printlogo


کد خبر: 189130تاریخ: 1396/12/3 00:00
نگاهی به کتاب «نورعلی» روایتی از زندگی و اوج بندگی شهید شوشتری
«نورعلی» ستاره بود

فهیمه اسماعیلی: «از بزرگان طوایف بلوچ بود. می‌گفت: از اول انقلاب پاسدار و سپاهی زیاد دیدم اما تا به حال مثل نورعلی ندیدم.» این جمله در کتاب ۲۸۰ صفحه‌ای «نورعلی» شاید تمام حرف را درباره سردار شهید «نورعلی شوشتری» زده باشد. حرفی که هنوز پس از گذشت سال‌ها از شهادت شهید نورعلی شوشتری همچنان زنده است و گویای مرام و سلوک این شهید والامقام است. «نورعلی» نیم‌نگاهی به زندگی و اوج بندگی سردار شهید نورعلی شوشتری که علیرضا اشرفی‌نسب آن را تدوین کرده، در بردارنده ۱۴۴ روایت از زندگی این فرمانده دوران دفاع‌مقدس است. شخصیتی که مرام و سلوکش در روزگار پس از جنگ تحمیلی، اندک تفاوتی با شیوه و روش رزمندگان سال‌های دفاع‌مقدس نداشت و معنویت و اخلاق آن روزها را در خود حفظ کرد و بر آن سبیل پیوسته حرکت کرد تا به یاران شهیدش بپیوندد. این مسأله به قدری برایش جدی بود که وقتی سخن از بازنشستگی می‌زدند، می‌گفت ما این لباس را تن نکرده‌ایم که دربیاوریم، بلکه باید شهید شویم و با این لباس به خاک سپرده شویم. او حتی می‌گفت باید این لباس را از تن‌مان بکنند و ما خود از تن‌مان درنمی‌آوریم. این مرامی است که این پاسدار را تا آخرین لحظه در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی، ثابت‌قدم نگاه داشت و او در این مسیر از بذل جانش دریغ نکرد. فرمانده‌ای که هیچگاه ژست فرماندهی نگرفت و برای زیردستانش مانند رفیق، برای سربازانش مانند پدر و برای مردم فردی خودی و عادی بود که بیگانه از مردم نبود: «عید نوروز رفته بود زابل، روی نوار مرزی. گفتم حالا چرا الان؟ گفت: نباید یک مسؤول به این سربازها سر بزند؟ شاید مشکل داشته باشند. آنها هم دوست دارند این روزها کنار خانواده‌های‌شان باشند». این در حالی است که شاید کمتر چنین تصویری در ذهن سربازان باشد و این رفتارها بود که او را تبدیل به یگانه‌ای به نام «نورعلی شوشتری» کرد که تبدیل به ستاره‌ای شد در ذهن اهالی منطقه بلوچستان. «با بزرگان طوایف جلسه گذاشته بود اما مثل همیشه نبود. از خنده و خوش‌وبش خبری نبود. از مشکلاتی که این چند وقت در منطقه دیده بود، ناراحت بود. دلش از کم‌کاری‌ها به درد آمده بود. داشت بزرگان طوایف را دعوا می‌کرد: «چرا به‌خاطر مشکلات طایفه و روستای‌تان به ما مسؤولان اعتراض نمی‌کنید؟ چرا یقه ما مسؤولان را نمی‌گیرید؟ چرا به مسؤولان نمی‌تازید؟» او پیوسته برای دردها و مشکلات مردم بلوچستان تلاش می‌کرد و در روزگار پس از جنگ که بسیاری جذب میزها و صندلی‌ها شدند، او جذب محرومیت‌های اهالی بلوچستان شد و برای برطرف کردن این محرومیت‌ها، جانانه تلاش کرد. او در این مسیر تنها دلخوشی‌اش رضایت حضرت امام و رهبری بود و تنها به همین خاطر هم مسؤولیت‌ می‌پذیرفت. شهید شوشتری در روزگاری که کسی به فکر محرومان نبود، در محروم‌ترین نقاط ایران بیمارستان تاسیس و برای درمان و بهداشت مردم مناطق بلوچ‌نشین، تلاش کرد. گوش بودن و شنیدن حرف‌ها و درد دل‌های مردم مهم‌ترین ویژگی شخصیت شهید شوشتری بوده که او را از دیگر هم‌رده‌هایش متفاوت کرده بود. او مردی از جنس مردم بود که پای دغدغه‌های آنها می‌نشست و برای برطرف کردن آن مسائل تلاش می‌کرد. مردم بلوچستان طعم تلخ محدودیت‌ها را چشیده بودند ولی شهید شوشتری با پیگیری سعی داشت با توانمندسازی آنها، طعم تلخ محرومیت را با شیرینی خودکفایی جایگزین کند. او با پای کار آوردن قرارگاه سازندگی سپاه سعی کرد کشاورزی را در منطقه رونق بخشد تا اهالی منطقه از سر ناچاری مجبور به قاچاق و شرارت نباشند. این کتاب که در قطع جیبی منتشر شده، در هر صفحه روایتی از شهید شوشتری از زبان اطرافیان او را بازگو می‌کند و در پایان تصویری از این شهید در ذهن خواننده ایجاد می‌کند. پاسداری که اهل عمل بود و مردم برایش اولویت داشتند. خاطراتی که در این کتاب بازگو شده کوتاه اما حاوی نکاتی است که هرکدام گوشه‌ای از شخصیت شهید شوشتری را برای خواننده نمایان می‌کند. شخصیتی که در روزگار کنونی بشدت جای خالی‌اش احساس می‌شود. کسی که رو در رو با مردم می‌نشیند و برای دردهای آنها اشک می‌ریزد و برای برطرف کردن‌شان چاره‌ می‌کند: «فقیر بود و چند سالی در منطقه‌شان خشکسالی بود. جلوی سردار نشسته بود و از کاری که کرده بود خجالت می‌کشید. نورعلی گفت: ماهی چقدر بدهم به این و آن مواد نمی‌رسانی؟
- صدهزار تومان.
اشک در چشم‌هایش جمع شد. لحظه‌ای سکوت کرد. رو کرد به همکارانش و گفت: «باید پول بگذاریم برای شغل این جوان‌ها. باید برای محرومیت‌زدایی منطقه تلاش کنیم تا دیگر یک جوان، به‌خاطر فقر دنبال این کارها نرود». او به جد پیگیر برطرف کردن مشکلات معیشتی مردم بود.
حضور در صحنه‌های دفاع‌مقدس، یکی دیگر از وجوه شخصیتی شهید نورعلی شوشتری است. نبردی که بسیاری از جوانان این سرزمین مس وجودشان را در خاک جبهه‌ها تبدیل به زر کردند و همین موجب شد تا خریدنی شوند. حضور در جبهه‌ها با پشتوانه نفس مسیحایی حضرت امام خمینی(ره)، شخصیت‌هایی را در تاریخ انقلاب و بلکه تاریخ ایران بازتولید کرد که برای یافتن نمونه‌های آنها باید ذره‌بین به دست گرفت. شخصیت‌هایی متکی به نفس و باثبات که پس از جنگ در عرصه‌های مختلف کمر همت برای پیشرفت کشور بستند. نورعلی شوشتری نیز از این قاعده مسثتنا نبود و در روزهای نبرد با رژیم بعث عراق به رهبری صدام مردانه در جبهه‌ها حاضر شد:
«یک کلت داد دستم و گفت: باز و بسته کن. انجام دادم. گفت خاطرجمع شدم. گفتم: مگر می‌خواهی چه‌کار کنی؟ گفت: جنگ شده باید بروم. ناخودآگاه اشک در چشم‌هایم جمع شد. گفت: نشد دیگر خانم! باید مثل حضرت زینب(س) باشی. آن زمان تازه ۱۵ روز بود که عراق حمله کرده بود». او از اولین روزهای جنگ در میدان بوده و تا آخرین روزهای نبرد با دشمن بعثی خستگی‌ناپذیر در میدان ایستاد: «بار اولی که رفت جبهه بعد از 4 ماه برگشت. انگار همان تبدیل شد به قانون! خیلی زود می‌آمد 3 ماه و 2 ماه بود. سه- چهار روزی می‌ماند و دوباره برمی‌گشت». او آنقدر از خودش رشادت و مردانگی نشان داد تا در نهایت به آن چیزی که می‌خواست، رسید. پس از عملیات مرصاد و ارائه گزارش‌ها به امام خمینی(ره)، خستگی آن چند روز بلکه تمام 8 سال دفاع‌مقدس از جانش خارج شد: «حاج احمد آقا گزارش پیشروی‌های نیروهای خودی را برای امام خواند، امام خوشحال شد. گفت: به شوشتری بگویید در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم، در آن دنیا قطعا شفاعتش خواهم کرد. پیام امام را که به نورعلی رساندند، تمام خستگی آن چند روز از تنش درآمد». با این وجود شخصیت شهید نورعلی شوشتری در روزگار کنونی آنطور که باید معرفی و شناخته نشده و حتی می‌توان گفت این شهید با وجود اینکه هنوز زمان زیادی از شهادتش (در مقایسه با شهدای سال‌های جنگ تحمیلی) نگذشته است اما گمنام و مظلوم است. فرمانده‌ای دلاور که بر قلب‌ها فرمانروایی می‌کرد، بخوبی به نسل جوان معرفی نشده است. حتی آثار مکتوب و غیرمکتوب با محوریت این شهید در دسترس نیست و اگر از کتاب «نورعلی» که به اجمال معرفی شد، گذر کنیم، اثری برای شناخت بیشتر و بهتر شهید نورعلی شوشتری در دسترس نیست که این نشان از کم‌کاری نهادها و فعالان فرهنگی دارد. با این حال کتاب «نورعلی» که «علیرضا اشرفی‌نسب» آن را گردآوری و تدوین کرده است، در زمان کوتاهی توانسته به چاپ دوم برسد.


Page Generated in 0/0063 sec