printlogo


کد خبر: 187911تاریخ: 1396/11/7 00:00
بگذارید کارون برای مردم بماند!

صادق فرامرزی: نوشتن در باب آنچه بر «خوزستان» گذشته است سهل و دشوار است، سهل از آن رو که حجم محرومیت‌ها و تعداد فلاکت‌های تحمیل شده بر این خطه آنقدر زیاد است که دست آدمی را برای نوشتن باز می‌گذارد و دشوار از آن رو که هیچ وقت نمی‌توان با قطعیت تصمیمی برای انتخاب مهم‌ترین موضوع در این باره گرفت.
اگر چه این روزها فصل داغ شدن خبرها در باب ریزگردها و شرایط «تنفس ممنوع» خوزستان است اما در چند روز گذشته داستانی جدید پرده از چهره مظلومیت این استان برداشت و آن خبر تایید ضمنی تصمیم محرمانه انتقال آب کارون به زاینده‌رود توسط رئیس سازمان محیط‌زیست بود. تصمیمی که با اعتراض نمایندگان استان خوزستان مواجه شد و با پاسخ کوتاه «خوزستان مشکل آب ندارد»! از سوی عیسی کلانتری مواجه شد تا همه امیدهای مردم خوزستان به دولت دوازدهم که پس از کنار گذاشته شدن معصومه ابتکار، رئیس سابق این سازمان جوانه زده بود، نیست و نابود شود. کلانتری که در بدو شروع فعالیتش با انتقاد از مدیریت رئیس سابق این سازمان و تقلیل دادن مشکلات اصلی زیست‌محیطی کشور به حفظ گونه‌ای نادر از یوزپلنگ -که در جای خود دارای اهمیت نیز هست- این نوید را داده بود که به مشکل اصلی کشور یعنی «بحران آب» توجه کافی را داشته باشد، با عمل اخیر خود امید نزدیک به 5 میلیون خوزستانی را که با انواع بحران‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند، نقش بر آب کرد و با پاک کردن صورت مساله ادعا کرد خوزستان مشکل آب ندارد! البته همه چیز به همین ختم نشد و وی اعتراض نمایندگان خوزستان را با پرخاش جواب داد و این اعتراضات را نشانه «لات‌خانه» بودن فضا دانست. حالا دیگر اعتراض به ادبیات زننده عیسی کلانتری موضوعیت چندانی ندارد، چرا که با وجود عباس آخوندی، اکبر ترکان و قاضی‌زاده‌هاشمی آنچه از جانب رئیس سازمان محیط‌زیست در پاسخ به مطالبات خوزستانی‌ها گفته شده حکایت نقل و نبات را دارد. بحث اصلی و فراگیر را باید در جای دیگر جست‌وجو کرد؛ «خوزستان مشکل آب ندارد»! ابداع جدیدی از سوی رئیس جدید سازمان محیط‌زیست نبوده و نیست، چرا که خوزستانی‌ها این عبارت را خوانش جدیدی از «مردم با ریزگردها کنار بیایند» رئیس سابق این سازمان می‌دانند، گویا اگر رئیس سابق سازمان محیط‌زیست نداشتن «هوا» را امری طبیعی برای خوزستان می‌دانسته، رئیس جدید این سازمان نداشتن «آب» را هم به آن اضافه کرده تا به یکباره پرونده «آب و هوا»ی مردمی که در برهه انتخابات گفته بودند به‌رغم نداشتن هوا، هوای رئیس‌جمهور را دارند، بسته شود و چقدر مظلومند این مردم! در پیش گرفتن ادبیاتی که پیش از هرگونه پاسخگویی به چرایی این تصمیم‌های محرمانه، با شانه خالی کردن یا اصل موضوع را کتمان می‌کند یا آن را به جبر تغییرناپذیر طبیعت حواله می‌دهد، فراری به جلو برای از اولویت انداختن موضوع خوزستان است و پرسش اینجاست که چرا خوزستان باید از همه اولویت‌ها عقب بیفتد؟ آیا باید سکوت مردم را نشانه‌ای از رضایت آنها دانست.
خوزستان مشکل هوا دارد و همچنین آب اما آنچه با نبودش این مشکلات را تکمیل می‌کند، وجود نداشتن ادبیاتی بر پایه گفت‌وگوی صحیح است که اگر چنین بود نیاز به پاک کردن صورت مساله با «خوزستان آب ندارد» و بستن دهان معترضان این گزاره با عبارت «اینجا لات‌خانه است» نبود. خوزستان نماد و نشانه‌ای از مدیریت ناصحیح مرکز به حاشیه است که اگر چنین نبود مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور پیشنهاد اشتغالزایی‌اش برای خوزستان فروختن باغ‌ها به متمولان سایر شهرها و ایجاد مشاغلی همچون نگهبانی و کارگری برای بومیان نبود. اعتراضات اجتماعی مردم خوزستان و ائتلاف بی‌سابقه نمایندگان مناطق زاگرس‌نشین برای ندادن رای اعتماد به «حبیب‌الله بی‌طرف» وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت نیرو این گمان را ایجاد می‌کرد که شاید دولت برای احترام به مردمی که هوا نداشتند اما هوایش را داشتند، تغییری در سیاست‌های کلان خود در عرصه سرنوشت‌سازی همچون آب نشان دهد اما گویا تنها انعطاف شکل گرفته این بوده که تصمیمات را از جلوی نگاه افکارعمومی به اتاق‌های دربسته‌ای ببرد و اعتراض به تصمیمات را لات‌بازی تلقی کند. بیراه نیست اگر چنین تصور کنیم که دولت دوازدهم با در پیش گرفتن راه دولت‌های سابق عملکرد 4 ساله خود را بی‌نیاز از رضایت مردم تصور و تلقی کند و خود را بی‌نیاز از پاسخگویی ببیند اما آنچه مشهود است تغییر جایگاه موضوعات زیست‌محیطی از یک موضوع فرمایشی و فانتزی- چنانکه متاسفانه در دهه‌های گذشته چنین بوده- به یک موضوع کلان و تاثیرگذار بر زندگی روزمره مردم نقاط متعدد است.
شاید صحیح آن باشد که بگوییم سازمان محیط‌زیست و وزارت نیرو دیگر از فرصت آزمون و خطاهای دهه‌های گذشته عبور کرده‌اند و به یک «پیچ تاریخی» رسیده‌اند؛ پیچی که در صورت تداوم لجاجت بیم آن می‌رود که خوزستان را بیش از حالا غیرقابل زندگی کند. مشکلات عدیده‌ای که خوزستان را در حال تبدیل به یکی از مهاجرفرست‌ترین نقاط ایران کرده، حاصل تصمیم‌گیری‌های مرکزنشینانی بوده که هیچ توجهی به حاشیه‌نشینان نداشته و ندارند که اگر داشتند وضعیت چنین ناامید‌کننده نبود، پس زمان آن رسیده که دولتمردان مرکزنشین تصمیمات کلان خود را با لحاظ کردن مشکلات بومیان بگیرند.


Page Generated in 0/0048 sec