printlogo


کد خبر: 188002تاریخ: 1396/11/8 00:00
واکاوی مستند اعتقاد مسیحیان درباره «گناه ذاتی» نسل بشر
آیا انسان ذاتاً گناهکار است؟!

سیدمصطفى حسینى*:" مقدمه
مطابق اعتقاد مسیحیان، حضرت آدم(ع) و حوا(س) پس از خلقت، به باغ عدن منتقل شدند و به آنها اجازه داده شد از تمام نعمت‌ها جز ثمره یکی از درختان استفاده کنند. آنها با اینکه پاک و مقدس آفریده شده بودند، از میوه شجره معرفت نهی‌شده، خوردند و این موجب شد از مقام خود سقوط کنند و مواهب آسمانی خود را از دست بدهند. این گناه نه‌تنها آنان را گرفتار کرد، بلکه تمام اعقاب‌شان را نیز آلوده و پلید کرد. بدین رو، تمام انسان‌هایی که وارد این جهان می‌شوند، وارث گناه آدم(ع) و حوا(س) هستند و همراه ماهیتی آلوده و گناه‌آلود پا به عرصه وجود می‌گذارند. به این ذات آلوده و گناه‌آلود- که میراث انسان نخستین است- «گناه ذاتی» می‌گویند.
برخی از عبارات کتاب مقدس، مهم‌ترین دلایلی است که مسیحیان در اثبات این آموزه مهم بدان‌ها استناد می‌کنند و «پولس» نقش موثری در تلقی آموزه «گناه ذاتی» از کتاب مقدس داشته است. رساله‌های او، بویژه «رساله به رومیان»، در این زمینه توجه بسیاری از بزرگان مسیحی را برانگیخته است. همچنین عبارت 12:5 این رساله، مهم‌ترین عبارت کتاب مقدس بر این آموزه دانسته شده و در بسیاری از منابع الهیاتی مسیحی، به آن اشاره شده است. غیر از این عبارت، متون دیگری نیز از کتاب مقدس وجود دارد که به نحوی در تکمیل فرآیند آموزه «گناه ذاتی» نقش داشته است؛ از داستان گناه نخستین تا همگانی دانستن گناه و فساد ذاتی انسان و قیاس‌هایی که بین آدم(ع) و مسیح(ع) صورت گرفته و فدیه بودن مسیح در ازای گناه ذاتی انسان، همه و همه در تایید این آموزه مورد استناد قرار گرفته‌اند. اما برخی صاحبنظران مسیحی تفاسیر دیگری از این متون ارائه می‌دهند که کتاب مقدسی بودن آموزه «گناه ذاتی» را با چالشی مهم مواجه می‌کند. علاوه بر این، متون دیگری نیز از کتاب مقدس وجود دارد که بر این آموزه و لوازم آن منطبق نمی‌شود و موجب شده بسیاری، به وجود آموزه «گناه ذاتی» در کتاب مقدس با دیده تردید بنگرند. بنابراین کنار هم قرار دادن این دو دسته از متون(مخالفان و موافقان) می‌تواند جالب توجه باشد. این نوشتار در پی آن است تا متون موافقان و مخالفان را درباره انتساب آموزه «گناه ذاتی» به کتاب مقدس بررسی کند. بنابراین ابتدا دلایل انتساب این آموزه به کتاب مقدس ذکر می‌شود و سپس پاسخ‌ها و تفاسیر دیگری که از این متون شده است، بیان می‌شود. در بخش دیگر نیز عباراتی از کتاب مقدس ذکر و تشریح می‌شود که با این آموزه ناسازگارند.
مستندات انتساب آموزه «گناه ذاتی» به کتاب مقدس
برخی از عباراتی که در این زمینه، الهی‌دانان مسیحی بدان استناد کرده‌اند، مربوط به عهد قدیم و برخی مربوط به عهد جدید است. در این بخش، ابتدا عبارات عهد قدیم و سپس عبارات عهد جدید ذکر می‌شود. قبل از وارد شدن به این بحث، ذکر 2 نکته ضروری است.
اول- در بسیاری از منابع الهیاتی مسیحیت، تنها به برخی عبارت‌های کتاب مقدس که از اهمیت بیشتری برخوردار است، اکتفا شده. (دایره‌المعارف الهیات، 1982، مدخل گناه ذاتی)
دوم- علاوه بر عباراتی که در ادامه ذکر خواهد شد، نکات مشابه دیگری نیز وجود دارد که برای رعایت اختصار، از ذکر آنها صرف‌نظر می‌کنیم.(ر.ک: تنانت، 1903، ص 103-101)
1- عهد قدیم
به طور کلی می‌توان گفت در عهد قدیم، متنی که به روشنی توان ساختن آموزه «گناه ذاتی» را داشته باشد، وجود ندارد. همچنین نمی‌توان در آن کلامی را یافت که به ارتباط گناه آدم(ع) و سایر انسان‌ها اشاره کرده باشد اما در عین حال، مطالبی در آن وجود دارد که به نحوی اندیشه گناه موروثی را تایید می‌کند. از جمله این مطالب، می‌توان به همگانی بودن گناه، گنهکار بودن انسان از هنگام تولد، تلقی نیروی خارجی و مجزا از گناه و تصور شرارت‌آمیز بودن انسان اشاره کرد.(تنانت، 2003، ج 7، ص 558) این مطالب را به همراه اصل داستان «گناه نخستین» که منشا آموزه «گناه ذاتی» است، می‌توان به عنوان مستندات عهد قدیم بر این آموزه دانست و آنها را در دسته‌های ذیل بیان کرد:
دسته اول: اصل داستان «گناه نخستین» که در «سفر پیدایش» ذکر شده است:
«یهُوَه خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید... و یهوه خدا باغی در عدن به طرف مشرق عرس نمود و آن آدم را- که سرشته بود- در آنجا گذاشت. و یهوه خدا هر درخت خوش‌نما و خوش‌خوراک را از زمین رویانید و درخت حیات را در وسط باغ و درخت معرفت نیک و بد را...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. پس یهوه خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و آن را محافظت نماید. و یهوه خدا آدم را امر فرموده، گفت: از همه درختان باغ بی‌ممانعت بخور اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری؛ زیرا روزی که از آن خوردی هر آینه خواهی مرد. و یهوه خدا گفت: خوب نیست آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم... پس زنی بنا کرد و وی را نزد آدم آورد... و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند.
و مار از همه حیوانات صحرا، که یهوه خدا ساخته بود هشیارتر بود، و به زن گفت: آیا خدا حقیقتا گفته است از همه درختان باغ نخورید؟ زن به مار گفت: از میوه درختان باغ می‌خوریم، لیکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفت: از آن مخورید و آن را لمس مکنید؛ مبادا بمیرید! مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود. و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوش‌نما و درختی دلپذیر و دانش‌افزا، پس از میوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دو ایشان باز شد و فهمیدند عریانند. پس برگ‌های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند... و یهوه خدا آدم را ندا در داد و گفت: آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری خوردی؟... و به آدم گفت: چون که سخن زوجه‌ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده، گفتم از آن نخوری، پس به سبب تو، زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد. خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزه‌های صحرا را خواهی خورد. و به عرق پیشانی‌ات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی که از آن گرفته شدی؛ زیرا تو خاک هستی و به خاک برخواهی گشت.(پیدایش، 7:2-25 و 1:3-19)
دسته دوم: برخی مطالب عهد قدیم بیانگر آن است که انسان‌ها از زمانی که در رحم مادران خود هستند، گناه‌آلودند و در هنگام تولد و طفولیت نیز همراه بی‌تقوایی و سفاهتند. برای مثال، در کتاب «مزامیر»، حضرت داوود(ع) در عبارتی به آلودگی قبل از تولد اشاره می‌کند: «اینک در معصیت سرشته شدم و مادرم در گناه به من آبستن گردید».(مزامیر، 5:51) همچنین مشابه همین عبارت در بابی دیگر از کتاب «مزامیر» ذکر شده است: «شریران از رحم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته، گمراه می‌شوند».(مزامیر، 3:58) در کتاب «ایوب» نیز به ناپاکی فرزندان تازه به دنیا آمده، اشاره شده است: «کیست که چیز طاهر را از چیز نجس بیرون آورد؟ هیچ‌کس نیست».(ایوب، 4:14) در زمینه شروریت اطفال نیز می‌توان به عبارات ذیل تمسک کرد: «حماقت در دل طفل بسته است»(امثال سلیمان، 15:22) یا در «سفر پیدایش» آمده: «خیال دل انسان از طفولیت بد است».(پیدایش، 21:8)
دسته سوم: در این دسته، عباراتی از عهد قدیم قرار دارد که نشان می‌دهد تمام انسان‌ها فاسد و پلید هستند:
خدا از آسمان بر بنی‌آدم نظر انداخت تا ببیند که فهیم و طالب خدایی هست. همه ایشان مرتد شده، با هم فاسد گردیده‌اند. نیکوکاری نیست؛ یکی هم نیست.(مزامیر، 2:53-3)
مشابه همین عبارت در بابی دیگر از همین کتاب ذکر شده است.(همان، 3:14) در کتاب «ایوب» نیز به فساد انسان‌ها اشاره شده است:
انسان چیست که پاک باشد، و مولود زن که عادل شمرده شود؟! اینک بر مقدسان خود اعتماد ندارد و آسمان‌ها در نظرش پاک نیست. پس از طریق او، انسان مکروه و فاسد که شرارت را مثل آب می‌نوشد.(ایوب، 14:15-16)
دسته چهارم: در دسته آخر، عباراتی وجود دارد که نشان می‌دهد انسان دچار مریضی، شرارت و گناه است. برای نمونه، در کتاب «جامعه» آمده است: «... و اینکه دل بنی‌آدم از شرارت پر است و مادام که زنده هستند، دیوانگی در دل ایشان است...»(جامعه، 3:9) و در کتاب «ارمیای نبی» بیان شده: «دل از همه چیز فریبنده‌تر است و بسیار مریض است. کیست که آن را بداند؟»(ارمیای نبی، 9:17) در جمع‌بندی مطالب فوق، می‌توان گفت عهد قدیم در این عبارات، از انسان با عباراتی نظیر «شرور، نفسانی، گمراه و متقلب» یاد می‌کند و گناه را امری همگانی می‌داند؛ گویی ذات انسان ناپاک و آلوده به گناه است و بدین روی، طبیعتی شرورانه پیدا کرده است. (ادواردز، 1828، ص 157-141) اثبات طبیعت شرورانه و همگانی بودن گناه برای انسان، هرچند بیانگر تمام آموزه «گناه ذاتی» نیست اما یکی از مقدمات ضروری و مهم آن، یعنی ناپاکی و آلودگی ذاتی انسان و در نتیجه گنهکاری همگانی را اثبات می‌کند و این می‌تواند در تاسیس آموزه «گناه ذاتی» نقشی قابل توجه داشته باشد.
 2- عهد جدید
در عهد جدید، تکیه اصلی بر سخنان پولس است و سخنان او به عنوان یکی از مراجع اصلی و مهم آموزه «گناه ذاتی» در کتاب مقدس محسوب می‌شود. (ر.ک: کانینگهام، 1959، ص 190) در شورای «ترنت» نیز بر این مسأله تاکید شده است که اعتقاد به آموزه «گناه ذاتی» ریشه در تعالیم پولس دارد. (برانتل، 1391، ص 74) پولس در بخشی از رساله‌هایش به صراحت، به ارتباط گنهکاری انسان با خصال آدم می‌پردازد. (تنانت، 2003، ج9، ص 559) این بخش از رساله‌های او که به عنوان مستندات عهد جدید بر آموزه گناه ذاتی محسوب می‌شود، عبارت است از:
الف- رساله به رومیان: در این رساله، به ویژگی‌های اساسی مسیحیت اشاره شده. (پترسن، 1384، ص 72) و در عین حال، یکی از دلایل مهم وجود آموزه «گناه ذاتی» در کتاب مقدس، در رساله پولس به رومیان آمده است(آکوئیناس، 2006، ص 121؛ تنات، 1903، ص 251):
لهذا همچنان که به وساطت یک آدم، گناه داخل جهان گردید و به گناه موت؛ و به این‌گونه، موت بر همه مردم غالب گشت، از آنجا که همه گناه کردند... و نه چنان که خطا بود، همچنان نعمت نیز باشد؛ زیرا اگر به خطای یک شخص بسیاری مردند، چقدر زیاده فیض خدا و آن بخششی که به فیض یک انسان، یعنی عیسی مسیح است، برای بسیاری افزون گردید...؛ زیرا اگر به سبب خطای یک نفر و به‌واسطه آن یک موت سلطنت کرد، چقدر بیشتر آنانی که افزونی فیض و بخشش عدالت را می‌پذیرند، در حیات سلطنت خواهند کرد به وسیله یک فیض؛ یعنی عیسی مسیح. پس همچنان که به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان برای عدالت حیات؛ زیرا به همین قسمی که از نافرمانی یک شخص بسیاری گناهکار شدند، همچنین نیز به اطاعت یک شخص بسیاری عادل خواهند گردید. اما شریعت در میان آمد تا خطا زیاده شود. لیکن جایی که گناه زیاده گشت، فیض بی‌نهایت افزون گردید، تا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آنکه چنان که گناه در موت سلطنت کرد، همچنین فیض نیز سلطنت نماید به عدالت برای حیات جاودانی به وساطت سرور ما عیسی مسیح. (رومیان، 12:5-20) پولس در این عبارات، مرگ همگانی بشر را ناشی از گناه آدم(ع) دانسته است. به اعتقاد وی، در نتیجه سرپیچی آدم(ع)(که نماینده انسان‌ها بود) از فرمان خداوند، تمام نسلش گرفتار همان نافرمانی او شدند. (باتریک، 1995، ج9، ص 462) همچنین پولس در این عبارت، مقایسه‌ای بین حضرت آدم(ع) و حضرت مسیح(ع) انجام داده و عمل آدم(ع) را منجر به ورود سایر انسان‌ها به گناه و گناهکاری دانسته و عمل مسیح را عملی فرض کرده که منجر به ورود عدالت به جهان و عادل شدن انسان‌ها شده است.
ب- رساله به قرنتیان: مشابه همین دسته از عبارات در رساله به قرنتیان نیز آمده و در آنجا مرگ را ناشی از عمل آدم(ع)، و زنده شدن را به فعل مسیح نسبت داده است: «زیرا چنانکه به انسان موت آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد. و چنانکه در آدم همه می‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت». (اول قرنتیان، 21:15-22) همچنین در همین رساله، به موضوع همگانی بودن گناه و گمراهی نیز اشاره شده است: «چنانکه مکتوب است که کسی عادل نیست یکی هم نیست. کسی فهیم نیست. کسی طالب خدا نیست. همه گمراه و جمیعا باطل گردیده‌اند. نیکوکاری نیست، یکی هم نیست». (همان، 10:3-12) مشابه همین تعبیر در جایی دیگر از همین رساله آمده است: «عدالت خدا که به وسیله ایمان به عیسی مسیح است به همه و کل آنانی که ایمان آورند؛ زیرا هیچ تفاوتی نیست؛ زیرا همه گناه کرده‌اند و از جلال خدا قاصر می‌باشند». (همان، 22:3-23)
پ- رساله به افسسیان: «و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید که در آنها قبل رفتار می‌کردید بر حسب دوره این جهان، بر وفق رئیس قدرت هوا؛ یعنی آن روحی که الحال در فرزندان معصیت عمل می‌کند، که در میان ایشان، همه ما نیز در شهوات جسمانی خود، قبل از این زندگی می‌کردیم و هوس‌های جسمانی و افکار خود را به عمل می‌آوردیم و طبعا فرزندان غضب بودیم؛ چنانکه دیگران». (افسسیان، 2: 1-3)
پولس در این عبارات اشاره می‌کند: مسیحیان قبل از آمدن مسیح در خطاها و گناهان مرده بودند. بنابراین همه تا قبل از آمدن مسیح، گنهکار و اسیر شهوات جسمانی بودند و زیر فشار غضب الهی قرار داشتند. برخی سخنان یوحنا نیز در این زمینه مطمح نظر قرار گرفته است. او بر محبت خداوند و دادن فرزند خود در این راه اشاره می‌کند: «زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد». (یوحنا، 16:3)
 پاسخ به دلایل ارائه شده
پس از ذکر دلایل انتساب آموزه «گناه ذاتی» به کتاب مقدس، حال نوبت پاسخ‌هایی است که به این دلایل داده شده است. این پاسخ‌ها را در 2 بخش عهد قدیم و عهد جدید عنوان می‌کنیم.
 الف- عهد قدیم
1- نخستین‌دلیل بر این آموزه، داستان بهشت عدن در باب سوم سفر پیدایش بود. با بررسی این عبارات، روشن می‌شود نمی‌توان فساد یا آشفتگی ذاتی انسان را حاصل گناه آدم و حوا دانست، زیرا صحبتی از انتقال این گناه به نسل‌های بعدی آنان نشده، حتی گناه قابیل- فرزند آدم- بی‌ارتباط با گناه نخستین دانسته شده است. علاوه بر این، هیچ منعی از موهبت‌های الهی برای انسان‌ها بیان نشده است. بنابراین داستان مزبور تنها اثبات‌کننده سقوط آدم و حوا است و ارتباطی با انسان‌های دیگر ندارد (تنانت، 2003، ج9، ص558) تا بتوان آموزه «گناه ذاتی» را از آن نتیجه گرفت.
2- بسیاری از عبارات عهد قدیم از کتاب‌های «مزامیر» و «ایوب» و «امثال سلیمان» نقل شده است. از آنجا که این کتاب‌ها به صورت شعر هستند و زبان شعر، استعاره‌ای و کنایه‌ای است، نمی‌توان معنای تحت‌اللفظی آن را منظور قطعی نویسنده این کتاب‌ها دانست بنابراین می‌توان برای این عبارات، معنایی استعاره‌ای و کنایه‌ای در نظر گرفت. (ر.ک: پاننبر، 1994، ج 2، ص 232؛ اور استریت، 1993، ص 14-13) علاوه بر این اگر مقصود را معنای تحت‌اللفظی فرض کنیم، در این صورت ناسازگاری‌های روشنی بین برخی موارد به وجود می‌آید. برای مثال اگر مراد از عبارت 5:51 «مزامیر» را همان معنای ظاهری بدانیم و معتقد شویم انسان از کودکی گنهکار است، در این صورت طبق عبارت 7:51 «مزامیر» «مرا با زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست‌وشو کن تا از برف سفیدتر گردم» نیز باید معتقد شویم «زوفا» (نام گیاهی است) گناه را پاک می‌کند.
3- علاوه بر این به نظر می‌رسد در بسیاری از این موارد (که کتاب مقدس به گنهکاری عمومی انسان‌ها اشاره می‌کند) کتاب مقدس خبر از وضع موجود انسان می‌دهد. برای مثال درباره عبارت 4:14 از کتاب «ایوب» گفته شده است: این عبارت نشان از وضعیت شکننده و میرا بودن انسان می‌دهد، نه اینکه بر نجاست باطنی انسان دلالت کند. (توکلی، 1384، ص 162)
4- دلیل دیگر بر ناکافی بودن سخنان عهد قدیم بر آموزه «گناه ذاتی» عملکرد یهودیان است. یهودیان با اینکه عهد قدیم و مضامینش را قبول دارند اما هرگز گناه آدم(ع) را متوجه دیگران ندانسته، معتقد به آموزه گناه ذاتی نشدند.
ب- عهد جدید
1- درباره عبارات 12:5 و 19:5 «رساله به رومیان» که از دلایل مهم این آموزه محسوب می‌شود، می‌توان گفت:
الف- برخی محققان تفسیر آگوستین از عبارت 12:5 «رساله رومیان» را (یعنی همان برداشت گناه ذاتی از آن) تفسیری نادرست می‌دانند، زیرا به اعتقاد آنان آگوستین ترجمه لاتین این آیه را دیده و نتوانسته است تفسیر صحیحی از اصل آن ارائه دهد. به نظر می‌رسد با تامل در زبان اصلی (یونانی) «رساله پولس» متوجه می‌شویم پولس در این عبارت در صدد بیان این مدعا نبوده که همه انسان‌ها در آدم(ع) گناه کردند و پیامد آن مرگ برای همه انسان‌هاست بنابراین آگوستین به اشتباه گمان می‌کرد عبارت پایانی این رساله (in whom) به یک انسان یعنی آدم(ع) بازمی‌گردد و نتیجه می‌گیرد سقوط آدم(ع) نه‌تنها مرگ را برای جهان به بار آورد بلکه باعث گناه جهان نیز شد. (کواین، 1998، ج8، ص793) به همین سبب یکی از تفاسیری که برای عبارت 12:5 «رساله رومیان» شده، گناهان شخصی انسان‌هاست. توضیح بیشتر اینکه چون همه ما انسان‌ها به صورت شخصی مرتکب گناه می‌شویم، همان خسارتی را که آدم(ع) دید، ما هم می‌بینیم بنابراین این بند چنین ترجمه می‌شود که چون همه مرتکب گناه شده‌اند، ‌مرگ سراغ آنها می‌آید. (اریکسون، 1990، ص 637)
ب- درباره دلیل 19:5 «رساله به رومیان» نیز گفته شده پولس از مجازگویی استفاده کرده و گناهکاران را به جای افراد فانی قرار داده است. بدین روی تفسیر جدیدی از این فقره مطرح خواهد شد: «زیرا همانگونه که به خاطر نافرمانی یک نفر، عده زیادی به حالت فناناپذیری که حالت گنهکاران است، محکوم شدند همانطور که با اطاعت از یک نفر، تعداد زیادی پرهیزکار خواهند شد یعنی دوباره به زندگی بازمی‌گردند چنانکه گویا اصلا گنهکار نبودند». بنابراین باید گفت در این صورت نافرمانی آدم(ع) موجب فناناپذیری نسلش شده است، نه گنهکاری. (کواین، 1198، ج8، ص794)
پ- نکته مهم دیگر درباره «رساله به رومیان» ابهام عبارات پولس است. این ابهام به گونه‌ای است که می‌توان هر کدام از نظریات متفاوت کلیسا در قرون ابتدایی میلادی نسبت به آموزه «گناه ذاتی» را بر آن منطبق کرد.
2- الف- درباره سخنان پولس در «رساله به قرنتیان» نیز می‌توان به اوضاع بد اخلاقی شهر «قرنتس» و کلیسای آنجا اشاره کرد. این شهر که از لحاظ اقتصادی مهم محسوب می‌شد، به عیش و نوش شهرت داشت. ادیان کفر و رواج مادیگرایی و بی‌بندوباری موجب شده بود دغدغه‌های اخلاقی بیشتری ایجاد شود. (پترسن، 1384، ص 64؛ فی؛ بی‌تا، ص 20-19) شاید بتوان همین مسائل را در نوع سخنان پولس نسبت به قرنتیان که بر گنهکاری عمومی آنان تکیه دارد، موثر دانست.
ب- همچنین درباره قیاسی که پولس میان آدم(ع) و مسیح انجام داده، همچنانکه در «رساله به رومیان» گفته شد، می‌توان این سخنان را بر امکان حمل کرد بنابراین آدم(ع) امکان گناه و مرگ را به جریان انداخت و مسیح امکان حیات و زندگی را به جریان انداخت.
 جمع‌بندی دلایل و پاسخ‌ها
با توجه به دلایل استناد آموزه «گناه ذاتی» به کتاب مقدس که ذکر شد، می‌توان آنها را در چند عنوان کلی قرار داد:
1- گناه همگانی انسان‌ها
2- شریرانه بودن ذاتی انسان‌ها
3- عبارت 12:5 «رساله به رومیان» و مقایساتی که پولس بین آدم و مسیح انجام داده است.
4- متونی که ایمان به مسیح را حیات جدید انسان معرفی می‌کند.
اما براستی این دلایل تا چه حد توان اثبات آموزه گناه ذاتی را دارند؟ 2 دلیل اول در نهایت، خباثت و عملکرد بد انسان را اثبات می‌کنند و این نمی‌تواند تاسیس‌کننده آموزه «گناه ذاتی» باشد. مشابه این دسته از عبارات را که از بدی انس ان حکایت می‌کند، می‌توان حتی در قرآن نیز یافت: «انَّ الانسانَ خُلِقَ هَلوعاً اِذا مسَّه الشّرَّ جَزوعاً و اذا مسَّهُ الخیرَ منوعاً» (معارج، 21-19) «خلق الانسان ضعیفاً) (نساء، 28) «ان الانسان لَظلُوم کَفّار» (ابراهیم، 34) این دسته آیات نیز بر ضعف و ناتوانی انسان دلالت دارند اما هیچ مسلمانی از این دسته آیات، عجز ذاتی انسان را نتیجه نگرفته و تنها بر عمل بد انسان حمل می‌شود.
 الف- عدالت خدا
مطابق کتاب مقدس، «عدل»‌ یکی از صفات خداوند متعال است: «یَهُوَه عادل است در جمیع طریق‌های خود، و رحیم در کل اعمال خویش». (مزامیر، 17:145) بنا بر این صفت، نمی‌توان هیچ فعل قبیح و ناشایستی را به خداوند نسبت داد. یکی از نمونه‌های این موضوع (عدم استناد فعل قبیح به خدا) دستور هلاکت شهر سدوم به خاطر گنهکاری ساکنان آن است. ابراهیم در این زمان با اشاره به اینکه در آن شهر افراد درستکاری وجود دارند، خداوند را اینگونه خطاب می‌کند: «آیا عادل را با شریر هلاک خواهی کرد؟ شاید در شهر پنجاه تن عادل باشند. آیا آنان را هلاک خواهی کرد و آن مکان را به خاطر آن پنجاه عادل که در آن باشند، نجات نخواهی داد، حاشا از تو که مثل این کار بکنی که عادلان را با شریران هلاک سازی و عادل و شریر مساوی باشند! حاشا از تو! آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد؟ خداوند گفت: اگر پنجاه عادل در شهر سدوم یابم، هر آینه تمام آن مکان را به خاطر ایشان رهایی دهم». (پیدایش، 18 :27-23)
 ب- رحمت و مهربانی خداوند
یکی از صفات خداوند «رحمت و مهربانی» او نسبت به بندگانش است. کتاب مقدس نیز بارها به این مساله اشاره کرده است. برای نمونه در ماجرای درخواست حضرت موسی برای مشاهده خدا او خود را چنین معرفی می‌کند: «و یَهُوَه پیش روی وی عبور کرده، ندا در داد که یَهُوَه یَهُوَه خدای رحیم و رئوف و دیرخشم و کثیر احسان و وفا، نگاه‌دارنده رحمت برای هزاران و آمرزنده خطا و عصیان و گناه». (خروج: 34 : 7-6) همچنین می‌توان عبارات دیگری را نیز ذکر کرد: «یَهُوَه را حمد گویید زیرا رحمت او تا ابدالآباد است». (دوم تواریخ الایام، 21:20) در عبارتی دیگر حضرت داوود رحمت خداوند را واسطه نجات خود قرار می‌دهد: «ای یَهُوَه خدای من، مرا اعانت فرما و به حسب رحمت خود مرا نجات ده». (مزامیر، 26:109) کمال محبت نیز به خداوند نسبت داده شده است: «محبت از خداست و هر که محبت می‌نماید از خدا مولود شده است و خدا را می‌شناسد و کسی که محبت نمی‌نماید خدا را نمی‌شناسد زیرا خدا محبت است». (اول یوحنا، 1 : 9-7) یکی از شئون رحمت و مهربانی خداوند، توبه‌پذیری و بخشش گناهان بنده خود است. در پیامی که حزقیال نبی برای قوم خود بازگو می‌کند، سخنانی را از جانب خداوند نقل می‌کند که نشانگر توبه‌پذیر بودن او است: «و اگر مرد شریر از همه گناهانی که ورزیده باشد بازگشت کند و جمیع فرایض مرا نگاه داشته، انصاف و عدالت را به جا آورد، او البته زنده می‌ماند، نخواهد مرد. تمام تقصیرهایی که کرده باشد به ضد او به یاد آورده نخواهد شد، بلکه در عدالتی که کرده باشد، زنده خواهد ماند.
 پ – مسؤولیت شخصی اعمال
کتاب مقدس بارها تصریح کرده گناه هر کس بر عهده خود اوست و هرکس مسؤول اعمال خودش است. برای نمونه در عبارات ذیل به این موضوع اشاره شده است: و کلام یهوه بر من نازل شده،گفت: شما چه کار دارید که این مثل را درباره زمین اسرائیل می‌زنید و می‌گویید: پدران انگور ترش خوردند و دندان‌های پسران گند گردید... هر کسی که گناه ورزد او خواهد مرد و اگر کسی عادل باشد  و انصاف و عدالت را به عمل آورد... البته زنده خواهد ماند. (حزقیال، 18: 1 – 9) در ادامه همین باب نیز بیان شده است: اگر فرزند انسان  مرتکب اعمال زشت شود، در این صورت، فرزند نیز گنهکار است؛ اما اگر از برخلاف اعمال پدر، خداترس باشد و گناهان پدر را مرتکب نشود، در این صورت، او به خاطر گناهان پدر کیفر و بازخواست نخواهد شد؛ زیرا «پسر متحمل گناه پدرش نخواهد بود و پدر متحمل گناه پسر نخواهد بود. عدالت مرد عادل بر خود خواهد بود». (حزقیال، 20:18)
ت- برخورد با اطفال
یکی از لوازم بحث‌انگیز آموزه «گناه ذاتی»، مربوط به نوزادانی می‌شود که پیش از انجام غسل تعمید از دنیا می‌روند. این آموزه بیانگر ذات ناپاک و آلوده نوزادان است که نتیجه آن گنهکار بودن آنان و حتی مستحق مواخذه شدن آنان است. (تنانت، 2003، ج7، ص 561)
در یکی از احکام شورای کارتاژ، بیان شده است: افرادی که نوزادان را نیازمند غسل تعمید نمی‌دانند یا جایگاهی خوب و مسرت‌بخش برای نوزادان مرده غسل تعمید داده نشده در ملکوت آسمان قایلند، تکفیر می‌گردند. (وان وورست، 1384، ص 179) این در حالی است که با مراجعه به کتاب مقدس، متوجه رفتار حضرت عیسی(ع) با بچه‌‌های کوچک می‌شویم که خود بیانگر معصومیت و آلوده نبودن آنان است. اناجیل گزارش می‌دهند که عیسی(ع) نه‌تنها آنان را گنهکار نمی‌دانست، بلکه ملکوت آسمان را نیز مخصوص افرادی می‌دانست که مانند اطفال، دل‌هایی پاک و بی‌آلایش داشته باشند.
نتیجه‌گیری
موافقان با انتساب آموزه «گناه ذاتی» به کتاب مقدس، به عباراتی از عهد قدیم و عهد جدید استدلال کرده‌اند. نمونه‌های ذکر شده از عهده قدیم غالباً از کتاب‌های «مزامیر» و «ایوب» است که علاوه بر شعری بودن آنها و حمل بر استعاره شدن، توان ساختن آموزه گناه ذاتی را ندارند. در عهد جدید نیز عباراتی از «رساله به رومیان»، دلیل مهم این آموزه ذکر شده است. در بررسی آن روشن شد مبهم بودن و تفاسیر دیگری که بر این آموزه منطبق نمی‌شود، از مهم‌ترین نقاط ضعف این عبارات است.  از سوی دیگر، متونی در کتاب مقدس وجود دارد که با نتایج و لوازم آموزه «گناه ذاتی» ناسازگار است. از جمله آنها، نمونه‌هایی است که بر عدالت خداوند، رحمت گسترده او، قدرت مطلق بودنش، مسؤولیت شخصی اعمال و وضعیت اطفال دلالت می‌کند.
* دانش‌پژوه دکترای کلام
موسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی(ره)
 منبع: ماهنامه «معرفت»


Page Generated in 0/0135 sec