داوود امیریان با بیان اینکه سال 96، سال درخشانی برای ادبیات نبود، درباره ارزیابیاش از ادبیات در سالی که گذشت اظهار کرد: سال خوب و درخشانی برای ادبیات نبود و کار خوبی نخواندم. تنها کتابی که خواندم و از خواندن آن لذت بردم کتاب «رهش» رضا امیرخانی بود که در این وانفسا، بهاصطلاح آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی، این کتاب امیدوارکننده بود. او با بیان اینکه چندسالی است کار درخشانی در ادبیات ما دیده نمیشود، افزود: اتفاقی که الان افتاده است، فقط مربوط به سال ۹۶ یا تقصیر دولت قبلی و دولت فعلی هم نیست. ادبیات ما به رخوت دچار شده و هنوز از بهت و حیرت خارج نشدهایم. تیراژ کتاب ما بسیار پایین آمده که این روند فاجعهآمیز است. امیریان درباره جایزههای ادبی نیز اظهار کرد: جوایز ادبی باید شأن و اعتبار داشته باشد. یکی از دوستان ما تعریف میکرد در یکی از کشورهای اروپایی کتابش جایزه گرفته بود و باید با هزینه شخصی خود میرفت تا جایزه را دریافت کند. زمانی که جایزه را دریافت میکند، جایزهاش یک جوراب است! اما همین جایزه به قدری معتبر بود که باعث شد کتابش ترجمه شود و تیراژ آن بالا برود یعنی اسم جایزه خیلی مهم است. در کشور ما جایزهها اعتباری ندارد به همین خاطر زود فراموش میشود و خیلی از مردم از آنها اطلاعی پیدا نمیکنند.