اعتقاد پرسنل نیروهای مسلح بر اثر حوادث انقلاب، روز به روز بیشتر به طرف روحانیان و مخالفان جلب میشد. دستورات نخستوزیر در شورای امنیت کشور درباره اینکه ماموران فرمانداری نظامی در خیابانها، گلهایی را که مخالفان بعد از مسافرت اعلیحضرت خواهند داد، بپذیرند و در مقابل حرکات آنها عکسالعملی از خود نشان ندهند، سبب شد پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی نیز در خیابانها در شادیهای مخالفان شرکت کنند. به طوری که روزنامهها علاوه بر انتشار عکس و خبر شرکت پرسنل ارتش در شادیهای مخالفان در شهرها، عکسهای روبوسی نظامیان با معممان را نیز چاپ کرده، نوشتند: «مردم با سربازان روبوسی کردند و گل بر سرشان ریختند». خروج اعلیحضرت از کشور و مصاحبههای بختیار درباره عدم بازگشت ایشان به کشور، شدیدترین ضربههایی بود که بر پیکر ارتش بیمار آن روز وارد آمد و سبب شد روحیه ضعیف نیروهای مسلح که مدت 50 سال عادت داشتند تمام اوامر و دستورات را به فرمان ملوکانه اجرا کنند، ضعیفتر شود. در نتیجه در ارتش شاهنشاهی که مدتی بود بیانضباطی و فرار از سربازخانهها رایج بود و به علت نبود مواد سوختی و سایر عوامل ناشی از بحران عمومی کشور برنامههای آموزشی نیز تعطیل شده بود، یک نوع حالت بلاتکلیفی و انتظار برای وقوع حوادث به وجود آمده بود. موقعی که فرودگاه مهرآباد برای جلوگیری از آمدن آقای خمینی به ایران بسته شد و روحانیان در مسجد دانشگاه متحصن شدند، اخبار روزنامهها حاکی بود که هنرفران نیروهای سهگانه در پایگاههای خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، شاهرخی(همدان)، بندر بوشهر و بندر پهلوی اقدام به تظاهرات و اعتصاب غذا کردهاند و از این رویداد بهرهبرداری تبلیغاتی شدیدی به نفع مخالفان میکردند. اگرچه روابط عمومی ستاد بزرگ بنا به تقاضای فرماندهان نیرو و اعتماد به اظهارات آنان خبر اعتصاب پرسنل نیروها را در مطبوعات تکذیب کرد ولی گزارشهای اداره دوم، اعتصاب غذا و شرکت در تظاهرات یگانها را تایید میکرد. حتی در تهران، بوشهر، شیراز و اصفهان، برخی افسران، همافران، درجهداران و سربازان با خانوادههایشان به راهپیمایی پرداختند. چون گزارشهای اداره دوم و نیروها ضدونقیض بود دستور دادم از ستاد بزرگ 2 هیات یکی به ریاست سپهبد فیروزمند معاون ستاد برای رسیدگی به وضع پایگاههای یکم ترابری و شکاری در تهران و دیگری به سرپرستی سپهبد رحیمیلاریجانی، رئیس اداره یکم ستاد برای رسیدگی به وضع پایگاههای نیروی هوایی در اصفهان، شیراز و بندر بوشهر اعزام شوند. هیاتهای اعزامی پس از رسیدگی دستور بازداشت محرکان و مسببان را در پایگاهها صادر کردند. بلافاصله مخالفان شایعه تیرباران 165 نفر از همافران را عنوان کرده و شروع به تظاهرات و تبلیغات شدید علیه دولت و ارتش کردند. نخستوزیر از ستاد خواست ارتش مراتب را تکذیب کند. مخبران مطبوعات نیز مرتباً به ستاد مراجعه و سوالاتی در اینباره میکردند. من برای روشن شدن اذهان عمومی ضمن توضیحات لازم در پاسخ به سوالات مخبران اظهار داشتم: «...در مورد تظاهرات متاسفانه بر اثر تبلیغات سوء مقامات غیرمسؤول عدهای تحت تاثیر قرار گرفتند و در تظاهرات شرکت کردند. همچنین تعدادی از همافران غیبت کرده و مرتکب سایر تخلفات شدهاند که همه آنان به موجب قانون دادرسی و کیفری ارتش و بر اساس مواد مربوط به تخلف پرسنل نیروهای مسلح تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات خواهند شد. این نکته را هم یادآوری میکنم که به علت وضع بحرانی کشور، مدتی است در ارتش وضع فوقالعاده و آمادگی اعلام شده است که در این شرایط، تخلفات غیبت و فرار، مجازات شدیدتری دارد. به همین جهت با افراد متخلف ذکرشده، برابر قانون رفتار خواهد شد ولی اینکه تعداد 165 نفر از همافران تیرباران شدهاند، دروغ است و به کلی تکذیب میشود، زیرا هنوز متخلفان تحت پیگرد کامل قرار نگرفته و مراحل مختلف رسیدگی و دادرسی را نگذراندهاند تا کسی محکوم به تیرباران شده باشد». آقای بختیار هم در مجلس سنا گفت: «درباره همافران خبر میدهند 160 همافر اعدام شدهاند و بقیه هم اعدام خواهند شد. من به خدا قسم میخورم که هنوز یک نفر هم محاکمه نشده است». بعد از هنرفران نیروها، کارکنان و کارگران مسلسلسازی و صنایع نظامی در روز 9 بهمن 57 از میدان ژاله به طرف دانشگاه راهپیمایی کردند که عدهای از مخالفان هم به آنها ملحق شدند. وقتی از مسؤولان مربوط بازخواست شد، اظهار کردند با توجه به اوضاع و احوال کشور، به هیچوجه قادر به جلوگیری از آنها نیستند. پس از بازداشت محرکان همافران ارتباط آنان با مخالفان علنیتر شد و نمایندگان همافران علاوه بر مراجعه به آقای طالقانی، با خانوادههایشان در کانون وکلا و دانشگاه تهران متحصن شدند.
منبع: خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی
نشر نی