این روزها نحوه برگزاری مراسمهای ترحیم رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است که تغییر سبک زندگی و گسترش چشم و همچشمی و تجملگرایی را نشان میدهد که در تمام شئون زندگیمان حضور فعال داشته و حتی از مراسم بدرقه ارواح به سوی ابدیت هم سر درآورده و ورود تجملگرایی به وادی مراسم سوگواری و ظهور موسسات خصوصی متنوع که از این راه کسب درآمد میکنند و تمامقد مدعی هستند، در شادی و عزا، همه جور شریک شما هستند و با یک تلفن میتوانند همه کارها را تمام و کمال انجام دهند، طی سالهای اخیر به صورت یک خردهفرهنگ مخرب وارد فرهنگ و باورهای جامعه ما شده و جای خود را در «پسامرگ» باز کرده است، لذا برگزاری این مراسم از مسیر اصلی خود خارج شده و مسائل حاشیهای در این مورد وارد متن شدهاند؛ به طوری که از کنار هر محله و کوچهای که گذر میکنی، میبینی در و دیوار خانهای را سیاهپوش کردهاند و افراد برای خودنمایی و ابراز ارادت آنقدر پلاکارد و بنر ترحیم چسباندهاند که دیوار خانه پر شده از سیاهی و تسلیت که در جملاتی مشابه و عباراتی تکراری غم از دست دادن عزیز از دست رفته را تسلیت گفتهاند.جدا از آن حالا دیگر مد شده دستههای گل آنچنانی و گرانقیمتی چون ژرورا، ارکیده سفید، لیلیوم و آنتوریوم نیز اطراف خانه و در ورودی مسجد میچینند تا آنجا که جایی برای دستههای بزرگ گل باقی نمانده و طبقهای گل به همراه نوارهای تسلیت، باغی از گلها را به عزاداران تقدیم میکند و در نهایت هم در سطل زباله جا میگیرد. انگار هر خانواده و طایفهای بیشترین و زیباترین گل و اطلاعیه تسلیت را نصب کرده باشد، از ارزش و قرب اجتماعی بیشتری برخوردار است و در این موضوع تلاش دوستان، آشنایان و وابستگان در تهیه و نصب اینگونه اقلام، رقابتی وصفنشدنی است. در حالی که اگر در مراسم حضور داریم که نوشته و گل لازم نیست و اگر نتوانستیم حضور داشته باشیم که با یک تلفن ساده بهتر میتوان بازماندگان را تسلا داد. در طرف دیگر، صاحبان عزا هم که در ورودی مسجد به شرکتکنندگان خوشامد میگویند، در سکوتی غمانگیز در اندیشه برگزاری مراسم محترمانه و در خور شأن متوفا میگردند. آری! قبر و سنگ قبر، مراسم مختلف و اطعامها و مکانهای برگزاری و تاج گلها، هر روز گرانتر و شکیلتر میشود و مردم به خاطر فخرفروشی و اینکه خانواده متوفا ناراحت نشوند، هزینه زیادی میکنند تا جایی که کسی چندان به فکر میت نیست و همه در پس این مراسم، دنبال خریدن آبرو و اعتبار میگردند؛ غافل از اینکه ضد ارزشهایمان تبدیل به ارزش شدهاند. حال آنکه افرادی که دستشان از دنیا کوتاه میشود، هیچ نیازی به این کارها ندارند و ما این ریخت و پاشها را برای دل خودمان و نشان دادن مال و منال؛ آن هم با هزار خون جگر خوردن انجام میدهیم. اسراف، تبذیر، ریخت و پاش بیمورد، خرج کردنهای بیبرنامه، چشم و همچشمیها، تجملگرایی و بالأخره بیتوجهی به قناعت، اگر نگوییم یک بیماری روحی- روانی است، به طور قطع یک بیماری اجتماعی است که میتواند به یک معضل برای جامعه تبدیل شود، بویژه زمانی که به عنوان یک فرهنگ معقول و یک هنجار اجتماعی، مورد پذیرش قرار بگیرد. متأسفانه امروز بسیاری از اینگونه مراسمها به ریا، خودنمایی، تظاهر و تجملگرایی کشیده شده است. گاهی اوقات خانوادهها چند ده میلیون تومان پول خرج میکنند یا چند صد میلیون تومان پول میدهند تا میتشان در امامزادهها به خاک سپرده شود و بیشتر با انگیزههای مختلف- که عمدتا روانی است- میخواهند خودی نشان دهند و در افکار عمومی و نزد مردم شهرتی کسب کنند، شخصیت مرده و اطرافیان را بالا ببرند یا با خودنمایی و تفاخر به ثروت و هنر و مقام و منصب چند روزه دنیا نقصی را رفع یا عقدهای را خالی کنند و از طرق مختلف از جمله ولخرجی و اسرافکاری، خود را در معرض نمایش قرار دهند. در حالی که از آن طرف افراد زیادی را میبینی که در همسایگی همین مرحومان قرار دارند که حتی به نان شبشان نیز محتاجند و این خرجهای بیهوده میتواند دستگیر افراد نیازمند شده و در جاهای بهتری مورد استفاده قرار گیرد، در این سو با پذیرایی آنچنانی انواع و اقسام شیرینیجات در شکلها و طعمهای متفاوت، همراه با فیلمبرداری و عکسبرداری، میزهای تزیین شده در سالن پذیرایی با انواع غذاهای ایرانی و خارجی از جمله شیرینپلو با مرغ، پلوی مکزیکی با میگو، باقالیپلو با گوشت بره،کباب لقمه، فیله کباب، خورشهای مخصوص فصل یا انتخابی با توجه به سلیقه میهمانان، رولت گوشت، بیف استروگانف، لازانیا، بوقلمون یا بره درسته برای سرو آزاد و… برای دعوت در مراسم فوت، همانند مراسم عروسی، کارت دعوت چاپ میشود و به دست تمام آشنایان میرسد و میزبان با دعوت از مدعوین برای صرف غذا، آغاز مراسم را اعلام میکند و در نهایت مراسم عزاداریای برای مرحومشان میگیرند از مراسم عروسی، مجللتر و باشکوهتر.
پوشش بازماندگان در روز تشییع جنازه و تدفین هم به نوبت خود، عجیب و جالب توجه است به گونهای که خانمها با آرایش و زیورآلات بسیار و با انداختن شالهای سیاه تور بر روی سرشان و دستکش مشکی بر دستانشان و مردانشان نیز با گذاشتن عینک آفتابی دودی و کت و شلوار مشکی با مارکهای آنچنانی خود را چنان میآرایند که گویا به جشنی بزرگ پا میگذارند. حتی در شهرهای بزرگ، آرایشگاهها نیز به افرادی که قصد شرکت در مراسم عزاداری را دارند، خدمات ویژهای ارائه میکنند به طوری که آرایشگاهها دیگر صرفا برای مراسم ازدواج به مشتریان خود خدمات نمیدهند، بلکه طی سالهای اخیر این آرایشگاهها علاوه بر مراسم ازدواج، برای مراسم سوگواری نیز خدمات گریم(!) ارائه میکنند. این آرایشگاهها با ایجاد خطوطی خاص در چهره و گذاشتن اشک مصنوعی روی گونهها حالت چهره فرد را مغموم و اندوهگین نشان میدهند و ارقام قابل توجهی هم میگیرند.
رقابت در برگزاری بهترین نوع مراسم برای مردگان باعث شده مساجد نیز بر اساس خدماتی که ارائه میدهند، خود را درجهبندی کرده و هر کدام برای خود نرخی دارند. در این بین ورودی برخی مساجد برای برگزاری مجلس ختم با ورودی تالارهای عروسی مساوی است. به عقیده بسیاری از بزرگان دین، چنین ریخت و پاشهایی تأثیری در اعمال افراد ندارد و فرقی به حالشان نمیکند. طبق اعتقادات دینی و آموزههای اسلام، آنچه برای متوفا بیش از هر چیز دیگر یاریرسان و آرامشبخش است، خیرات و مبراتی است که باید بازماندگان برایش انجام دهند؛ نه تخته فرشهای پهن شده، گلآرایی و شمعآرایی با انواع و اقسام دیسهای میوه و شیرینیجات بر اطراف قبرهای VIP متوفا و برگزاری مراسم در بهترین مساجد و دعوت از مداحان با صداهای مخملی. این در حالی است که به گفته یکی از سنگقبرفروشان بسیاری از خانوادهها با تغییراتی که در نوع و اندازه سنگ قبر سفارشی میدهند گاه مبالغی تا 25 میلیون تومان و بیشتر را برای سنگ قبر هزینه میکنند که انتخاب سنگهایی مثل لوح هندی، گرانیت برزیلی و مرمر دارای نقش و نگار و تزئینات حکاکی و حجاری و متن سنگ قبر ویژه از جمله سفارشاتی است که هزینهای معادل رهن یک آپارتمان برایش پرداخته شده و باعث رواج تجملگرایی و انواع آسیبها در جامعه میشود که خود عزایی دیگر است! جالب است که در قیمت خرید خانه آخرت هم مسائلی مانند آب و هوا، وجود درخت، فضای سبز و سایه در اطراف قبر، دوری یا نزدیکی به خروجی قبرستان، قرار داشتن در مکانهای زیارتی و... تاثیرگذار است. یعنی انگار همان حس لاکچری پنتهاوسنشینی برخی در روی زمین، به زیر خاک هم سرایت کرده و حتی زیر خروارها خاک هم حال و هوای پنتهاوسنشینی ولشان نمیکند. حالا دیگر یک جورهایی میشود فهمید کدام مردهها هم لاکچریتر زندگی کردهاند و هم لاکچریتر دفن شدهاند! وقتی ازدواج و اشتغال، مشکل عمده جوانان سراسر کشور است، با 25 میلیون تومان سنگ قبر یک میت یا با پولهای عجیب و غریب خرید قبرهای چند صد میلیونی، چند زوج میتوانند یک سقف استیجاری برای زندگی مشترک خود تهیه کنند؟ چند جوان میتوانند کاری برای خود دست و پا کنند؟ یا چند کلاس درس را میتوان تجهیز کرد؟ البته این چشم و همچشمی منحصر به شهرهای بزرگی مثل تهران نمیشود. این بلای خانمانسوز به همه جا سر میکشد. این آداب و رسوم که در بسیاری از موارد هیچگونه سنخیتی با اعتقادات و باورهای مردم ندارد، رفتهرفته تبدیل به بخشی از فرهنگ شده و هزینههایی را نیز به جامعه تحمیل میکند. در حالی که هماکنون فاجعه بزرگی بسیاری از شهرهای کشور را تهدید میکند و آن اینکه بیشتر خانوادهها از توان و تمکن مالی برخوردار نبوده و به سختی قادر به تامین تمام مخارج خود و فرزندان هستند و اگر چنین رقابت ناسالمی نیز ایجاد شود و امکاناتی که باید به مصرف زندگی زندگان برسد برای بزرگداشت اموات هزینه شود، باید در آینده انتظار بحرانهای جبراننشدنی در جامعه را داشته باشیم. واقعیت آن است که افراط، زیادهروی و بیتوجه بودن به همنوع خود از مسائلی است که تبدیل به یکی از بایدها و نبایدهای جامعه ایرانی شده که علاوه بر فرهنگ اجتماعی مردم، جیب آنها را نیز نشانه رفته و سبب سوق دادن افراد به سمت تجملگرایی شده است، لذا برای جلوگیری از اسراف و تجملگرایی در مراسم ترحیم باید فرهنگسازی کرد که با هزینه کم هم میتوان به بازماندگان و متوفا احترام گذاشت و برای خود آبرو خرید. برگزاری مراسمها از جمله مراسم عروسی، مراسم سوگواری و... برای مردم مانند یک مسابقه شده است و این مسائل که مجلس در چه مکانی برگزار شده، چقدر برای برگزاری آن هزینه شده و... نوعی تفاخر در فرد ایجاد میکند که کاملا نکوهیده بوده و خارج از فلسفه اصلی سوگواری است. متاسفانه مردم در جامعه امروز، از بودن تبدیل به داشتن شدهاند. به جای اینکه به بودن و آسایش خود توجه کنند به اینکه چه چیزی دارند توجه میکنند. اینکه چه عزاداریای گرفتم، در کدام محله، در کدام مسجد و با چه هزینهای، همه انصراف از فلسفه درست برگزاری مراسم سوگواری است. هزینههایی که میتواند در جهات بهتر و والاتری سرمایهگذاری شود و نتایج و ثمرات مفیدتری برای جامعه باقی بگذارد. باید توجه داشت که ﺷﺮﮐﺖ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ، ﺑﺎﯾﺪ دستکم 3 ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ آنها ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺼﯿﺒﺖﺩﯾﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﺮﻓﺘﻦ از دنیای بیوفا و مراقبت برای فریب نخوردن از تجملات و زرق و برق ناپایدار و چند روزه دنیا و ﺳﻮﻡ ﻫﻢ تعالی روح ﻣﺘﻮﻓا است ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ، نمیتواند ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺁﯾﺪ اما آنقدر درگیر مباحث حاشیهای شدهایم که فلسفه برگزاری مراسم، فراموشمان شده و از اینگونه مراسمها به عنوان ابزاری برای نمایش ثروت و مکنت خود استفاده میکنیم. برگزاری مجالس ترحیم سنگین و تحمیل هزینههای بی مورد به بازماندگان از نظر اخلاقی، عرف و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه توجیه نداشته و در شرایطی که کمترین این امور، هزینههای زیادی را در پی دارد، باید مجالس بر اساس عرف معمول جامعه برگزار شود و چشم و همچشمیها و تجملگراییها از مجالس عزاداری رخت بربندد، لذا برگزاری مجالس ترحیم تجملاتی، هزینههای گزاف پذیرایی و خردهفرهنگهای مخرب وارداتی، مسؤولیت کسانی را که توانایی تاثیرگذاری بر جامعه را دارند، دوچندان کرده و باید در تعهدی اخلاقی به تصحیح فرهنگ منحرف شده از مجرای صحیح همت کنند. از آنجا که میزان کتابخوانی در ایران بسیار کم است و مردم با افکار صحیح از طریق مطالعه آشنا نمیشوند، ابتدا باید کتابخوانی را توسعه دهیم اما تا هنگامی که فرهنگ کتابخوانی توسعه پیدا کند میتوان فرهنگ صحیح در این مورد و ضدارزشهای کنونی را در رسانههای جمعی و هر جایی که تودههای مردم مخاطب هستند، مطرح کنیم و کارهای ارزشمند را به مردم ابلاغ کنیم. از طرف دیگر ترس از قضاوت، ریشه در یک باور غلط دارد و آن اینکه اکثر افراد همواره نیاز دارند دیگران تاییدشان کنند و نگویند کم هزینه کردند؛ اینکه کار صحیح انجام میشود یا خیر، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد، در صورتی که باید طرز تفکرها طوری باشد که اگر کاری انجام میدهیم، صحیح باشد، هر چند از دید دیگران نادرست باشد، ما باید کار صحیح را بدون اهمیت به تفکر دیگران انجام دهیم. خیلی از متفکران و پیشتازان در زمان خودشان توسط مردم تایید نمیشدند ولی آنها باز هم کار صحیح را انجام میدادند.
* کارشناس ارشد جامعهشناسی