محمدرضا کردلو: نه این جشنواره، که چند جشنواره اخیر ثابت کرده است بازی کردن در فیلمهای مردمپسند و ملی عواقب سختی دارد؛ بایکوت، کنار گذاشته شدن و مورد تخریب قرار گرفتن از سوی جریانی خاص. بازیگران زیادی شاهد این مدعا هستند اما گاهی اوقات یک بازیگر آنقدر میدرخشد که نمیشود نادیدهاش گرفت. حتی اگر جشن خانه سینمای سال 93 با داوریهای جهتدارش بازیهای دلنشین بابک حمیدیان در «چ» و «روز رستاخیز» را نبیند، کارگردانها نمیتوانند او را نادیده بگیرند. او هر سال از پرکارهای سینمای ایران است و با بازیهای توانمندش قوت و غنای فیلمهای روی پرده است؛ از روزی که در «مزرعه پدری» دیده شد تا چندی بعد از آنکه در «قدمگاه» درخشید. در «چ»، «روز رستاخیز» و «بادیگارد» به نقطه عطف فعالیت سینمایی خود رسید. در جشنواره اخیر نیز با حضور در 4 فیلم سینمایی از فیلمهای حاضر در بخش مسابقه، نشان داد روند رو به جلویش در بازیگری را ادامه میدهد. بابک حمیدیان اما از آنهایی نبود که برای بازی در فیلمهای ملی و مهم از کسی یا جریانی بترسد. حتی وقتی که در جشن خانه سینما به بازیهای خوبش بیمحلی شد، اعتراض خاصی نکرد. گفت عادت کرده است به دیده نشدن. او البته از تخریبها هم نمیترسید، چون کارش را بلد بود. در مصاحبهای علیه جریان دیکتاتورمآب شبهروشنفکری گفته بود: «بنده به صراحت میگویم از طرف جماعت روشنفکر هدف نقد قرار گرفتهام. در حال حاضر کارگردانهای عزیز کشورمان، همه بازیگران را عمیقا میشناسند اما متأسفانه ۹۵ درصد تصمیمگیری بر عهده هیات و دستیاران کارگردانی است و این موضوع با قدرت، تصمیم و نظر کارگردان را تغییر میدهد. البته میدانم که به خاطر این حرفها باید منتظر تماس و ارتباط عدهای با خودم باشم اما من این موضوع را پس از این در هر کجا که با من صحبت شود عنوان میکنم تا بدانند فلان دستیار به دلیل مشکل با من مانع از حضورم در فلان فیلم میشود، اینها انتقادهای احمقانه جماعت روشنفکر علیه من است.» او حتی خاطرهای را در این گفتوگو یادآور شده بود: «رضا کاهانی به خاطر اینکه مرا برای بازیگری در فیلمش انتخاب کرده، مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفت، زیرا من در فیلم «چ» بازی کردم.» حمیدیان بعد از این حرفها البته قرص و محکمتر پای فرمانده شهید دستمال سرخها ایستاد، پای دانشمند هستهای «بادیگارد» ایستاد و با حضورش در «به وقت شام» نشان داد به فرازی از عرفان سینمایی رسیده است که پای شهید امنیت و مدافع حرم هم بایستد. بازی او در «سرو زیر آب» هم دیدنی است. خلاصه بابک حمیدیان بهرغم همه هزینههایی که برایش به وجود آوردند، پای سینمای ملی و مردمی ایستاد. حتی اگر جشنواره فجر یا جشنهای محفلی سینماچیهای سفارتی، او را نادیده بگیرند. بابک حمیدیان البته فقط یک نمونه است. نمونهای موفق که با وجود تمام مخالفتها و تقابلهای جشنوارهای، استوار مسیر مقبولیت و محبوبیت را دنبال میکند. امسال اما اتفاق عجیب داوریها برای بازیگران دیگری که حضوری پررنگ در آثار ملی و مردمی داشتهاند، سوالبرانگیز است. هادی حجازیفر دیده نشده است، همانطور که جواد عزتی دیده نشد، همانطور که مهدی پاکدل دیده نشد و همانطور که به بازی خوب ساعد سهیلی توجهی نشد. انگار بیتوجهی به بازیگرانی که با بازی در پرمخاطبترین فیلمهای جشنواره اقبال مردمی را جلب کردهاند، تنبیهی برای آینده آنهاست؛ اینکه دیگر در فیلمهای ملی و پرمخاطب بازی نکنند. شاید این کارها را میکنند که هادی حجازیفر آخرین بارش باشد در آثاری با مضمون ملی بازی کند یا به جواد عزتی بیمحلی میکنند بلکه دیگر سمت سینمای پرمخاطب و قهرمانمحور نرود. احتمالا بازی مهدی پاکدل را هم به همین جهت نادیده گرفتهاند که جای یک «رزمنده» بوده و در فیلم دیگر لباس «آتشنشان» پوشیده است. آخر این چه جشنواره فجری است که هر که با مارک کمترین نام و نشانی از فجر و در فیلمی با نگاه مضمونی متناسب با فجر در آن حاضر میشود، بایکوت و سانسور میشود؟ ندیدن جواد عزتی در نامزدهای مکمل مرد بهتبرانگیز است، همانطور که نادیده گرفتن مهدی پاکدل و ساعد سهیلی و عجیبتر اینکه حضور خیرهکننده هادی حجازیفر پس از 3 سال در جشنوارههای 94، 95 و 96 هم دیده نشده است. بدا به حال مغزهای کوچک زنگزدهای که قدر بازیگران سینمای ملی را ندانند.