نیک ریپاترازون: «کریستیانو رونالدو» با سرعت وارد زمین حریف میشود و توپی را که مدافعان با ضربهای بلند دفع کردهاند، بیرون از محوطه جریمه بارسلونا تصاحب میکند. یکی از مدافعان را بیدرنگ جا میگذارد، شوت میزند و دروازهبان در حال شیرجه را هم از میدان به در میکند. رونالدو پیراهن ورزشیاش را درمیآورد و با بالاتنه برهنه در حالیکه دستانش را جلویش گرفته است رو به جهانیان فریاد میکشد. این کارش تمسخری بود از سر بدجنسی برابر حرکت «لیونل مسی» پس از گلزدن، که یک کارت زرد برای ستاره رئالمادرید به ارمغان میآورد. بعد هم برابر اخم بارساییها با تبختر گام برمیدارد و میخندد.2 دقیقه بعد رونالدو دیگر از بازی سوپرکاپ اسپانیا محروم شده است. شیرجهاش در محوطه جریمه به یک کارت زرد دیگر میانجامد و او هم با هلدادن داور واکنش نشان میدهد؛ بابت این شاهکار از 5 بازی محروم میشود.فوتبال بازی ثانیههاست، بازیای که «سایمون کریچلی» آن را «رقص باله طبقه کارگر» میخواند. کتاب جدید کریچلی با عنوان «وقتی به فوتبال میاندیشیم، به چه میاندیشیم» چکامهای است در باب بازی مطبوع، کثیف و پویای شور و قدرت. فوتبال بازیای است که قهرمانان در یک چشمبههمزدن به ضدقهرمان بدل میشوند و کریچلی بیآنکه حس شگفتی را از ما بگیرد، رازهای این ورزش را پیش چشمانمان میگشاید. کریچلی فیلسوفی زاده بریتانیاست که سبکی هوشمندانه و بازیگوشانه دارد و کتابهای قبلیاش از تأملاتی درباره «مارتین هایدگر» تا «دیوید بویی» را دربرمیگیرد. کتاب او فراخوانی است به دانستن قدر ورزش؛ طرفداران فوتبال حتماً شیفته زبلی او خواهند شد اما از تازهواردها نیز به گرمی استقبال میکند (از آنجا که گذشته از هر چیز، بالأخره بریتانیایی است، در کتاب از واژه «فوتبال» استفاده میکند اما به ما قوت قلب میدهد که ساکر نیز «نامی کاملاً شایسته برای این ورزش است»). چه چیز فوتبال را اینقدر یکتا کرده و آن را شایسته این نوع تأملات سطح بالا کرده است؟ کریچلی در گفتوگو با «رولینگ استون» میگوید دلیلش نحوه «جریان یافتن بازی است، تأثیر مسحورکننده آن». «وجه تمایز» فوتبال آن است که «ملک طلق هیچ فرهنگ خاصی نیست. منظورم این است که اگرچه این بازی در بریتانیای قرن نوزدهم مدون شد اما در جاهای دیگر مثل ایتالیا یا اسپانیا بسیار بهتر بازی میشود. بدینترتیب فوتبال هم وجهی بسیار محلی دارد و هم یک وجه بینظیر بینالمللی». کتاب کریچلی با صحنهای در یک «بار» در مسکو آغاز میشود که همین تابستان گذشته رخ داده است. او در حال تماشای فینال لیگ قهرمانان بین یوونتوس و رئال مادرید است، در حالی که افراد محلی ترانه «د کیوراند د کوئین» را میخوانند. او به جام جهانی سال بعد فکر میکند که قرار است برای نخستینبار در روسیه برگزار شود. با اینکه کریچلی از طرفداران پروپاقرص فوتبال است اما وجه دلپذیرش آن است که با معضلات فوتبال رک و روراست مواجه میشود: «اگر این واقعیت را بپذیریم که هر آنچه بهلحاظ سیاسی تردیدبرانگیز است و بهلحاظ اخلاقی مشکوک است نشانهای دارد، در این صورت این واقعیت آشکار خواهد بود که کل اتحادیه فاسد حاکم بر فوتبال یعنی فیفا با دولت روسیه تبانی کرده است». وی میگوید «فوتبال نمیتواند کاری کند که نسبتبه جهان احساس خوبی داشته باشید. فوتبال نشانگان تقریباً همه چیزهایی است که سر جایشان نیستند و گاهی اوقات بهسختی میتوان به فوتبال عشق ورزید اما با اینحال در جامجهانی بعدی چیزی شگفتآور در میان خواهد بود، چیزی زیبا و غیرمنتظره. و احتمالاً آلمان (باز هم) فاتح جام خواهد شد». کریچلی در سراسر «وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم» به احساس «عشق و نفرتی» میپردازد که او و بسیاری از طرفداران به فوتبال دارند. فوتبال اساساً بازی کثیفی است. بازیکنان درجهیک فوتبال بازیگرانی موذیاند. کریچلی میگوید: «واقعاً لذتبخش است تماشای پیچاندن قواعد و بردن قوانین تا سر حد از هم پاشیدن». از او پرسیدند کدامیک از بازیکنان فعلی بیش از همه تجسم این عشق و نفرت است؟ کریچلی بیدرنگ پاسخ داد: «بیشک لوئیز سوارز».«چه بسا سوارز بهترین بازیکنی بود که لیورپول طی ۱۵سال اخیر در اختیار داشت. اکنون فصل خوبی را در بارسلونا سپری میکند و باز هم میدرخشد. او در اروگوئه گذشته سخت و دشواری داشته، از لحاظ مهارت و استعداد تکنیکی در زمره بهترینها نیست، متقلب است (هندبالبازیاش در جامجهانی ۲۰۱۰ در بازی مقابل غنا و تمارضهای متعددش) و گذشته از همه اینها گاز میگیرد (بهخصوص در آخرین جام جهانی) اما بازیکنی است که عزم تمامعیاری برای پیروزی دارد و دارای چنان ارادهای است که حتی میتواند تصمیم بگیرد روند یک بازی را تغییر دهد. بدینترتیب در او عشق و نفرت به یک اندازه تجلی کرده است، البته شاید عشق بیشتر باشد».اینها حرفهای دانشوری است که از قضا از طرفداران پروپاقرص فوتبال نیز هست. یک کتاب فلسفی درباره ورزش چهبسا خیلی زود کسلکننده شود اما کریچلی شیفته ایدههایش نیست، بلکه شیفته ایده فوتبال است. فوتبال، بازیای روشمند است که هیچگاه ملالآور نمیشود، بلکه همیشه نفسگیر است؛ اوج بازی هر لحظه ممکن است فرابرسد. طرفداران فوتبال «فاصلهای فکورانه را با بازی حفظ میکنند»؛ آنها هم هیپنوتیزم شدهاند و هم هوشیارند.ورزشگاهی غرق در غرش، درخشش بازیگرانی همچون رونالدو و سوارز، بازیای مهیج در برابر زمان کرانمند؛ بدین شکل کریچلی به ایده فوتبال بهمثابه تئاتر بازمیگردد. تصویرپردازی تغزلی او از «زینالدین زیدان»، ارجاعات پیدرپی به هایدگر و «ژان پل سارتر» و ملاحظات روشمندانهاش درباره بازیکردن، خواننده را به حیرت وامیدارد: آیا خود بازیکنان به این احساسات شاعرانه موجود در بازی واقفند؟کریچلی میگوید «نه؛ بههیچوجه! شاید بعضی مربیان وجه فلسفی بازی را ببینند؛ این یکی از کلیشههایی است که درباره «پپ گوآردیولا» میگویند» که فعلاً سرمربی منچسترسیتی است. کریچلی میگوید: «کاری که میخواسته در این کتاب انجام دهد، پیافکندن نوعی بوطیقای فوتبال بوده است که مجال دهد وجه جدیدی از زیبایی فوتبال را بهتر دریابیم اما برای لذتبردن از فوتبال هیچ نیازی به دانستن اینها نیست. میکوشم نشان دهم در تجربه فوتبال نوعی وجد احساسی در کار است که در مرز آگاهی شناور است. کار من این است که بکوشم به آن وضوح بخشم». ارمغان کریچلی در کتابش توانایی دریافت لحظات شاعرانهای است که گاهی از لبان سرمست هوادارانی ابراز میشود که از فراز جایگاهها فریاد میکشند و گاهی هنگام تماشای بازی از تلویزیون در یک بار به فلسفه تبدیل میشود. چه بسا فوتبال را اسطورهها بازی کنند، با اینحال بازیای است برای همه ما.
منبع: رولینگ استون
ترجمه: محمدهادی حاجیبیگلو/ ترجمان