارى جدید ایران در دوران میرزا حسین‏خان سپهسالار ریشه دارد و به‌طور جدى در دوران پس از مشروطه و بویژه در دوران رضاشاه شکل می‌گیرد. اینان با تحریف تاریخ ایران، شاهان باستان از جمله هخامنشى را بسیار تمرکزگرا و شخص پادشاه را مستبد یا دیکتاتور مصلح معرفى می‌کردند و این پایه فکرى تاریخ‏نگارى در دوران پهلوى قرار گرفت، در حالى که فرهنگ و تمدن ایرانى و سابقه آن به هزاره پنجم و حتى هزاره هشتم قبل از میلاد بازمی‌گشت و قبل از هخامنشیان، مادها، عیلامیان، کاسى‏ها، کوتى‏ها و غیره و غیره در ایران داراى تمدن بودند و آثار آن تا به حال موجود است؛ با این تحریف جشن تاجگذارى در زمان رضاخان باب شد و در دوران محمدرضا پهلوى تکرار شد.  تاجگذارى محمدرضا و فرح پهلوى در سال 1346 براى پر کردن خلأ جانشینى رژیم پهلوى صورت گرفت. از طرف دیگر رژیم صهیونیستى چون حامى‌ای جز شاه ایران نداشت در بزرگداشت چنین مراسمى و بیشتر براى هدفى که به آن اشاره شد، تبلیغ زیادى کرد و سعى کرد با این اقدام نظام شاهنشاهى در ایران مستحکم‏تر از گذشته به حیاتش ادامه دهد و اتحاد و همبستگى 2 رژیم ادامه یافته و رژیم صهیونیستى در سایه قدرت محمدرضا و با استفاده از منابع گوناگون ایران بتواند به امنیت ملى خود کمک کند، به همین دلیل مطبوعات اسرائیل درباره این جشن‏ها قلمفرسایى‏هاى زیادى کردند و سران خود جشن گرفته و سخنرانى و خوشحالى کرده و هدایاى گرانبهایى تهیه و تقدیم شاه و فرح کردند. ابوالفضل وکیلى ضمن مذاکراتى اظهار داشت: در بین روحانیون قم شایع است دولت اسرائیل دو پیکره از جمشید جم و داریوش کبیر به مناسبت جشن‏هاى تاجگذارى براى شاهنشاه فرستاده‏ که براى این دو پیکره مبلغ 4 میلیون تومان ارزش تعیین شده و این اقدام ثابت می‌کند شاه و دولت ایران قلبا با اسرائیل هستند و پشتیبانى آنها از اعراب، ظاهرى است. در خبرى دیگر مطبوعات اسرائیل از تقدیم هدیه‏اى از طرف یهودیان ایران گزارش می‌دهند. عناصر یهودى- صهیونیستى داخل نیز فعالانه در تدارک جشن شرکت کردند و پیام دادند و جشن گرفتند و برنامه‏هاى گوناگونى در سراسر کشور اجرا و هدیه‏اى اختصاصى به فرح تقدیم کردند؛ سند جشن تاجگذارى در این زمینه می‌نویسد: «تابلوى مشهورى براى هدیه به شهبانوى عالیقدر و هنرشناس و هنرپرور ایران تهیه شده است. این تابلو اثر «اوژن بودن» نقاش مشهور فرانسوى قرن گذشته است که سال 1875 کشیده شده است».  روزنامه داوار رژیم صهیونیستى نیز از شرکت گروه رقص حیفا در مراسم تاجگذارى و اجراى برنامه خبر می‌دهد.
اسرائیلى‏ها در جشن هنر شیراز
با توجه به آنکه اسرائیلى‏ها خود را وقف حمایت و تعریف از رژیم و سیاست‏هاى آن کرده بودند، آنان را بر آن داشت تا در جشن هنر نیز شرکت کنند و به تعریف و تمجید از آن بپردازند و آن را نشانه‏اى از علاقه فرح به هنر بدانند. سفیر اسرائیل در این زمینه می‌نویسد: «شهبانو فرح با برپایى جشنواره‏هاى هنرى که هر 2 سال یک بار انجام می‌شد، هنرمندان و هنرشناسان کشور، بویژه جوانان را برمی‌انگیخت به گسترش هنر ناشکفته ایرانى دست یازند تا زمینه‏اى براى جوشش و شگفتى‏هاى نیروهاى جوان گردد. ژرف‏نگرى در کاربرد و پیشینه سازها و آوازها، نگارگرى‏ها (نقاشى‏ها) و نمایش‏ها گوشه‏هایى از این نگرش گسترده بود که هر از گاهى هنرمندان یا کارشناسان اروپایى نیز با پاره‏اى همکارى‏ها فراخوانده می‌شدند. در تکه‏اى از نمایشى که در یکى از این جشنواره‏ها به نمایش درآمده بود، هنرمندان نیمه‏برهنه پایکوبى می‌کردند که با واکنش‏هاى خشمگینانه گروهى از کیشمداران روبه‌رو شدند. در سومین جشنواره هنر شیراز، گروهى از هنرمندان گیلانى، آذرى، قوچانى و بختیارى به رهبرى ریناشارت رقص‏هاى زیباى بومى این تکه‏ها از خاک ایران را نمایش دادند که بازتاب گسترده آن به رسانه‏هاى گروهى کشور کشید ولى نگارندگان گزارش‏ها در شناسایى این رهبر چیره‏دست کوتاهى کردند که کوشیدم آنها را از ملیت اسرائیلى وى آگاه نمایم (رینا عروس موشه شارت نخستین وزیر خارجه و نخست‏وزیر پیشین اسرائیل بود).
اسرائیل و جشن‏هاى 2500 ساله شاهنشاهى
یکى از رویدادهاى دوران محمدرضا پهلوى، برگزارى جشن‏هاى 2500 ساله بود. این جشن که به اصطلاح به مناسبت 2 هزار و پانصدمین سال پادشاهى کورش در تخت‏جمشید برگزار شد، هزینه‏هاى هنگفت و پیامدهاى گوناگونى را دربرداشت و این در حالى بود که بسیارى از مردم در فقر و گرسنگى به سر می‌بردند. در این جشن، 20 پادشاه و امیر، 5 ملکه، 21 شاهزاده، 16 رئیس‌جمهور، 3 نخست‏وزیر، 4 معاون رئیس‌جمهور و 2 وزیر خارجه، از 69 کشور شرکت کردند. مراسم جشن در نهایت گشاده‏دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد. متأسفانه زمانى که میلیون‌ها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا از اروپا شد و میهمانان جشن در تخت‏جمشید، جگر غاز و خاویار مزه‏مزه می‌کردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان‌وبلوچستان و حتى روستاهاى فارس گرسنه بودند اما جشن اینچنینى با پیشنهاد اسرائیلى‏ها برنامه‏ریزى و اجرا شد. تدى کولک، مدیرکل نخست‏وزیرى و رئیس اتحادیه توریستى دولت اسرائیل، به ریاست هیاتى اسرائیلى به عنوان برنامه‏ریز، برگزیده شده بود.  وى به همراه 2 نفر دیگر بنا به دعوت اسدالله علم- نخست‏وزیر- روز 4 مرداد 41 به تهران عزیمت کردند و پس از 10 روز توقف در ایران و چند بار ملاقات و مذاکره با علم، روز 14 مرداد به اسرائیل بازگشتند. در این سفر کولک با گردانندگان جشن‏هاى 2500 ساله نیز همکارى زیادى داشت. وى توصیه کرد ضمن تأسیس هتل‏ها، جاده‏هاى جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید ایران، واقعه مهمى مطرح شود تا نظر خارجیان را به این تسهیلات جدید جهانگردى جلب کند.  اسرائیلى‏ها مبناى تبلیغات خود را براى نفوذ بیشتر در ایران بر زنده نگه داشتن نام کورش متمرکز کردند و دستگاه پهلوى نیز علاقه‌مند به طرح این موضوع بود تا همردیف پادشاهان باستانى از جمله کورش قرار گیرد. کنگره بین‏المللى یهود، کمیته‏اى براى اداره فعالیت جهانى یهود برنامه‏ریزى کرد و اقدامات مختلفى انجام داد. اسرائیل در این جشن‏ها فعال بود و نت آهنگ کورش، مخصوص جشن 2500 ساله توسط
عزرا کیا- آهنگساز اسرائیلى- ساخته شد تا هنگام جشن نواخته شود و مجله لبنانى العیاد نیز نوشت: کمیته امنیتى جشن توسط اسرائیلى‏ها اداره می‌شد.
مهر بى‏پیرایه شهبانو فرح به اسرائیل
علاقه رژیم پهلوى به اسرائیل و بالعکس مثل آنچه قبل از این عنوان شد ریشه در بى‏ریشه بودن 2 رژیم داشت، لذا با حمایت یکدیگر قصد مقابله با بحران‌ها و چالش‏هاى مقابل را داشتند. نویسندگان اسرائیلى نیز در نوشته‏هاى خود از علاقه فرح به اسرائیل سخنان گوناگونى بیان کرده‏اند. از جمله مئیر عزرى در این زمینه می‌نویسد: «مهر بى‏پیرایه شهبانو به اسرائیل و مردم یهود هرگز پنهان نبود. دیدار گرم او از غرفه اسرائیل در نمایشگاه آسیایى تهران را می‌توان نمونه‏اى از این مهر و وابستگى آشکار خواند. دیدارهاى پیاپى وى از بیمارستان یهودیان تهران در جنوب شهر و رسیدگى‏هایش از خانواده‏هاى یهودى را باید نشانه دیگرى از این بى‏پیرایگى بدانیم». فرح در جواب سؤال خبرنگارى راجع به احساسش هنگام جنگ‏هاى اعراب و اسرائیل عنوان کرده بود: «گریه کردم؛ حاضر بودم به عنوان ابراز تشکر حتى براى اسرائیل نیز رانندگى آمبولانس بنمایم. آرى! همیشه به یاد خواهم داشت که فرزندان اسرائیل براى من چه کرده‏اند».   رژیم پهلوى براى خدمت به رژیم صهیونیستى از کشورهاى مرتجع عربى حمایت و به آنان کمک‏هاى مالى و تسلیحاتى می‌کرد و از اقدام خائنانه سادات در سازش با اسرائیل حمایت کرد. فرح در این زمینه می‌گوید: «همان‏طور که اطلاع دارید، کشور من چه دولت و چه ملت(!) همگى از سادات پشتیبانى کرده و اقدام شجاعانه او را ستودند. شاهنشاه همیشه از سیاست واقع‏بینانه و سازنده سادات تمجید کرده و وى را مردى بزرگ و دوستدار صلح می‌داند».
----------------------------------
منبع: زنان دربار به روایت اسناد ساواک(5)، فرح پهلوی، مرکز بررسی اسناد تاریخی
 


Page Generated in 0/0147 sec