printlogo


کد خبر: 190560تاریخ: 1397/1/16 00:00
درباره فیلم سینمایی «مصادره» نخستین ساخته سینمایی مهران احمدی
رنگ و لعاب الکی!

حسین ساعی‌منش: ساخته شدن فیلمی مثل «مصادره» که به لحاظ سروشکل ظاهری از غالب کمدی‌های ایرانی که با سودای فروش بالا در طول سال اکران می‌شوند، سطح بالاتری دارد و عوامل نسبتا قابل‌توجهی هم در ساخت آن دخیل بوده‌ است، نشان می‌دهد همچنان تصور نادرستی از فیلم کمدی حتی در میان عوامل حرفه‌ای‌تر سینما هم به چشم می‌خورد. اینکه یک فیلم سینمایی به این دلیل که قرار است در نهایت و به هر دلیلی، در ژانر کمدی بگنجد و مخاطبش را به خنده بیندازد، می‌تواند اجازه داشته باشد تمام عناصری را که منجر به ساخته شدن یک «فیلم خوب» می‌شود، به پای شدت و حجم خنده‌هایی که فیلم از مخاطبش می‌گیرد فدا کند. یعنی همان سوءتفاهم رایجی که حساب «فیلم خوب» را از «فیلم کمدی خوب» به کلی جدا می‌کند به طوری که انگار این دومی اساسا موجود جدیدی است و ربط چندانی به سینما ندارد (جز آنکه در سالن سینما تماشایش می‌کنند) و معیارهای یک‌سر متفاوتی ارزش آن را تعیین می‌کند. البته این حرف‌ها را نمی‌شود تمام و کمال درباره «مصادره» هم زد. فرق «مصادره» با آثار مشابه این است که این بار پوسته فریبنده‌ای از رنگ و لعاب روی فیلم کشیده شده و ظاهرا همین مساله هم قرار بوده به وجه تمایز فیلم با کمدی‌های متداول تبدیل شود. اما این ویژگی در همان دقایق ابتدایی بی‌اثر می‌شود. به سرعت می‌فهمیم که «مصادره» هم در حقیقت هیچ فرق قابل‌توجهی با امثال «من سالوادور نیستم» ندارد و در غیاب حتی یک شخصیت پرداخته شده، دوباره روی حضور صرف عطاران حساب ویژه باز می‌کند و در نبود محور اصلی داستانی به مجموعه بسترهایی تبدیل می‌شود که با حضور عطاران فقط یک هدف خاص را دنبال می‌کنند: اینکه مخاطب در لحظه بتواند به آنچه می‌بیند بخندد. دیگر فرقی نمی‌کند اصلا ماجرا چه بوده (قاعدتا در ابتدای فیلم به این نتیجه می‌رسیم که باید داستان هومن سیدی را ببینیم) و حالا باید به کجا برود، چون وقتی تنها مساله‌ای که مورد توجه قرار گرفته همان خنده لحظه‌ای بوده دیگر انتظار خاصی هم نمی‌شود داشت. فیلم یک رضا عطاران دارد که  او را به هر جایی که به نظر می‌رسد خنده‌دارتر است، می‌فرستد. یک بار به کافه، یک بار به آمریکای‌جنوبی، یک بار به «پاپیون»، یک بار به «روزی روزگاری در غرب»، یک بار به مراسم بعد از ختنه پسرش، یک بار به وان حمام (و حتی کارگردان هم هیچ مشکلی ندارد که مثلا در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر، شخصا این روال را ادامه دهد!) و خب، در چنین وضعیتی واقعا نمی‌شود از این گفت که فیلم دارد با چه هدفی چه کسانی را مسخره می‌کند و به این دلیل تحسین یا تقبیحش کرد چون اصلا هدف چیز دیگری است. «مصادره» دارد نان را به نرخ لحظه می‌خورد. ابایی ندارد به بهانه شکنجه‌های ساواک به مسائل روز متلکی بیندازد و به هم تشبیه‌شان کند و در عین حال از خیر تمسخر اپوزیسیون بیرون از مرزها هم نمی‌گذرد. چرا؟ چون عطاران در هر دو موقعیت می‌تواند خنده‌دار باشد. و در تمام این لحظات، تنها چیزی که حضورش مدام پررنگ‌تر می‌شود همان موجود عجیب‌الخلقه‌ای است که به نام «فیلم کمدی» شناخته می‌شود و انگار هیچ نسبتی با «فیلم سینمایی» و معیارهای خوب و بدش ندارد و راستش درحالی‌ که فیلم در این حد است، اینکه دارد مخالفان نظام جمهوری اسلامی را مسخره می‌کند یا نه، کوچک‌ترین اهمیتی ندارد. چون اصلا این بحث که چنین فیلمی دقیقا چه موضعی در قبال مخالفان نظام دارد، به محض مطرح شدن، ارزشی حداقلی برای فیلم ایجاد می‌کند که در حقیقت فاقد آن است. می‌توانیم «مصادره»ای را تصور کنیم که به جای تمسخر مخالفان آن‌طرف آبی، ارکان کشور را مسخره کند. آیا چیزی تغییر می‌کند؟ در آن صورت فیلم بدتری می‌شود؟ نه! چون باز هم «مصادره» است. چون باز هم چیزی است که هنوز نمی‌شود به عنوان «فیلم» قبولش کرد. پس بدیهی است که «فیلم بدتر»ی هم نمی‌شود. مگر اینکه کلا زیر همه چیز بزنیم و یک موجود جدید دیگر خلق کنیم که صرفا به‌خاطر دوتا شوخی و متلک باب میل ما می‌تواند اثر مورد قبولی باشد.


Page Generated in 0/0050 sec