«برانکو ترسوست»، «باز برانکو لجباز شده»، «چرا ربیعخواه بازی کنه ولی مسلمان نه». اینها نمونه محترمانهتر و منطقیترین پیامهایی است که در اردوگاههای هواداری پرسپولیس رد و بدل میشود. ولی برانکو هنوز همان برانکوست؛ پروفسور و لجباز. همانقدر با دانش و همانقدر هم محتاط. محترم و ساز مخالفدوست، ربیعخواهدوست، گریزان از مسلمان، سیامک نعمتی و محرمی. کرواتی که 2 فصل فوتبال ناب را به لیگ هدیه کرد. در این فصل هم که خبری از جذابیت سابق نبود، آنقدر در مسیر قهرمانی تنها و بیرقیب بود که انتقادی به او وارد نشود.
هواداران جلوی برانکو دیواری به عظمت چین بنا نهادند که برانکو سیبل هیچ تیراندازی نباشد که هیچ انتقادی به برانکو وارد نشود و همه تیرها به دیوار بخورد. تکل نزدن، کمک نکردن، راه رفتن، عجز از پاس رو به جلو و تفاوت سطح ربیعخواه حتما خواسته برانکو بود و ایرادی به بازی کردنش وارد نمیشد. حتما برانکو صلاح میدید که رامین حاشیه دارد و به درد تیم نمیخورد اگر نه پروفسور که لجباز نبود. هر چند همه تنبیههایش برای رامین بود و طارمی با همان میزان گناه، فیکس تیم میشد.
ولی با این سبک از بازی، این دیوار تا زمانی روپاست که تیم ببرد و نتیجه بگیرد. از برانکو تا وقتی محافظت میشود که نتیجه خوب باشد. وقتی انتقادها تلنبار شود، حتما این دیوار نشست خواهد کرد و روی سر برانکو آوار میشود. خیل عظیم آوار همین کسانی خواهند بود که جزئی از دیوار محافظتکننده برانکو بودند. به قدری او را بالا بردند که دیگر جایگاه برانکو برای خودشان قابل باور نبود. بلایی که همین روزهای قبل بر سر مجری برنامه 90 هم آوردند. عادل، منجی فوتبال شده بود. دیگر کسی به اینکه فردوسیپور زد و بندها را نشان دهد قانع نبود. میخواستند او رئیس فدراسیون عوض کند، حق محرومیت پرسپولیس را از حلقوم طارمی و شرکا بیرون بکشد بدون اینکه آسیبی به تیمشان وارد شود. زمانی هم که عادل از پس این توقعات نابجا برنیامد، خودشان با سنگ زدنش و همراه کریمی او را به صلابه کشیدند تا فرشته نجاتشان مثل بقیه آدمها، روی زمین قدم بزند.
حالا تاریخ به فاصله کمتر از یک ماه برای جنتلمن پرسپولیس تکرار میشود. او را از کاخ به زمین خاکی آوردند و پاسخ ابهامات را میخواهند. کاش از اول کسی را بت نمیکردند تا حالا به فاصله یک هفته مانده به جشن قهرمانی مجبور به شکستن بت و بتخانه شوند. کاش از اول میدانستند که سرنوشت همه بتها، شکستن جای پرستیدن است. البته در این بتسازی خود برانکو و رسانهها هم مقصرند. پروفسور به جای پاسخ به اشکالات ربیعخواه، ژل نزدن به موی سرش را دلیل نامحبوب بودن این بازیکن مینامید؛ خبرنگاری هم نبود که یادآوری کند روی سر کاپیتان و محبوبترین بازیکن این فصل تیم اصلا مویی نیست که ژل بزند ولی محبوب است. تازه خبرهای روزانهشان موجسواری روی تصمیمات همیشه درست برانکو بود و فضا را برای بتسازی مهیا میکردند و لایک بیشتری میگرفتند. تیم هم روی دور برد بود و کسی دوست نداشت حباب خیالی را از بالای سرش دور کند.