printlogo


کد خبر: 190423تاریخ: 1396/12/28 00:00
آیا ضرورت تغییر را احساس نکرده‌ایم؟!

امیر استکی: این آخرین شماره «وطن‌امروز» در سال 96 است. همه‌چیز در این روزهای آخر باید با امید به پایان برسد و با این مضمون که هرچند به قول بسیاری آگاهان و تحلیلگران این روزها، روزهای هم‌افزایی و به هم گره خوردن بحران‌های گوناگون است اما باز این به نفع همه است که جهان را به گونه‌ای ببینیم که اراده ما- در کنار همه محدودیت‌هایش- هنوز می‌تواند شرایط بهتری را برای‌مان رقم بزند اما این امید و روشن‌بینی با ساده‌لوحی و پاک کردن صورت مسائلی که گریبانگیرمان هستند به شکل اساسی تفاوت خواهد داشت. اعتماد به اراده جمعی ساکنان سرزمین باستانی ایران در کنار توکل به خداوند مهربان و گره‌گشا بن‌مایه امیدی است که از آن سخن می‌گوییم. آینده هر چقدر هم که «امروز» سخت و پیچیده و غبار‌آلود باشد بی‌شک برای کسانی که به خداوند و لطف و مهربانی و گره‌گشایی او ایمان دارند، روشن و شیرین خواهد بود؛ آنگونه که مرحوم علی صفایی‌حائری بدرستی می‌گوید: «همه ناتوانی‌ها و محدودیت‌هایی که انسان و امکانات و استعدادهایش دارند برابر آنچه خداوند در قالب اختیار و سنجش و ترکیب به او عطا کرده است، حقیر و کوچک خواهند بود. فقط باید ضرورت تغییر را احساس کنیم و با گریز از کلیشه‌های اراده‌سوز و عافیت‌طلبانه راه را برای خود و آیندگان هموار کنیم». من در مقابل چشمان خودم کسانی را دیده‌ام که اینگونه بوده‌‌‌‌اند، یکی از آنها دوست صمیمی‌ام  مرحوم معین رئیسی بود که به این جمله عمیقا باور داشت و بعد از فوت زودهنگامش روی سنگ مزارش نوشتیم: «هیچ بدنی در مقابل آنچه که روح اراده آن‌ را می‌کند، ناتوان نیست».
روز جمعه در نماز جمعه شهر ورزنه از توابع اصفهان اتفاقی افتاد که تفسیری عینی از آنچه را باید تغییر کند به روشنی و با زبانی گویا به همه ما منتقل می‌کند. کشاورزان مستاصل و مستضعفی که پشت به تریبون نماز جمعه نشسته‌اند. آنچه این مردم را به این وضعیت رسانده است، دقیقا همان چیزی است که ضروری‌ترین تغییر را شرح می‌دهد؛ مبارزه با همه آنچه که دگران کرده‌اند و رفع و رجوع کردن مضراتش و به عبارت بهتر بر عهده گرفتن تاوانی که برای نظام انقلابی جمهوری اسلامی باقی گذاشته‌اند. شته‌هایی که به شجره طیبه انقلاب اسلامی چسبیده‌اند و بهره می‌برند و ضرر می‌رسانند باید از این تن نحیف دور شوند. این مهم‌ترین تغییری است که باید شکل بگیرد.
اما کسانی که کار را به جایی رسانده‌اند که مردمی شهیدپرور، مذهبی و معتقد به انقلاب اسلامی، به معترضانی اینچنین در نماز جمعه تبدیل شده‌اند چه کسانی هستند؟ همه آنهایی که در این‌باره بویژه با توجیهات منطقه‌گرایانه و قومی، آب را به صدها کیلومتر آن‌طرف‌تر منتقل کرده‌اند و با ویرانی شهری در اینجا، شهرهایی را در آنجا آباد کرده‌اند و از این مسیر و به اسم مردم یزد، منافعی کلان و نامشروع برای خود و یک اقلیت محدود سرمایه‌دار خودی ایجاد کرده‌اند. این مثال و آنچه این روزها در ورزنه و شرق اصفهان می‌گذرد و عدم اطمینان و تنشی که در مردم یزد ایجاد کرده است، نمونه‌ای از همه آن چیزی است که در سایر نقاط کشور و به اشکال گوناگون اتفاق افتاده است. مثال‌ها بیش از حد لازم فراوانند! کسانی که حقوق‌های نجومی می‌گیرند و از رانت‌های کلان برخوردارند و شوربختانه مدعیان و طلبکاران اصلی نیز هستند. اینها همه آنهایی هستند که موضوع اصلی تغییر مدنظر این یادداشتند. به بیان ساده‌تر ما نیازمند تغییرات زیادی هستیم اما آنچه برای شروع این تغییرات از همه اساسی‌تر است همین تغییر ابتدایی و اساسی در ساختار مشروعیت‌بخشی به نخبگان سیاسی کنونی کشور است؛ ساختاری متکی به روابط دوستانه و ژنتیکی. در این جریده بارها و بارها هم توسط نگارنده این سطور و هم دیگر دوستان به کرات و از زوایای مختلف به این مساله اشاره شده و نسبت به این مهم بارها و بارها تذکر داده شده است که این جمع محدود، بار تمام ناراستی‌ها، بی‌عرضگی‌ها و ناتوانی‌های خود را بر دوش نظام برآمده از انقلاب اسلامی سوار می‌کنند و خود به عنوان آلترناتیو وضع موجود هم از توبره می‌خورند و هم از آخور. اگر به وضعیت شرق اصفهان و یزد بازگردیم به وضوح متوجه می‌شویم عامل این عدم تعادل بسیار خطرناک و توجیه‌ناپذیر و با هر میزان سنجشی، ناعادلانه، هم‌اکنون و با تبلیغات و پروپاگاندای بزرگی که در اطرافش ایجاد شده، خود را در قامت رهبر اپوزیسیون جمهوری اسلامی و محتمل‌ترین آلترناتیو آن می‌بیند. اگر امروز مردم بشدت مذهبی و معتقد ورزنه به جایی رسیده‌اند که چنین حرکتی در تریبون نماز جمعه بکنند- که قطعا گم کردن سوراخ دعاست- عامل اصلی آن همان عدم تعادل و بی‌عدالتی در تخصیص آبی است که به دست مدعی‌ترین مدعیان انجام شده است. بحث ما در اینجا فقط داستان آب و ورزنه و شرق اصفهان نیست؛ این مثال روشنی است از سوار شدن بار ناکارآمدی و حماقت نخبگانی مدعی، بر دوش نظام برآمده از انقلاب اسلامی.
برای همه علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی و همه آنهایی که برای سفره انقلاب توبره‌ای ندوخته‌اند و ایده و آرمان‌شان «کندن» چیزی از این کشور و انقلاب نیست، فرض است که در کنار حفظ خوشبینی و امیدواری به آینده، راه خطر را بر حادثه ببندند و با بازگشت به مبانی عدالت‌طلبانه و آرمانخواهانه انقلاب، دادگاهی بزرگ برای نخبگان سیاسی فربه و ناکارآمد موجود برپا کنند. منفعت همه مردم ایران- با تاکید فراوان- در شکستن انحصار نخبگان ناکارآمد است.
آینده ایران روشن و امیدوار‌کننده است، اگر نخبگان بی‌مصرف، شته‌های فربه و قورباغه‌های رنگ شده به جای قناری کنونی، از جمع خادمان ملت مرخص شوند. ژن‌های خوب، آیکیوهای بالا، پیر و پاتال‌های فسیل، مقدس‌نمایان بی‌شعور، برادران سرمایه‌دار پاره‌ای از مسؤولان و... باید برای ممکن شدن گفت‌وگو درباره تغییرات معطوف به بهبود در آینده، از مصدر امور طرد شوند. این تغییر اولیه، اساسی و ضروری، برای ملت شیرین و امیدوار‌کننده و صد البته برای شته‌های موصوف تلخ و دردناک خواهد بود. پس زنده‌باد مردم ایران و پاینده‌باد ایران اسلامی.


Page Generated in 0/0248 sec