زهرا شعبانشمیرانی: «آستیگمات» اثر خوشساخت مجیدرضا مصطفوی است که نهتنها نسبت به نخستین فیلم او، «انارهای نارس» پیشرفت زیادی داشته بلکه بدون تردید از نزدیک به نیمی از آثار راهیافته به جشنواره فجر امسال سلامتتر و فیلمتر است. غیبت «آستیگمات» در جشنواره فجر و حضور بعضی دیگر از فیلمهایی که بیتردید از متوسط استاندارد سینمای ایران پایینتر بودند، دوباره این سوال را پیش میکشد که ساز و کار و ملاکها و معیارهای هیات انتخاب جشنواره ملی فجر چیست؟ آنچه بیش از هر چیز در توصیف «آستیگمات» باید گفت، این است که با یک فیلم رئالیستی به معنای دقیق کلمه روبهروییم. فیلمی بشدت قصهگو با شخصیتپردازیهای درست، بازیهای بهاندازه و نقشهایی که طبق علاقه شخصی کارگردان، نسبت به سابقه بازیگرانش آشناییزدایی کرده است؛ محسن کیایی متفاوتترین نقش خود را بدون طنازیهای سابق ایفا کرده، نیکی کریمی با اینکه نقش فرعی دارد اما اصلا اضافه و تحمیلی نیست - مشابه اتفاقی که در یکی از سکانسهای فیلم «کامیون» کامبوزیا پرتوی افتاده بود- و بهنوش بختیاری نیز با گریم هوشمندانهای ظاهر شده که کاملا به دلیل حساسیت کارگردان انجام شده و در اثر پیشین مصطفوی هم با بینی عمل شده آنا نعمتی همین کار تکرار شده بود و اتفاقا این نوع از گریم میتواند پیشنهادی به سینمای ما باشد تا از بنبست چهرههای تکراری و مصنوعی خارج شود. البته این خرق عادتها حساسیت کارگردان و همکاری و پذیرش بازیگر را میطلبد. مهتاب نصیرپور بعد از مدتها در فیلمی بازی کرده که هم نتیجه کار بسیار رضایتبخش است و هم اگر به جشنواره راه مییافت حتما یکی از کاندیداهای سیمرغ میشد؛ اگرچه سلیقه داوری در سالهای اخیر و گاهی هم به تبع آن سلیقه مردم بازیهای بیرونی و پرکنش را میپسندد اما مهتاب نصیرپور نقشش را به شکل خوبی واقعی، معمولی و بهاندازه بازی کرده است؛ بدون اغراقهای مرسوم و آه و نالههای اضافه. اصلا میشود گفت یکی از محاسن مهم فیلم همین نکته است که هیچ جزء اضافه و قابل حذفی در کار نیست. بازی باران کوثری البته خیلی به «کوچه بینام» شباهت دارد اما آسیبی به مجموع بازیها نزده است. بازیگر کودک، محمد شاکری هم کشف مصطفوی برای سینماست- که بعد از بازی در «آستیگمات» در تئاتر پرمخاطب «الیورتوئیست» هم بازی کرد- و هم بخش عمدهای از بار درام داستان به دوش وی بوده و وجه تسمیه فیلم هم او است. در این میان بد نیست مختصری هم به هادی حجازیفر بپردازیم که با وجود ایفای یک نقش کوتاه و حاشیهای، از عهده آن برآمده است اما آنچه موجب نگرانی دوستداران بازی این ستاره نوظهور سینمای ایران شده، تکرار شدن او در نقشهای متعدد است. حجازیفر که با «ایستاده در غبار» همه توجهات را به خود جلب کرد، با کمال «ماجرای نیمروز» محبوبیت فراوانی پیدا کرد و با آقاموسا در «لاتاری» خودش را به عنوان ستاره جدید سینما تثبیت کرد. سال 96 هادی حجازیفر در 4 فیلم بلند سینمایی موفق ظاهر شد. در «لاتاری» که یکی از 4 شخصیت اصلی است و زبان منطق کارگردان، در «به وقت شام» هم یکی از شخصیتهای اصلی است اما در «دارکوب» و «آستیگمات» نقشی کاملا فرعی و تکرار کمال یا آقاموسا را ایفا میکند. گویی کمال در حجازیفر در حال درونی شدن است و این زنگ خطری برای ستاره محبوب سینمای محمدحسین مهدویان است. یکی دیگر از نقاط قوت فیلم دیالوگهای بجا و به اندازه است. بازیهای قوی و استفاده صحیح از نشانهها به روانی و خوشساخت بودن فیلم کمک شایانی کرده است. «آستیگمات» برخلاف جریان سینمای اجتماعی سالهای اخیر که مضامین فقر و آسیبهای اجتماعی را چنان تلخ به تصویر میکشیدند که راهی پیش پای مخاطب جز دلزدگی نمیگذاشتند، با وجود اعتنای جدی به واقعیت جاری جامعه و آسیبشناسی چندین معضل همزمان، طبقه متوسط را در قوارهای جدید با مسائلی حقیقی و نه خودساخته و زاییده ذهن کارگردانهای جدا از مردم نشان داده است. «آستیگمات» نوید شکل جدیدی از پردازش به سینمای اجتماعی واقعگرای ایران را میدهد.