printlogo


کد خبر: 189425تاریخ: 1396/12/9 00:00
درباره «دانکرک»، آخرین ساخته سینمایی کریستوفر نولان
جای خالی فریب

حسین ساعی‌منش: باید صادقانه اعتراف کرد که قضاوت درباره «دانکرک» از طرف کسی که فیلم را روی پرده سینما ندیده کار منصفانه‌ای نیست. تصاویر فیلم در اغلب اوقات به مخاطب یادآوری می‌کنند که باید روی پرده دیده شوند. با این تفاوت که این‌بار مساله به این ختم نمی‌شود که موقع تماشای فیلم روی تلویزیون یا لپ‌تاپ یا هر چیز دیگری غیر از پرده، مثل خیلی از فیلم‌های دیگر به این نتیجه برسیم که «این فیلم در سینما خیلی چشمگیرتر است». از این جهت «دانکرک» می‌تواند یک نمونه افراطی به شمار بیاید، چون بسیاری از تصاویر فیلم علاوه بر اینکه بر طراحی فیلم برای نمایش بر پرده تاکید دارند، این مساله را هم تذکر می‌دهند که از آن تاثیرگذاری
مد نظر، در شرایطی غیر از آن، چیزی باقی نمی‌ماند، تا جایی که حتی ممکن است مخاطب را به این نتیجه برساند که اصلا این تصاویر متناسب با صفحه کوچک تلویزیون نیستند و در این ابعاد چندان هم نمی‌توانند تصاویر «چشمگیر» و «لذتبخش»ی باشند. مخاطبی که «دانکرک» را در شرایط نامطلوب می‌بیند، مدام از خودش می‌پرسد این لحظات اگر در شرایط مطلوب تماشا شوند چه تاثیری بر او خواهند گذاشت؟ و این سوال تنها چیزی است که از تماشای فیلم نصیب او می‌شود. مساله اما از این هم بغرنج‌تر می‌شود، وقتی که با تماشای فیلم مشخص می‌شود این تصاویر «تمام» آن چیزی هستند که فیلم جدید نولان در چنته دارد و عملا قرار نیست چیز دیگری در فیلم مخاطب را تکان دهد. فیلم قصه‌ای ندارد و حتی یک شخصیت هم در آن نیست که بتواند مخاطب را با خودش همراه کند. هر چه هست تصاویر آسمان آبی بی‌انتها و دریای بی‌کران و انفجارهای مهیب است. در نتیجه، مخاطب از هر راهی که برود باز به همان بن‌بست قبلی می‌رسد: اینکه فیلم برای تماشای تصاویر خیره‌کننده‌ای ساخته شده که از این ویژگی چیزی برای بیرون از سالن سینما باقی نمانده است. در واقع الان هم داریم حسرت یک فریب را می‌خوریم. افسوس می‌خوریم که کاش فیلم می‌توانست با تصاویرش فریب‌مان دهد و فقدان‌های دیگرش را از ما پنهان کند. بله، به هر شکل «فریب» است. اما الان داریم این را می‌گوییم که تحت تاثیر آن قرار نگرفته‌ایم. دقیقا به همین دلیل است که نمی‌شود «دانکرک» را به درستی ارزیابی کرد. هم می‌شود گفت «فیلم را اگر روی پرده تماشا کنید مبهوت عظمتش می‌شوید» و هم می‌شود گفت «حتی اگر فیلم را روی پرده عریض هم ببینید چیزی پشت تصاویر بی‌نظیرش نیست». چون تصور دقیقی از تاثیر مهم‌ترین عنصر آن نداریم و همه‌چیز در حد حدس و گمان است. در این صورت بقیه چیزها مثل بازی زمانی فیلم در هوا و دریا و ساحل حکم حیله‌های از پیش لو رفته‌ای را دارند که از پر کردن کمبودهای آن ناتوانند، مگر اینکه به همان عبارت غیرقابل قبول متوسل شویم: اینکه هدف فیلم، قصه گفتن نیست، شخصیت ساختن نیست، هدفش صرفا بازسازی یک واقعه تاریخی با پرداختی سینمایی است و این دلیل نحیفی است؛ برای این حجم از تلاش و کوششی که برای فیلم شده و حالا تا حدودی ابتر به نظر می‌رسد، لااقل با انتظاری که از نولان داریم دلیل قانع‌کننده‌ای نیست. عادت داشتیم که در فیلم‌های نولان فریب بخوریم و ضعف‌ها را سرخوشانه نادیده بگیریم و حالا جای خالی آن بدجوری توی ذوق می‌زند. نه بازی با زمان توان جبرانش را دارد، نه صحنه‌های هیجان‌انگیز بی‌ربط (بی‌ربط به چی؟) و نه موسیقی هانس زیمر. تنها چیزی که ممکن بود فایده‌ای داشته باشد، شکوه تصاویر بود. تصاویری که حالا ازشان یک شبح بی‌اثر مانده. حالا تنها دستاویزمان این است که یک طرف آن دیوار بایستیم، هر چند غیرمنطقی باشد. می‌توانیم به خودمان بگوییم این «دانکرک» تلویزیونی با آن «دانکرک»ی که اکران شده متفاوت است و لابد آن یکی خیلی فیلم درگیرکننده‌تری بوده است.


Page Generated in 0/0050 sec