printlogo


کد خبر: 189497تاریخ: 1396/12/10 00:00
نگاهی به زندگی و زمانه «مهدی اخوان ثالث»
آخر شاهنامه‌
گروه فرهنگ و هنر: زندگی پرپیچ‌وخم مهدی اخوان‌ثالث از10 اسفند 1307 در مشهد آغاز شد. عمری که بر او چندان آسان نگذشت. از موسیقی و شعر شروع کرد اما خیلی زود دغدغه‌های سیاسی‌اش، از او هنرمندی نازک‌خیال اما سیاسی ساخت. اخوان‌ثالث که پس از کودتای 28 مرداد و فجایع پس از آن سیاست را جدی‌تر دنبال می‌کرد، به عواقبی همچون سایر انقلابیون دچار شد. دوران سیاه دهه 40 و 50 کشور، زندان‌های متمادی، شکنجه و آوارگی، روحیه حساس او را آزرد و اخوان تا آخر عمر دست از سیاست و دغدغه‌اش شست و گوشه‌نشینی اختیار کرد. اخوان در 1369 چشم از جهان فروبست ولی هنوز هم با «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «پاییز در زندان»، «ترا ‌ای کهن بوم و بر دوست دارم»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «درخت پیر و جنگل» که همه یادآور ویژگی‌های منحصربه‌فرد این شاعر نامی است، در ذهن و... در خاطر دوستداران شعر و ادب باقی ‌مانده است.

بهار آمد پریشان باغ من افسرده بود اما

محسن شهمیرزادی: زیست اخوان ثالث در نوع خود قابل‌تأمل است. نازک‌خیالی شاعرانه‌اش و دغدغه‌مندی سیاسی‌اش در آن دوران پر از خشم و پرخاش، از او اخوان دیگری ساخت. اخوان که خود را متخلص به «م. امید» کرده بود، پس از کودتای 28 مرداد، فعالیت‌های سیاسی‌اش را جدی‌تر پیگیری کرد و با زبان شعر، علیه رژیم پهلوی فریاد ‌زد. مدتی نگذشت که به همراه تعداد زیادی از اهالی قلم دستگیر شد و به زندان افتاد. رنج زندان بیش از آن بود که شاعر «ارغنون» بتواند بار دیگر مانند قبل به مبارزه ادامه دهد. با این‌حال در سال 1344 بار دیگر به زندان‌ افتاد و زندگی روی سختش را به او نشان داد. او که زندگی‌اش از راه نوشتن تأمین می‌شد، از این کار هم محروم شد. ضربه‌هایی که اخوان از  زندان کشیدن‌های دوران پهلوی متحمل شده بود از او فردی عزلت‌نشین و گوشه‌گیر ساخته بود که این افسردگی او را دیگر از دغدغه‌های پیشینش دور کرد. او با وجود آنکه رفاقت دیرینی در انجمن ادبی خراسان با آیت‌الله خامنه‌ای داشت اما پس از انقلاب درخواست رهبر انقلاب را برای حضور و فعالیت در عرصه‌های پررنگ‌تر ادبی و اجتماعی رد می‌کرد. رهبر انقلاب در سال 73 خاطره‌ای از این تماس را بیان می‌کنند. ایشان تعریف می‌کنند که در سال 58 وقتی با اخوان تماس گرفتم و به طنز گفتم خبر داری انقلاب شده است؟ کجایی! او با لحن بدی گفت: «بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!» گفتم: «اولاً بنای بسیار غلطی است! مگر سلطه همیشه بد است که شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ ثانیاً شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ بسیار خب! سلطه آمریکا دارد پدر ما را درمی‌آورد. [سال ۵۸ بود] می‌بینید سلطه آمریکا که بالاتر از همه است، چکار می‌کند؟! بر این سلطه باش و هر چه دلت می‌خواهد، بگو!» اِن و اون کرد. گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم. البته او بعدها -یعنی این سال‌های اخیر- آمد که دیگر اجل محتوم مهلتش نداد و به آن دنیا رفت». بازگشت دیرهنگام اخوان اما موجب نشد در صمیمیت رابطه قدمت‌دار او با رهبر انقلاب خللی وارد شود. کما اینکه او در همین دوران خطاب به دکتر خویی از آیت‌الله خامنه‌ای این چنین یاد می‌کند: «من جناب آقای خامنه‌ای را از دیرباز می‌شناسم. آدم درست و سلیمی هستند. اهل ذوق و فضل هستند، مرد فاضل و با شرفی هستند، من درباره او یک کلمه ناجور هم حتی از مخالفش نشنیده‌ام. الان هم الحمدلله در اوج است. رهبر مسلمین جهان است». اخوان در این مدت نه برای خودش که بارها به خاطر دوستانش از جمله دکتر خویی یا حسین منزوی بی‌واسطه با رهبرانقلاب پادرمیانی می‌کند. شعر بلند او خطاب به رهبری پیرامون حسین منزوی از جمله این مراودات دوستانه است اما برخی برای تحریف این دوستی نزدیک و ارتباط دور، بنای دروغ‌پراکنی استوار کردند و اینچنین از آن رویداد خاطره‌سازی می‌کنند: «بعد از اینکه اخوان از همکاری با [آیت‌الله] خامنه‌ای سر باز زد، در جواب او را کتک زدند و حقوق بازنشستگی‌اش را قطع کردند، [آیت‌الله] خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه او را هیچ خواند و اخوان در پاسخ شعری با مطلع هیچم و چیزی کم سرود.» حال آنکه این شعر پس از 10 سال از آن تلفن سروده شده بود و اخوان سرودن شعر را معلول شکفتن شکوفه درخت هلوی منزلش می‌داند و می‌گوید: «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد و واقعاً به نظر من هوش‌ربا بود. من دیدم در حاشیه این طبیعت عجیب و عظیم، ما چی هستیم؟ هیچ. از هیچ هم چیزی کمتر!» اخوان اما
اگر چه از سیاست دور بود ولی اشعار زیادی در مدح رزمندگان در دفاع‌مقدس سرود و بهار انقلاب را با چشمان منزوی خودش درک کرد.


Page Generated in 0/0050 sec