وحید بهرامی: پس از تبعید امام خمینی به فرمان محمدرضا پهلوی به خارج از کشور، رهبر انقلاب اسلامی ایران نهتنها عقبنشینی نکرد، بلکه به آگاه کردن مقلدان خود پرداخت. همین اراده مصمم به ادامه مبارزه تا سقوط رژیم سلطنتی، سبب شده بود بر محبوبیت روزافزون ایشان در داخل کشور افزوده شود. در ادامه جریان مبارزات رهبر مذهبی مردم ایران علیه حکومت پهلوی، واقعه مرگ مشکوک آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی فرصتی پیش آورد تا نیروهای مردمی، انقلابی و مذهبی بتوانند احترامات قلبی خود را نسبت به رهبر تبعیدی خود به صورت آشکار در داخل ایران ابراز کنند. شاه که از محبوبیت و احساسات مردم نسبت به رهبر تبعیدی خود سخت عصبانی شده بود، برای مقابله با این احترامات و محبوبیت رو به افزایش امام، دستور به تهیه و انتشار مقالهای در هفدهم دیماه در روزنامه اطلاعات با هدف غیرایرانی نشان دادن امام خمینی(ره) و نشانه گرفتن ایشان داد. در ادامه این نوشتار تلاش داریم به این سؤال تاریخی پاسخ گوییم که چرا مقالهای توهینآمیز با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در 17 دی ماه 56 علیه رهبر انقلاب نوشته و در آن تلاش شد ریشه غیرایرانی برای ایشان تراشیده شود.
الف- نویسنده و چگونگی تهیه مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
در اینکه این مقاله را چه کسی نوشته هنوز اطلاعات کاملی وجود ندارد ولی آنچه همه بر آن اتفاق نظر دارند این بود که مقاله به دستور شخص شاه تهیه شده بود. مثلاً داریوش همایون، وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی رژیم، در ارتباط با نویسنده و چگونگی تهیه این مقاله مینویسد: این مقاله به دستور شاه در دفتر مطبوعاتی هویدا، وزیر دربار که قبلاً در نخستوزیری بود تهیه گردید که مرتباً از سالها پیش مقالاتی برای انتشار در مطبوعات تهیه میکرد و به چاپ میرساند. متن اولیه مقاله به دستور خود شاه تغییر یافت و تندتر نوشته شد. مطالب اساسی مقاله همانهایی بود که خود شاه چند سال پیش در مصاحبه با یک مجله آمریکایی درباره [امام] خمینی گفته بود. مقاله از دفتر وزیر دربار پس از مذاکره تلفنی خود او برای من در یک کنگره حزبی فرستاده شد و من در شرایطی که امکان خواندن مقاله هم نبود آن را بلافاصله به خبرنگار اطلاعات که اتفاقاً در آن نزدیکیها بود، دادم. روزنامه اطلاعات که نگران موقعیت خود در قم بود، پس از تماس گرفتن با نخستوزیر و تایید مطلب (که با توجه به دستور شخص شاه امری طبیعی و خود به خود بود)، دست به انتشار مقاله زد. بدین ترتیب بنا بر گفته وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی، مسؤول اصلی تهیه مقاله، شخص شاه بود. ارزیابیها و تحلیلها نیز این ادعا را ثابت میکند، چرا که غیراز شاه، هیچکس نه چنین جرأتی داشت و نه چنین حماقت و گستاخیای را میتوانست به مرجع تقلید مردم مذهبی ایران بکند.
ب- بستر تاریخی نگارش مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
در روند انقلاب اسلامی ایران، نیروهای انقلابی و مذهبی با الهام از دستورات رهبر در تبعید خود، مدام علیه حکومت پهلوی دست به تظاهرات و سخنرانیهای انتقادی میزدند و سعی در معرفی هرچه بیشتر امام خمینی و افکار ایشان در بین مردم داشتند. سال 56 پس از رحلت حاج آقا مصطفی خمینی پسر امام، محبوبیت رهبر انقلاب به اوج خود رسید و تجلیل باشکوهی از امام خمینی در مراسم بزرگداشت پسرشان در سرتاسر ایران صورت گرفت که این مساله نشان از نفوذ روز افزون ایشان در بین طبقات و قشرهای مختلف جامعه داشت و این امر دقیقاً برخلاف خواستهها و تلاشهای رژیمی بود که از سال 42 برای منزوی کردن رهبر انقلاب، از هیچ تلاشی دریغ نکرده بود. همین مساله که نشان شکست طرح تبعید داشت، عصبانیت رژیم پهلوی را برانگیخت و در نتیجه شاه بر آن شد تا با نوشتن مقالهای جعلی و کاملاً به دور از واقعیت تاریخی، با جلوه دادن تبار غیرایرانی رهبر مذهبی انقلابیون، جلوی نفوذ بیشتر و مقدس شدن امام خمینی را در بین اذهان جامعه بگیرد. از این رو مقالهای توهینآمیز به فرمان محمدرضا شاه تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «احمد رشیدیمطلق» تهیه شد و در روزنامه اطلاعات در تاریخ هفدهم دی ماه 56 به چاپ رسید.
پ- دلایل تبار غیرایرانی دادن به امام خمینی(ره)
دلایل مختلفی میتوان ارائه کرد که چرا شاه به این تصمیم رسید تا در مقاله مذکور به امام(ره) لقب غیرایرانی بدهد. 4 دلیل عمده و مهم این سیاست را میتوان این چنین برشمرد:
1- مواضع و صحبتهای امام در طول تبعید در نجف که دائماً بر مبارزه و سقوط رژیم پهلوی تاکید میکردند به صورت نوار کاست ضبط و در بین مردم ایران پخش و روز به روز بر محبوبیت ایشان نزد جامعه افزوده میشد و این مساله اصلاً خوشایند رژیم پهلوی نبود. به همین منظور شاه با مشاهده شکست طرح تبعید امام، طرح دیگری برای منزوی کردن رهبر مخالفان رژیم اندیشید و آن غیرایرانی خواندن ایشان بود تا بدین وسیله از محبوبیت امام در بین مردم بکاهد. در این ارتباط فریدون هویدا، سفیر شاه در سازمان ملل و برادر هویدا، وزیر وقت دربار، مینویسد: «موقعی که خبر ورود و پخش قاچاقی نوارهای خمینی به گوش شاه رسید، او را بشدت نسبت به سستی پلیس امنیتی خود خشمگین کرد و برای آنکه مقابله بهمثل کند، دست به انتقامجویی زد؛ بدون مشورت با کسی دستور داد مقالهای سراپا بدگویی و ناسزا برای صدمه زدن و تخریب خمینی انتشار یابد و وزیر اطلاعات آن زمان، داریوش همایون را مامور کرد و نیز یکی از روزنامههای مهم تهران را وادار ساخت تا این مقاله را به چاپ برساند».
2- محمدرضا شاه احساس میکرد با نسب غیرایرانی دادن به رهبر مذهبی مردم، در ابتدا میتواند سبب کاهش اعتبار و مخدوش شدن شأن و منزلت امام در بین جامعه ایرانی آن زمان شود و سپس ضربه نهایی را زده و مرجع تقلید دیگری را برای مردم مطرح کند.
3- شاه با دیدن روحیه امام در طول 16 سال تبعید، دریافته بود امام روحیه سازش و ترس ندارد و مصمم به ادامه مبارزه تا سقوط رژیم سلطنتی است. در همین ارتباط امام سالها قبل در کتاب چهل حدیث گفته بود: «میسور با معسور ساقط نمیشود.» و اینک خود مخاطب سخن خویش شده بودند. امام نهتنها از سختیها و مصائب، شهادتها و گرفتاریها، تبعیدها و مشکلات و خیانتها، عقبنشینی نمیکردند، بلکه فرمان حمله و هجوم میدادند. بر مبنای این شناخت، شاه دریافته بود دیماه 56 و در اوج محبوبیت امام، زمان ضد حمله است. «آنتونی پارسونز» سفیر وقت انگلیس در تهران در کتاب «غرور و سقوط» از توطئه هتک حرمت امام خمینی پرده برمیدارد و به صراحت میگوید: «اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد برای بیاعتبار کردن خمینی، مطلبی علیه او منتشر شود». بدین ترتیب این ضد حمله از جانب محمدرضا، غیرایرانی خواندن تبار و ریشه امام بود تا از منزلت و محبوبیت ایشان بکاهد.
4- عامل دیگر این اقدام را میتوان در این دانست که شاه به دنبال حربهای میگشت تا به هر ترتیبی خود را از قید فضای باز تحمیلی آمریکا برهاند. بدین منظور با تراشیدن ریشه غیرایرانی برای رهبر انقلاب و مخالفان رژیم، تلاش داشت این ادعای کاذب را نزد آمریکاییها واقعی جلوه دهد که آن سوی ریشه این اعتراضات، نهفته در «ارتجاع سرخ و سیاه» و غیرایرانیانی است که انتهای عمل آنها به هرج و مرج در کشور و خاورمیانه میانجامد. بدین ترتیب شاه قصد داشت با ترفند غیرایرانی خواندن رهبر مخالفان، حکومت آمریکا را مجاب و فضا را برای دیکتاتوری مجدد مهیا کند. بر همین اساس فرمان تهیه مقاله توهینآمیز صادر شد.
فرجام
در انتها پس از انتشار این مقاله در 17 دی ماه 1356، بر خلاف تصور و گمان باطل شاه که قاطعانه میپنداشت با چاپ آن پرونده سیاسی امام بسته خواهد شد، موجی از نفرت و انزجار از سوی مردم مذهبی ایران علیه حکومت پهلوی آفریده شد و در ادامه، همین مقاله به اصطلاح افشاگرانه سبب شد چرخ انقلاب اسلامی با سرعت بیشتری به حرکت درآید و یک سال بعد انقلاب اسلامی ایران به ثمر بنشیند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران