printlogo


کد خبر: 191944تاریخ: 1397/2/15 00:00
نگاهی به وضعیت جرائم و ناهنجاری‌های جنسی در غرب
همه چیز فدای لذت

دکتر سیدحسن سعادت* : «هرچه که ما بتوانیم در جامعه مسأله مشکل جنسی جوانان را حل کنیم، این به نفع دنیا و آخرت جامعه ماست، به نفع دنیا و آخرت کشور ماست»/ رهبر انقلاب- مرداد 1395
مقدمه
کاپیتالیسم (Capitalism) یا سرمایه‌داری، نظامی اقتصادی است که بر اساس خصوصی‌سازی صنایع تولیدی، بازار آزاد، حداقل دخالت دولت‌ها در تولید و فروش، رقابت بسیار بالا و در نتیجه سوددهی بالا بنا شده است. در نتیجه هر فرد سرمایه‌گذار باید از تمام امکانات برای کسب حداکثر سود استفاده کند؛ در غیر این صورت محکوم به شکست است.
به عبارت دیگر از دیدگاه نظام کاپیتالیسم، جامعه جمعی از مجموعه افراد است که هر فردی به دنبال منافع شخصی خود بوده و مشغول رقابت آزادانه جهت حداکثر کردن ثروت و لذت خود است. تحت لوای سرمایه‌داری، پولدارترین افراد محق‌ترین برای دریافت بیشترین خدمات و نیز صاحب‌نفوذترین اشخاص در جهت‌دهی به دولت‌ها و تصمیم‌گیری‌‌های کلان هستند.
جهانی شدن این نظام منجر به نهادینه شدن و بازتولید ارزش‌های فرهنگی- اجتماعی این نظام در عرصه جهانی شده که یکی از نتایج آن رسوخ و هنجار شدن مؤلفه‌‌های زندگی روزمره و سبک زندگی بر اساس اصول جامعه مطلوب نظام سرمایه‌داری است.
به عبارت دیگر این نظام صرفا بر یک مکانیسم تولید و شیوه مدیریت اقتصاد جامعه تعریف و خلاصه نمی‌شود، بلکه به مثابه یک نظام فراگیر شامل هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی، سیاست و فرهنگ خاص و مطلوب خود است که در نتیجه حاکمیت آن سبک زندگی خاصی را تبلیغ و توصیه می‌کند.
بنابراین سرمایه‌داری مناسبات خاص خود را می‌طلبد و موضوع «سکسوالیته» (لیبیدو و تمایلات جنسی)، خانواده، رابطه جنسی، تنوع‌طلبی، همجنسگرایی و حتی ازدواج با حیوانات از آنجا که تبلور کامل فردگرایی است، از نتایج نظام سرمایه‌داری است.
 سرمایه‌داری، سکسوالیته و خانواده
با شکل‌‌‌گیری سرمایه‌داری، جهان غرب به دنبال چرخش چرخ‌های اقتصادی خود و برای دستیابی به حداکثر سود، همه‌گونه ابزار و وسایل را اختیار کرده است. در این راه با استفاده از ویژگی‌‌های خاص و ذاتی طبیعت درصدد ارتقای فرهنگ خوشی و لذت‌جویی برآمد تا با تمسک به آن هر روز بازار بیشتری یافته و بیشتر منتفع شود.
«ایلای زارتسکی» (Eli Zaretsky) استاد معاصر رشته تاریخ در مدرسه نوین تحقیقات اجتماعی آمریکا در این‌باره می‌گوید: «سرمایه‌داری، خانواده را دگرگون کرد و سپهر زندگی شخصی را همچون بهشتی در دل جهنم دنیای بیرحم، پدید آورد».
همه ‌چیز فدای لذت
وقتی در مکتب سرمایه‌داری، کمال و طبقه انسان به میزان برخورداری او از ثروت بستگی دارد، هر تعریف یا قانونی در این نظام (جنگ یا صلح) برای رسیدن به همان هدف سرمایه‌داری است. روابط جنسی- به هر شکلی که باشد؛ چه صحیح و چه غیرصحیح- نقشی مهم و اساسی در چگونگی ساختار و روابط فرد و اجتماع دارد و به جرات می‌توان اذعان کرد از محورهای اصلی چگونگی شاکله اقتصاد و درآمد است، پس در مکتبی که همه‌چیز اقتصاد، سرمایه است، هیچ نوع رابطه جنسی نباید محدود شود، چرا که هر کدام زمینه بازار کار و درآمد کلان آنها را تضمین می‌کند. 
روابط جنسی در قرن بیست‌ویکم
قبل از پرداختن به روابط جنسی، 2 اصطلاح را تعریف می‌کنیم: «تعرض و آزار جنسی» (Sexual Harassment) و «حمله جنسی» (Sexual Assault) بعضا به جای هم به کار برده می‌شود اما این دو عبارت، معانی مختلفی دارند. به طور کلی، آزار جنسی هنگامی رخ می‌دهد که فردی بدون رضایت فرد دیگر، نسبت به وی رفتار جنسی بروز دهد (شامل کلمات ناشایست و جنسی، زل زدن، لمس کردن و درخواست رابطه جنسی). در صورتی که رفتار جنسی ذکر شده، به همراه هر نوع برخورد یا تماس فیزیکی باشد، حمله جنسی رخ داده است. گفتنی است در صورتی که فردی با استفاده از موقعیت شغلی یا اجتماعی خود (برای مثال مدیر به کارمند) پیشنهاد رابطه جنسی بدهد، این مورد نیز آزار جنسی تعریف می‌شود. ممکن است برخی رفتارها و درخواست‌ها، غیر مستقیم باشد. مثلا اگر در محیط کار، فردی در ازای تشویق، تنبیه، تنزیل یا حتی ترفیع به پرسنل خود پیشنهاد رابطه جنسی بدهد، باز هم به عنوان آزار جنسی طبقه‌بندی می‌شود.
با این تعاریف نگاهی می‌اندازیم به آمار جرائم و انحرافات جنسی؛ به گزارش سایت هفته‌نامه «تایم» (هفته‌نامه‌ آمریکایی/ پرانتشارترین هفته‌نامه جهان) در ماه دسامبر 2017 به قلم آنتونیتا ریکو (نظامی و خبرنگار رزمی ارتش ایالات متحده در جنگ دوم عراق)، زنان در نیروهای نظامی آمریکا بشدت شاهد آزار جنسی هستند. در این گزارش اشاره شده که «ترومای جنسی» مهم‌ترین دلیل مشکلات
روحی-روانی در نظامیان مونث ارتش آمریکاست. در مقاله دیگری در نیویورک‌تایمز و به نقل از پنتاگون (وزارت دفاع ایالات متحده) حدود 26 هزار زن و مرد در ارتش آمریکا در سال 2012 مورد حمله جنسی از طرف همرزمان یا همکاران خود قرار گرفته‌اند که از این میزان، صرفا حدود 5 هزار پرونده قضایی تشکیل شده است. در ادامه گزارش اشاره شده که تعداد قابل‌توجهی از حملات جنسی، از طرف یک مرد علیه مرد دیگر بوده است. آوریل 2011 نیز سایت نیوزویک (سایت خبری معروف آمریکایی) گزارش داد در نیروی هوایی آمریکا، از هر 5 زن، یک زن مورد حمله جنسی قرار گرفته است. در گزارشی در سایت رسمی وزارت دفاع آمریکا نیز می‌خوانیم: «سالانه حدود 10 هزار و 800 مرد و 8 هزار زن مورد حمله جنسی قرار می‌گیرند». جرائم جنسی صرفا محدود به نیروهای نظامی و ایالات متحده نیست. به گزارش ایندیپندنت (سایت خبری معتبر انگلیسی) بیش از 40 درصد موارد تجاوز جنسی در اروپا،‌ در انگلستان و ولز رخ می‌دهد و در این دو منطقه در سال 2015، 65 هزار و 500 مورد جرم جنسی گزارش شده که از این میزان 38 هزار و 500 مورد تجاوز بوده است. 99 درصد افرادی که به‌خاطر جرائم جنسی محکوم و زندانی شدند، مرد بوده‌اند. در همان مقاله می‌خوانیم در همان سال و در کشور آلمان، 34 هزار و 400 مورد جرم جنسی گزارش شده که 7 هزار مورد تجاوز بوده است. طبق آمار مرکز آمار انگلستان،‌ سال 2015 حدودا یک میلیون و 900 هزار نفر مورد خشونت خانگی قرار گرفته‌اند که بیشتر آنها زن بوده‌اند. به گزارش اداره پیشگیری از جرائم سوئد (The Swedish National Council for Crime Prevention) سال 2016 میلادی تعداد 20 هزار و 300 مورد جرم جنسی گزارش شده که 6 هزار و 720 مورد آن تجاوز بوده است. همچنین و به استناد این مرکز، گزارش وقوع جرائم جنسی نسبت به سال 2005، در مردان حدود 2 برابر و در زنان حدود 4 برابر افزایش داشته است.
به عقیده «فروید» (Freud، روانشناس قرن بیستم/ از سرشناس‌ترین روانشناسان تاریخ): «تمدن نیرویی است که غرایز ابتدایی را محدود کرده و آزادی افراد را دستخوش نیروی خود قرار می‌دهد. تمدن در حیات بشری 2 نقش را عهده‌دار است؛ از سویی تمایلات و غرایز بشری را محدود می‌کند و از سوی دیگر از این محدودیت و جلوگیری به نفع بشر و اجتماع سود می‌جوید. پس لازم است این تمدن به خاطر سودش برای بشریت حفظ شود. اساس تمدن و موقعیت آن بر مبنای آن است که نظمی اجتماعی برقرار شود و این نظم مستلزم آن است که غرایز و امیال افراد را تحت نظارت قرار داده و آنها را بسی محدود کند. همین محدودیت که لازمه بقا و تکوین تمدن است موجب آن می‌شود که خشم و کینه محدودشدگان را نسبت به خود برانگیزد».
«برنارد لوکور» (روانشناس معاصر فرانسوی) نیز چنین می‌گوید: گفتار کاپیتالیسم در ساختار خود سیستمی است که به طور عمده بر اساس توزیع دال (Signifier) بنا شده است؛ خواه به شکل اطلاعات و خواه به شکل تصاویر که بدون وقفه به طرز سرسام‌آوری انسان‌ها را مورد تهاجم قرار می‌دهد. این گفتار همچنین مدام در حال ساختن ماشین‌های لذت‌زای پیچیده است که انواع لذت‌ها را به ارزانی در هر کوی و برزن در اختیار هرکسی قرار می‌دهد اما خشنودی این دنیای سرسام‌آور هر روز بیشتر رخت می‌بندد و فلاکت و ادبار دنیای مصرف بر همین اساس است. نوعی لذت‌خواهی و لذت‌بری دیوانه‌وار و بدون حد و مرز که هر روز تمنای جدیدتری دارد و هر روز کالای نوتری را می‌طلبد و از انبوه کالاهای متعدد جز خاکستری بر جا نمی‌گذارد. در این گیر و دار، خشنودی و رضایت آن چیزی است که اول از همه به خاکستر تبدیل شده است. به عقیده «اریک فروم» (Erich Fromm، روانشناس و جامعه‌شناس معروف آلمانی-آمریکایی) انسان امروزی که هیپنوتیزم شده جوامع سرمایه‌داری است، با تاثیر از تفکرات سرمایه‌داری بیمار شده و همه جهت‌‌های زندگی خود را بر اساس انباشت بیش از حد برای به‌دست آوردن لذت نامحدود چیده است که مفاهیم معنوی چون دین، عشق و... را نیز با این تفکر آلوده کرده است. چون بر اساس تفکر لذت‌گرایی نامحدود در سرمایه‌داری اساس زندگی، رقابت و جنگیدن برای بیشتر داشتن است و این بیشتر داشتن تبعاتی چون خودخواهی و حرص و به دنبال آنها، بهره‌کشی و جنگ را به دنبال خواهد داشت و خوشبختی بر اساس بیشتر داشتن تعریف می‌شود نه بیشتر بودن. وی گل را مثال می‌زند که کسی که به «داشتن» می‌اندیشد گل مورد علاقه‌اش را می‌چیند تا نگه‌دارد و از آن استفاده کند اما کسی که به «بودن» می‌اندیشد به گل آب می‌دهد و از رشد و حضور گل لذت می‌برد. نمونه اول شامل عشق‌های بیمارگونه جوامع سرمایه‌داری است و تعریف دوم، تعریفی از عشق اصیل.
بعد از نقل نظرات برخی روانشناسان و دانشمندانی چون فروید، برنارد لوکور و اریک فروم که خود نیز برخاسته از غرب هستند (به‌رغم برخی نظریات غیر قابل دفاع آنان) و با زبان علم، منتقد وضع موجود بوده‌اند، مجددا اشاره می‌کنیم به روابط جنسی در قرن بیست‌ویکم:
به گزارش گاردین (The Guardian/ از معروف‌ترین روزنامه‌های انگلیس) سال 2013 و به نقل از منابع رسمی، 1/1 درصد خود را همجنسگرا، 4/0 درصد خود را دوجنسگرا و 5/93 درصد خود را دگرجنسگرا معرفی کردند. درصد اندکی نیز نسبت به میل جنسی خود مطمئن نبودند. طبق این آمار، در انگلستان حدود 545 هزار نفر همجنسگرا و 220 هزار نفر دوجنسگرا وجود دارد. به گزارش شبکه خبری سی‌ان‌اس
(CNS News/ رسانه خبری معروف آمریکا) دسامبر 2011، مجلس سنای آمریکا قانونی تصویب کرد که طی آن رابطه جنسی همجنسگرایانه و همچنین رابطه جنسی با حیوانات از دیدگاه نظامی جرم نبوده و سرباز خاطی تحت پیگیرد قرار نمی‌گیرد.
ازدواج با محارم از معضلات نوظهوری است که نظر رسانه‌ها را در سال‌های اخیر جلب کرده است. به گزارش روزنامه بسیار معروف انگلیسی [تلگراف] سال 2016 مادر و دختری به دلیل تلاش برای ازدواج با یکدیگر در آمریکا،‌ دستگیر شدند، زیرا در ایالت اوکلاهما، رابطه جنسی با محارم جرم است. تنها ایالتی که زنای با محارم در آن قانونی است، آلاباماست. آوریل 2018، تلگراف گزارش کرد برخی فعالان اجتماعی در آلمان،‌ خواهان آزادی ازدواج قانونی با محارم هستند و آن را یک حق اولیه انسانی می‌دانند. عجیب نیست اگر در سال‌های آتی، شاهد تغییراتی در قوانین مربوط به ازدواج با محارم باشیم.
تغییر بنیاد خانواده جنبه‌های دیگری نیز دارد. در مقاله‌ای در واشنگتن‌پست می‌خوانیم سه‌چهارم آمریکایی‌ها، حیوان خانگی دارند و متولدان بین 1980 تا 2000، 50 درصد کمتر از افراد همسن خود در بازه زمانی 1930 تا 1980 ازدواج می‌کنند که ممکن است باعث رو آوردن افراد به نگهداری از حیوان خانگی (به جای ازدواج) باشد. «جین توئنگ»
(Jean Twenge، روانشناس و استاد دانشگاه سن‌دیگو) در این‌باره می‌گوید: «حیوانات جایگزین کودکان شده‌اند». طبق گزارشات، صنعت حیوانات خانگی در آمریکا بیش از60 میلیارد دلار ارزش دارد. فقط در سال 2016، آمریکایی‌ها 11 میلیارد دلار خرج وسایلی نظیر لباس حیوانات کرده‌اند. اما کاهش نرخ ازدواج و تشکیل خانواده تنها پیامد نظام سرمایه‌داری نیست؛ به گزارش ایندیپندنت در اکتبر 2017، سال 2009 زنی در ایرلند با سگ خود به نام هنری ازدواج کرده و از زندگی خود با سگش راضی است. البته هنوز ازدواج با حیوانات در انگلستان و ایرلند رسمی و قانونی نیست. به گزارش ان‌بی‌سی، دسامبر 2006 نیز زنی انگلیسی در بندر ایلات (در جنوب فلسطین اشغالی) با یک دلفین به نام سیندی ازدواج کرد. صرف‌نظر از افرادی که به طور خودخوانده با حیوانات ازدواج می‌کنند، آمار رابطه جنسی با حیوانات در غرب نیز قابل توجه است.  به گزارش گاردین در ژوئن 2017، شبکه‌ها و سایت‌های بسیاری در زمینه رابطه جنسی با حیوان در اینترنت وجود دارد. اعضای این گروه‌ها خواستار آزادی رابطه جنسی با حیوان هستند. در ادامه این گزارش می‌خوانیم در مطالعه‌ای در سال 2009، مردی متاهل و دارای 2 فرزند، با اسب خود رابطه جنسی داشت. وی اظهار کرد: «من سعی می‌کردم عادی باشم اما علاقه‌ای به رابطه جنسی با همسرم نداشتم. حتی موقع رابطه جنسی با همسرم، چشمم را می‌بستم و فرض می‌کردم با اسبم رابطه جنسی دارم».
رابطه جنسی نامتعارف صرفا به موجودات زنده محدود نیست. سال‌هاست در غرب، لوازم و عروسک‌های جنسی مختلف شایع هستند. به گزارش تلگراف در سال 2015 و به نقل از «ایان پیرسن» (Ian Pearson، مشاور اقتصادی و آینده‌شناس) تا سال 2050 صنعت اسباب‌بازی‌های جنسی در انگلستان، یک میلیارد پوند ارزش خواهد داشت. همچنین در این مقاله آمده که امروز حدودا یک‌چهارم جست‌وجوها در اینترنت، به نوعی مربوط به پورنوگرافی است. برخی عقیده دارند از نظر اخلاقی، رابطه جنسی مجازی با یک اسباب‌بازی یا برنامه کامپیوتری تفاوتی با نگاه کردن پورن ندارد. اخیرا با پیشرفت تکنولوژی واقعیت مجازی (Virtual Reality)، مبحث رابطه جنسی به صورت مجازی و همچنین با ربات‌ها نیز مطرح شده است. در روزنامه‌هایی نظیر گاردین، مقالات متعددی در سال‌های اخیر در این زمینه مشاهده می‌کنیم. این ربات‌ها، دست‌ساز بوده، قیمت بالایی دارند و مجهز به هوش مصنوعی هستند. جولای 2017، نیویورک‌پست در مقاله‌ای به معرفی رباتی جنسی به نام روکسی (Roxxxy) پرداخت که خشم بسیاری را برانگیخت. تفاوت این ربات با دیگر محصولات آن است که می‌توان به آن تجاوز کرد. با پرداخت 99/9 دلار هنگام خرید، برنامه‌ای برای این ربات تعریف می‌شود که هنگام برقراری رابطه جنسی، مقاومت می‌کند و کاربر باید به ربات «تجاوز» کند.
در اینجا مواردی از کشور خودمان نیز نقل می‌کنم.
فرد آکادمیکی را می‌شناختم که مشغول تحصیلات تکمیلی روانشناسی بود و دارای چارچوب و مقید به الزامات دینی بود. بسیار متعجب شدم وقتی مدت کوتاهی پس از فارغ‌التحصیلی نظراتی متفاوت از وی درباره همجنسگرایی شنیدم که نشان‌دهنده تغییرات اساسی در بنیاد فکری او بود. او دیگر الزامی در نابهنجار دانستن همجنسگرایی نداشت.
در سال‌های اخیر، تعداد قابل‌توجهی از افراد متاهل، مراجع من بودند که می‌توان آنها را به 2 دسته کلی تقسیم کرد: دسته اول دارای چارچوب و دسته دوم بدون چارچوب.
افراد دارای چارچوب  با ناراحتی از تمایل‌شان به جنس مخالف صحبت می‌کردند و می‌گفتند ما همسر داریم، خانواده داریم، بچه داریم ولی نسبت به محیطی که جنس مخالف در آن هست حساس می‌شویم. البته این موارد در حد پاتولوژیک و اختلال عملکرد نبود ولی شاید یکی از دلایل آن رویکردها و نمادهای جدید اجتماعی و فضاهای مجازی موجود، باشد.
در دسته دوم،  فرد با پارتنر خود مراجعه می‌کند و می‌گوید علاوه بر همسر، مدتی است با ایشان هستم و حالا عاشق این فرد شده‌ام  و علاقه چندانی به ادامه زندگی با همسر و فرزندم ندارم.  موارد متعدد دیگری وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج است و نقل همین موارد معدود هشداری است برای گام برداشتن به سمت تعمیق روابط زوجین، توجه به علم و گفتمان علمی و جلوگیری از انحراف در مباحث علمی. اتفاقی که در غرب بر سر روانشناسی آمد و با تعاریفی همچون نرمال بودن و جمعیت نرمال و پیرو مطالبات مکتب غرب و کاپیتالیسم، بحث آسیب‌شناسی همجنسگرایی از کتب مرجع روانشناسی غرب حذف شد.
* عضو هیات علمی دانشگاه
 


Page Generated in 0/0122 sec