printlogo


کد خبر: 189010تاریخ: 1396/11/30 00:00
درباره «احمد عزیزی» شاعر دلداده فاطمی
شاعر مادری

محسن شهمیرزادی: دنیا خیلی بزرگ و غیر قابل پیش‌بینی است. آنقدر که در دهه 30 میان عشایر چادرنشین کرمانشاه باشی و دنیایت همان سبزه و شیر و چادر باشد اما چند سالی نمی‌گذرد که شمس آل‌احمد تو را به سوی تهران بخواند و آشنایی‌ات با علامه مطهری تو را پاگیر پایتخت کرده و از تو احمد عزیزی دیگری بسازد؛ احمدی که قبل از مدرسه و با کنجکاوی خودش تمام الفبا را آموخته بود و از همان ابتدا شعر و فلسفه در زندگی‌اش پررنگ بود. احمد عزیزی بعد از جنگ به روزنامه جمهوری اسلامی می‌رود و به همراه یوسفعلی میرشکاک در این روزنامه قلم می‌زند. او شیفته انقلاب بود و ارادتش به حضرت زهرا(س) زبانزد و منحصر به فرد. مثنوی‌ها و شطحیات عزیزی جریانی جدید در شعر پس از انقلاب به وجود آورد اما حادثه‌ای ناگوار این شاعر را یک دهه در کما نگاه داشت و در روز 16 اسفند 95 هزاران مثنوی معنوی ناگفته در خاک دفن شد. علیرضا قزوه در وصف یک دهه برزخ او چنین می‌گوید: «احمد در ۹ سال بیماری تجربه زیستن نزدیک با مرگ را داشت و همین مساله تماشایش را عوض کرده بود. با همان قدرت می‌توانست شعر بگوید اما دیگر زبانی برای بیانش نداشت و تصور کنید چقدر دردناک است که شعری در مخیله‌مان باشد اما نتوانیم فریادش بزنیم. این را احمد با نگاهش که این اواخر توأم با یأس بود با ما می‌گفت. او ۱۰ سال نتوانست شعر بگوید و به نظر من این ۱۰ سال یعنی یک نسل و من نگرانم برای نسلی که فرصت نکرده او را بشناسد. کاش بشود که کتاب‌هایش دوباره منتشر شود تا نسل پیش رو ببیند او چگونه شیفته انقلاب بود و چگونه نام حضرت معصومه(س) و حضرت زهرا(س) منقلبش می‌کرد».
ارادتمند، فیلسوف، شاعر، نویسنده
احمد عزیزی در اشعارش چند شاخصه برجسته داشت که در دیگر شاعران کمتر یافت می‌شد. او علاقه بسیاری به فلسفه داشت و از ارادتمندان به شهید مرتضی مطهری محسوب می‌شد. او در دوران جوانی حتی برهه‌ای در کلاس‌های فردید شرکت داشت. حسین اسرافیلی، از شاعران برجسته و از دوستان مرحوم عزیزی پیرامون سطح دانش او می‌گفت: احمد برخلاف شاعران بی‌سواد این دوره که حتی در شعرشان غلط املایی دارند بسیار باسواد بود، عمق داشت و نمی‌شد او را مانند برخی شاعران امروزه اقیانوسی دانست که تنها یک سانتیمتر عمق دارند. عزیزی بشدت اهل مطالعه بود. مبانی فلسفه اسلامی و غربی را خوانده بود و درباره‌شان حرف می‌زد. متفکری بود که تفکرش در جان او عمق دوانده بود. احمد عزیزی همچنین علاوه بر شاعری در کسوت نویسندگی نیز قلم می‌زد؛ با همان تبحر شاعرانگی‌اش. محمدرضا سنگری پژوهشگر‌ آیینی و از نزدیکان احمد عزیزی پیرامون نویسندگی او  به عنوان یکی از ویژگی‌های متمایزش می‌گوید: ویژگی مهم احمد عزیزی بعد نویسندگی او است که فراتر از بعد شاعری‌اش رفته است. در میان شاعران انقلاب از هر ۴۹ شاعر یکی هم نویسنده می‌شود. به همین خاطر تعداد نویسندگان شاعر کم است و آنهایی هم که می‌نویسند نثرشان ویژه نیست، با این حال در میان شاعران نویسنده احمد عزیزی در زمره ترازمندترین‌هاست. در نثر عزیزی پنجره‌های متنوعی برای تماشا وجود دارد. از عرفان گرفته تا سیاست و به باور من تنها کسی را که از این نظر بتوان شبیه او دانست جبران خلیل جبران است.» سبک عزیزی به سمت معنویت و عرفان اسلامی متمایل بود؛ فرمی جدید که از مثنوی معنوی مولوی الهام گرفته است. ارادت به
اهل بیت و مذهب در اشعارش موج می‌زند و اثر زبان عزیزی را در شعر معاصر انقلاب به خوبی می‌توان مشاهده کرد.
شاعر حضرت مادر
همه کسانی که از عزیزی یاد می‌کردند، چه تمجید و چه نقد، چه از مثنوی‌اش می‌گفتند چه از اندیشه‌اش، چه از شعر و چه از نثرش، از هرچه می‌گفتند در یک وجه هم‌نظر بودند و آن هم ارادت خاص و زبانزد او به حضرت صدیقه طاهره(س) بود. او در شعر و اندیشه برجسته بود اما شیفتگی و ارادتش به حضرت زهرا(س) او را از دیگران متمایز می‌کرد. در ارادتنامه احمد عزیزی همین بس که مبدع لقب شاعرانه «یاس» برای حضرت زهرا(س) است. حمیدرضا شکارسری در وصف اشعار عزیزی و ابداعش می‌گفت: «خیلی از شاعران علاقه دارند شعرشان منبع آفرینش قرار گیرد؛‌ تشبیه حضرت زهرا(س) به یاس اولین‌بار توسط احمد عزیزی صورت گرفت و منبع آفرینش شاعرهای بعدی شد». همچنین محمدرضا سنگری از ارادت عزیزی به حضرت زهرا(س) اینچنین یاد می‌کند: «من خاطره شیرینی از آن بزرگوار دارم. وی همواره دلدادگی و شیفتگی خاصی نسبت به  حضرت زهرا (س) داشت و در جای‌جای زندگی‌اش این را می‌توان بخوبی مشاهده کرد. یادم می‌آید مرکزی به صورت تخصصی درباره آن حضرت مطالعاتی انجام می‌داد. یک سال در آن محل ماکتی از خانه «حضرت زهرا(س)» ساخته شده بود. هیچ وقت یادم نمی‌رود که احمد عزیزی هر روز به آنجا می‌رفت، گوشه‌ای از خانه می‌نشست و در مقام آن حضرت شعر می‌گفت. من بارها احمد را در محافل شعری و ادبی دیده بودم. یکی از آن مکان‌هایی که من عزیزی را زیاد دیده بودم جبهه بود. احمد عزیزی انس و الفت ویژه‌ای با بچه‌های جبهه داشت و بخشی از الهام‌های خود را از آنجا می‌گرفت. از احمد عزیزی اشعار فاطمی بسیاری بر جای مانده است؛ روضه‌های مکشوف و منظومی که از بزرگ‌ترین ماتم شیعه سروده شده است. او در کارنامه خود آثاری همچون «باران پروانه»، «رودخانه رؤیا»، «خوابنامه و باغ تناسخ»، «ترجمه زخم»، «شرجی آواز»،  «کفش‌های مکاشفه»، «سیل گل سرخ»، «ناودان الماس»، «ترانه‌های ایلیایی»، «غزالستان»، «قوس غزل»، «ملکوت تکلم»، «روستای فطرت» و «رویای رویت» را جای داده است.
 

گل دمید و خون نجوشیدیم ما

عشق من! پاییز آمد مثل پار
باز هم ما بازماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل، خون‌جوش بود
در فراق یاس، مشکی‌پوش بود
یاس بوی مهربانی می‌دهد
عطر دوران جوانی می‌دهد
یاس‌ها یادآور پروانه‌اند
یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند
یاس ما را رو به پاکی می‌برد
رو به عشقی اشتراکی می‌برد
یاس در هر جا نوید آشتی‌ست
یاس دامان سپید آشتی‌ست
در شبان ما که شد خورشید؟ یاس
بر لبان‌ ما که می‌خندید؟ یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می‌شود
راهی شب‌های دیگر می‌شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه‌ها رو کرده‌اند
یاس را پیغمبران بو کرده‌اند
یاس بوی حوض کوثر می‌دهد
عطر اخلاق پیمبر می‌دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه‌های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می‌چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می‌ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا، گل یاس کبود
گریه، آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه‌شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید
مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست
گریه کن زیرا که گل‌ها دیده‌اند
یاس‌های مهربان کوچیده‌اند
 


Page Generated in 0/0065 sec