printlogo


کد خبر: 188702تاریخ: 1396/11/24 00:00
درباره شخصیت و روابط رازآلود امیرعباس هویدا
معمای 13 سال نخست‌وزیری

 رضا سرحدی: امیرعباس هویدا بر خلاف نام خانوادگی‌اش، معماهای زیادی را پس از پایان دوران نخست‌وزیری خود که طولانی‌ترین ریاست دولت در ایران است، به جا گذاشت. یکی از مهم‌ترین این معماها به طولانی بودن نخست‌وزیری هویدا بازمی‌گردد، بنابراین نوشتار پیش رو، دلایل دوام امیر عباس هویدا را در سمت نخست‌وزیری به مدت 13 سال مورد بررسی قرار خواهد داد.
 آغاز نخست‌وزیری هویدا
امیرعباس هویدا زمستان سال 1298 چشم به جهان گشود و فرزند یکی از رجال سرشناس به نام «عین‌الملک» بود. هویدا پس از به اتمام رساندن تحصیلات خود، رهسپار لبنان شد و در آنجا زبان‌های فرانسه و عربی را آموخت. اگر چه دوست داشت در پاریس به تحصیل بپردازد اما با توهینی که یکی از نشریات طنز پاریس به رضاشاه کرد، روابط 2 کشور تیره و هویدا از تحصیل در این کشور محروم شد. در سفر به انگلیس، زبان این کشور را نیز تا حدودی فراگرفت و در سال‌های پایانی دهه 30 میلادی موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل شد. در همین زمان، زبان‌های ایتالیایی و آلمانی را نیز فراگرفت. او پس از بازگشت به کشور در اواخر دهه 1320، سال‌های موفقی را در هیات‌های دیپلماتیک، شرکت ملی نفت ایران و حزب ایران‌نوین سپری کرد.
دوره نخست‌وزیری قبل از هویدا که «حسنعلی منصور» در این مقام قرار داشت، بسیار کوتاه بود. وی سلطنت‌طلبی تمام‌عیار شناخته می‌شد و اول بهمن 43 به دست یکی از اعضای «هیات موتلفه اسلامی» که از تصمیم منصور مبنی بر اعطای امتیازات جدیدی به شرکت‌های خارجی خشمگین شده بودند، به قتل رسید. پس از کشته شدن منصور، شاه بی‌درنگ نخست‌وزیری را در بهمن ماه سال 43 به امیر عباس هویدا، از بستگان منصور و معاون دبیرکل حزب ایران‌نوین واگذار کرد.
  هویدا و معمای چگونگی 13 سال نخست‌وزیری
نگاهی به تاریخ دوران پهلوی نشانگر این امر است که اغلب کسانی که در پست نخست‌وزیری قرار می‌گرفتند به دلایل مختلف از جمله داشتن ویژگی‌هایی مانند جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی  بتدریج از عرصه قدرت کنار گذاشته می‌شدند، چرا که این ویژگی‌ها به نوعی  با این  عقیده شاه مبنی بر این امر که همه  امور باید تحت تسلط و کنترل وی باشد در تضاد بود. در این میان نخست‌وزیری امیر عباس هویدا که دوران طولانی‌ای را در تاریخ نخست‌وزیری ایران به خود اختصاص داده است، این پرسش را به ذهن متبادر می‌سازد که چه دلایلی باعث شد وی به مدت طولانی رئیس دولت باقی بماند و محمدرضا شاه را همراهی کند. بر این اساس می‌توان دلایل طولانی بودن نخست‌وزیری هویدا را به شرح زیر مورد بررسی قرار داد.
  1- توانایی هویدا در حذف رقبا
امیرعباس هویدا در 13 سال نخست‌وزیری‌اش، ریاست کابینه‌ای متشکل از تکنوکرات‌ها را بر عهده داشت. وی به عنوان دستیار وفادار شاه،  توانایی‌های خود را در زمینه متعادل کردن یا خنثی‌سازی رقابت‌هایی که مقام او را تهدید می‌کرد به منصه ظهور گذاشت. یکی از مهم‌ترین مواردی که امیرعباس هویدا در راستای حذف رقیب خود اقدام کرد، مربوط به منازعه عطاءالله خسروانی و غلامرضا نیک‌پی 2 تن از اعضای کابینه هویداست. به نحوی که وقتی منصور به قتل رسید، شاه وظایف او را به 2 قسمت تقسیم کرد؛ نخست‌وزیری را به هویدا واگذار کرد و عطاءالله خسروانی را مسؤول حزب قرار داد.
هویدا که از ابتدا با خسروانی مشکل داشت و از وجود او در سمت دبیر کلی احساس خطر می‌کرد، تصمیم گرفت برای خود در حزب جای پایی پیدا کند. هویدا برای برکناری عطاءالله خسروانی از دبیرکلی حزب و اخراج او از هیات وزیران متوسل به غلامرضا نیک‌پی وزیر آبادانی شد و از وی درخواست کرد شرایطی را در هیات دولت فراهم کند تا بین او و خسروانی کار به مشاجره بکشد. نیک‌پی آمادگی خود را برای این کار اعلام داشت، بنابراین نیک‌پی در یکی از جلسات اعلام داشت سازمانی به نام عمران شهری در وزارت کشور باید ضمیمه این وزارتخانه شود. خسروانی بشدت عصبانی شد و وزیر کشور را به بی‌لیاقتی متهم کرد. کار به منازعه کشید و در همین زمان هویدا جلسه هیات وزیران را ترک کرد و به اتاق خودش رفت. هویدا در ظاهر موضوع را مختومه اعلام داشت اما وقتی تنها شد تلفن مخصوص آبی رنگ را برداشت و تقاضای شرفیابی به نزد شاه را اعلام کرد. وی به دفتر شاه رفت و اعلام کرد در کابینه‌ای که 2 وزیر به یکدیگر فحش ناموسی می‌دهند دیگر خدمت نخواهد کرد. نقشه هویدا گرفت و شاه اعلام کرد به جای شما باید آن دو وزیر برکنار شوند و هویدا با خوشحالی در همان شب توانست شر عطاءالله خسروانی را از سر خود کم کند.
«پرویز راجی» آخرین سفیر شاه در لندن نیز در یادداشت‌های خود می‌نویسد: «هویدا در عین حال می‌توانست بی‌اندازه زیرک و حیله‌گر باشد... و حتی گاه بی‌‎رحم شود».
با توجه به این موارد، یکی از مهم‌ترین دلایل ماندگاری طولانی هویدا در سمت نخست‌وزیری، توانایی وی در حذف رقبا بود که بی‌شباهت به سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» نیست.
  2- همسویی هویدا با شاه و رجحان توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی
از مهم‌ترین تمایلات محمدرضاشاه در دوران سلطنت خود، تلاش برای مدرنیزاسیون و توسعه بود. این مهم تا جایی پیش رفت که «یرواند آبراهامیان» تاریخ‌پژوه مسائل ایران، چرایی به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی ایران را در «توسعه ناموزون» می‌داند که در آن توسعه اقتصادی صورت گرفت اما توسعه سیاسی در جامعه تحت حکومت محمدرضاشاه جایی نداشت. هویدا به عنوان نخست‌وزیر سال‌های افزایش درآمد نفتی، یاور خوبی برای شاه بود تا به آرزوی توسعه اقتصادی او کمک کند. به نحوی که هویدا نیز ضرورت مشارکت وسیع مردم را در تصمیم‌گیری‌ها منکر بود. البته باید توجه داشت که او در ظاهر دلیل عدم حضور مردم را از جنبه‌های فرهنگی جامعه ایران می‌دانست. اگرچه فرهنگ برای هویدا حائز اهمیت بود و خواستار اصلاحات فرهنگی بود اما در عمل در دوران نخست‌وزیری‌اش دنباله‌رو شاه بود که همواره تغییرات اقتصادی را بر تحولات سیاسی و توسعه فرهنگی  رجحان می‌داد.
طرح شاه برای آینده ایران مبتنی بر رشد اقتصادی- و نه توسعه سیاسی و رشد اقتصادی همزمان- بود. درباره هویدا و ریشه‌های این «اقتصادزدگی» باید جوانب متعددی از تجربیات و تمایلات فکری وی را مورد توجه قرار داد. اندیشه‌های سیاسی او در سال‌های دهه دوم قرن حاضر و درست همان سال‌هایی که مارکسیسم و به طور ویژه روایت استالینی آن هژمون بود، شکل گرفت. اکثر مارکسیست‌های آن روزگار به تأسی از استالین بر این اعتقاد بودند که اگر بتوان زیربنای اقتصادی جامعه را دگرگون کرد، روبنای فرهنگی و سیاسی نیز به توازن زیربنا دگرگون خواهد شد، بنابراین هویدا هنگامی که به نخست‌وزیری رسید بسیاری از باورهای سیاسی خود را کنار گذاشت و در راستای دستیابی به توسعه اقتصادی که مورد نظر شاه بود با وی همراه و هم‌نظر شد.
  3- سرسپردگی هویدا و تمجید وی از شاه
هنگامی که هویدا به مقام نخست‌وزیری رسید، محمدرضا احساس آسودگی خیال و رضایت را در خود پرورش داد، زیرا شخصی بر مصدر امور قرار گرفت که مطیع محض شاه و مورد طبع وی بود. این آسودگی به گونه‌ای بود که شاه پس از گذشت 2 هفته از نخست‌وزیری هویدا، برای تعطیلات زمستانی به پیست اسکی سن موریتس واقع در کشور سوییس رفت و در قصر زمستانی که برای خویش ساخته بود مشغول خوشگذرانی شد.
هویدا به سیاق نخست‌وزیر پیشین (منصور) کسی نبود که بنای مخالفت با شاه را بگذارد و از برنامه خرید تسلیحات و تجهیزات توسط محمدرضا شاه جلوگیری کند. مخالفت منصور با شاه برای خرید تسلیحات نظامی از جمله دلایلی بود که شاه چندان با وی موافق نباشد و حتی از ترور وی خشنود شد. مخالفت نکردن هویدا با شاه همزمان با آغاز ریاست‌جمهوری جانسون در آمریکا بود و آنها در راستای خرید تسلیحات نظامی با شاه همکاری می‌کردند و در اختیار او قرار می‌دادند.
در جای دیگر پرویز راجی درباره تملق‌گویی هویدا چنین می‌نویسد: «هویدا با زیرکی خود ضعف شاه را برای شنیدن تملق و بویژه تمایل او برای مقایسه شدن با دوگل تشخیص داد و با به بازی گرفتن این خصیصه در اخلاق شاه، بیگانگی و جدایی او را تشدید کرد».
«عباس میلانی» نیز در کتاب خود تحت عنوان «نگاهی به شاه» به این مورد اشاره می‌کند و هویدا را «بروکراتیک فرمانبردار» نام می‌نهد. آنچه این تحولات در اختیار ما قرار می‌دهد، حکایت از آن دارد که 2 متغیر مطیع بودن هویدا و «به قدرت رسیدن جمهوری‌خواهان» در آمریکا دوره‌ای از شانس و اقبال را برای شاه رقم زد تا بتواند به آرزوهای دیرینه خود (خرید تسلیحات و افزایش قدرت نظامی) دست یابد.
  نتیجه‌گیری
در بررسی معمای ماندگاری هویدا می‌توان به موارد گوناگونی اشاره داشت که مهم‌ترین آنها همسویی با شاه و تعریف و تمجید فراوان از وی و توانایی هویدا در حذف رقبا حتی با توسل به حیله‌گری است. نخست‌وزیران قبل از هویدا در برخی موارد تمایل به استقلال رأی و بی‌توجهی به اوامر شاه داشتند که با مخالفت شاه همراه می‌شد اما هویدا اینگونه نبود و در برخورد با شاه، بی‌چون و چرا مطیع بود.
***
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
 


Page Generated in 0/0235 sec