پیمان زمانی: بسیاری از موضوعات زیستمحیطی در کشور ما به معضل و برخی از این معضلات به بحران تبدیل شده است؛ تهران بازیچه دست آلودگی هوا بهخاطر کیفیت بنزین و خودروها شده، اهواز از شبیخون گردوغبار به بستر احتضار افتاده، آلودگی هوای کلانشهرهایی همچون تبریز، مشهد، شیراز، اصفهان و بسیاری از استانهای دیگر به مرحله بحران رسیده، کمآبی و خشکسالی در کشور پا به بحران گذاشته، تالابها یکی پس از دیگری میمیرند، آب ایران در معرض ابتلا به آلودگی است، فرصتطلبان به قربانی کردن جنگلها معتاد شدهاند و دهها مشکل زیستمحیطی دیگر که به احتمال زیاد درباره آنها خوانده یا شنیدهایم.
اما همه اینها در حالی است که در سالهای گذشته، آنطور که باید شاهد اقدامات مثبت، کارشناسانه و کارسازی از سوی سازمان حفاظت محیطزیست و نهاد بالادستی این سازمان یعنی قوه مجریه نبودهایم؛ به بیان دیگر از میان ضرورتهای زیستمحیطی ایران که طی ابلاغیهای از سوی رهبر انقلاب برای اجرا ابلاغ شدهاند تاکنون هیچکدام آنطور که باید محقق نشده است.
انتظارات رهبر انقلاب
ایجاد نظام یکپارچه ملی محیطزیست، مدیریت هماهنگ و نظاممند منابع حیاتی، جرمانگاری تخریب محیطزیست، تهیه اطلس زیستبوم کشور، تقویت دیپلماسی محیطزیست، گسترش اقتصاد سبز و نهادینهسازی فرهنگ و اخلاق زیستمحیطی از جمله محورهای ابلاغیه رهبر انقلاب در این باره است که متأسفانه هیچ خبری از تحقق آنها و اقدامات اساسی در این موارد از سوی سازمان عریض و طویل حفاظت محیطزیست و نهاد قدرتمند دولت نیست!
وزارتخانه محیطزیست
اما نکته قابل تأمل در این بین آن است که در اقدامی عجیب، نمایندگان مجلس طرح تبدیل سازمان حفاظت محیطزیست به «وزارتخانه» را در دستور کار قرار دادهاند و دلیل حل نشدن معضلات زیستمحیطی در کشور را در «سازمان» بودن محیطزیست دیدهاند و گمان کردهاند که اگر این سازمان به «وزارتخانه» تبدیل شود مشکلات زیستمحیطی کشور حل خواهد شد! بر اساس ماده واحده این طرح «سازمان حفاظت محیطزیست با تمام اختیارات و وظایفی که به موجب قوانین و مقررات داراست به وزارت حفاظت محیطزیست تبدیل میشود»!
در تبصره ۳ این ماده واحده تاکید شده: «هرگونه افزایش نیروی انسانی، امکانات و بار مالی برای وزارت موضوع این ماده در طول مدت اجرای برنامه ششم توسعه ممنوع است و دولت مکلف است از تاریخ تصویب این قانون و تشکیل این وزارتخانه مطابق بند «د» ماده ۲۹ قانون مدیریت خدمات کشوری عمل کند».
وزارتخانه شود که چه بشود؟
براستی، این چه کاری است؟! سازمان محیطزیست با همین امکانات و همین اختیاراتش به وزارتخانه تبدیل شود که چه بشود؟! خب! با همین داشتهها و اختیاراتش، سازمان بماند اما با عمل به وظایفش، کارآمد باشد.
پرسش اینجاست که چه اکسیر جادویی و معجزهآسایی برای حل مشکلات محیطزیست در وزارتخانه شدن سازمان محیطزیست وجود دارد که در سازمان بودنش وجود ندارد؟! آیا این طرحهای سطحی و اقدامات غیرکارشناسانه که تنها اتلاف زمان، تضییع بیتالمال و هدر دادن فرصتها را در بر دارد و بازی اسم و فامیل را در ذهن تداعی میکند، از سر رفع تکلیف ارائه میشود یا توان تشخیص اولویتها و بایدها و نبایدها در برخی مدیران وجود ندارد؟
لیست بلندبالای مشکلات
در حقیقت با لیست بلندبالایی که از مشکلات و بحرانهای محیطزیستی وجود دارد و حتی یک ساعت را هم برای حل و مدیریت آنها نباید از دست داد، کجای این اقدامات، قابل پذیرش است؟ یعنی دلیل اینکه معضلات زیستمحیطی از سر و کولمان بالا میرود، این بوده که محیطزیست «سازمان» بود؟! یعنی برخی مدیران و نمایندگان مردم به این موضوع واقف نیستند که دلیل ناکارآمدی سازمان محیطزیست در برخی سوءمدیریتها در این سازمان، کمکاری در انجام وظایف محوله و فقدان عزم راسخ برای حل مشکلات زیستمحیطی است؟!