printlogo


کد خبر: 191955تاریخ: 1397/2/16 00:00
نگاهی به کتاب «درنگی در نجف» اثر «جواد کلاته‌عربی»
مسافر کربلا شو!

فهیمه اسماعیلی: «10 دقیقه به 3 بامداد از حرم حضرت عباس(ع) آمدیم بیرون. خستگی را کاملا احساس می‌کردم اما حال و هوای زیارت بیشتر غلبه داشت. تا یک ساعت پیش که در خیابان میثم تمار راه می‌رفتیم، برای لحظه‌ای چیزی یادم افتاد که از ابراز خستگی، حتی پیش خودم هم شرم کردم. خیلی بیشتر از این راه‌ها را، پیش از ما، کودکان حسین پیاده پیموده‌اند، از کربلا تا دمشق؛ منزل به منزل». این پاراگرافی از کتاب «درنگی در نجف» سفرنامه جواد کلاته‌عربی از سفر کربلا در ایام اربعین است. سفرنامه‌ای که می‌خواهد بی‌پیرایه با خواننده‌اش از حال و هوای حاکم بر این سفر معنوی و توفیق خدمت به زائران سیدالشهدا(ع) سخن بگوید. روایتی که نویسنده‌اش آگاهانه دست به نوشتن زده اما وقتی وارد مسیر شده گاهی اختیار از دست داده و خواننده را در این بخش‌ها شریک کرده است. شاید مناسب باشد در این بخش سوالاتی مطرح شود؛ شناخت ما از محیط پیرامون چقدر است؟ ما چقدر از آن چیزهایی که نام‌شان را در ذهن داریم شناخت دقیق و همراه با جزئیات داریم؟ آیا برای مثال آن میزان که فکر می‌کنیم نسبت به یکی از شهرهای کشور خودمان شناخت نسبی داریم یا تنها شناخت ما محدود به خوانده‌ها و احیانا شنیده‌های ما است؟ شنیده‌هایی که گاهی عینی نیست و همراه با قضاوت فرد گوینده است. البته منظور و مراد از شناخت، معرفت کامل به تمام جزئیات یک مساله نیست، بلکه شناختی مدنظر است که فرد بتواند با اطمینان نسبت به آن سخن بگوید و نزد خود مطمئن باشد که سخنانش برخاسته از تجربیات است.
یکی از راه‌های کسب شناخت بویژه در ارتباط با فرهنگ‌ها و ملت‌ها سفر کردن است؛ سفرنامه‌هایی که در طول تاریخ نوشته شده حاصل سفرهای افرادی بوده که به نقطه‌ای از زمین سفر کرده‌اند و مشاهدات خود را بویژه در حوزه آداب و رسوم بازگو کرده و در قالب سفرنامه در اختیار خوانندگان قرار داده‌اند. اما خب! همیشه نمی‌توان منتظر سفرنامه‌ها نشست بویژه که در روزگار کنونی سفرها به خاطر پیشرفت‌های تکنولوژیک سهل شده و دیگر مشقت‌های گذشته را ندارد؛ از این رو آنهایی که سفر می‌کنند، احساس نمی‌کنند مشاهدات‌شان به درد کسی بخورد به همین خاطر به مشاهدات خود اهمیتی نمی‌دهند و به همین دلیل آداب و رسوم ملل به صورت مکتوب بازگو نمی‌شود اما باز هم برخی دست به نوشتن شرح اتفاقات سفرشان می‌زنند و سفرنامه‌هایی را ترتیب می‌دهند که خواننده را در فضا و موقعیت تجربه‌شده قرار می‌دهد. از این منظر همچنان سفرنامه‌ها دارای ارزش است و نویسندگان آنها با روایت جزئیات سفر خود، بخش زیادی از خوانندگان را با اتفاقات سفر خود روبه‌رو می‌کنند. بماند که شاید حالات و فضایی که نویسنده یک سفرنامه تجربه می‌کند، از سوی فرد دیگری تجربه نشود و حتی اگر خواننده یک سفرنامه، خود در آن موقعیت قرار گیرد آن موقعیت را درک نکند. از این منظر اهمیت نوشتن سفرنامه‌ها بر کسی پوشیده نیست و شاهدیم که با وجود سهل شدن سفرها در روزگار کنونی (به این خاطر که پیشرفت‌های تکنولوژی به کمک بشر آمده و رنج‌های سفر را در مسائلی مانند حمل و نقل هموار کرده است) باز هم روایت مشاهدات برای طیف بسیاری از مخاطبان ارزش خواندن دارد.
جواد کلاته‌عربی در این اثر به جزئیاتی توجه کرده که گاهی ممکن است در یک رویداد مانند سفر بسادگی از کنارشان عبور کنیم و نسبت به آنها بی‌توجه باشیم اما او با توجه به اینکه تجربه نوشتن داشته آگاهانه سراغ موضوع رفته و به همین خاطر است که روایت او دلچسب است. برای مثال او وقتی لباس و کارت مخصوص خدمت به زائران را دریافت می‌کند روایتی عاطفی را برای خواننده بازگو می‌کند و همین سبب می‌شود خواننده اشتیاق بیشتری نسبت به خواندن روایت و بعد از آن تجربه این سفر داشته باشد.
«این بار وقتی وارد بین‌الحرمین شدم و سلام دادم به امام، حالی آمد به سراغم. من امام حسین(ع) را به لحظات قتلگاه می‌شناسم؛ به صفت «مظلوم»، «شهید»، «تشنه لب»، چه و چه... اما می‌شود کمی از ظهر عاشورا به عقب هم برگشت: سلام بر تو که با یزید بیعت نکردی و زیر بار زور نرفتی؛ سلام بر تو که برای اصلاح امت جدت به پاخاستی؛ سلام بر تو که از هیچ هزینه‌ای برای خریدن رضای خدا فروگذار نکردی».
جواد کلاته‌عربی در این کتاب تنها راوی نیست، در واقع او تنها روایتگر مشاهداتش نیست، بلکه گاهی پا را از این نیز فراتر گذاشته و شأن یادآوری‌کننده برای خود قائل شده و موضوعاتی را یادآوری می‌کند که حقیقت دارد. او به هیچ وجه تلخ و گزنده تذکر نمی‌دهد و با زبانی نرم و از موضعی که خواننده احساس می‌کند نویسنده نیز مانند او است، سخن می‌گوید. این مساله سبب می‌شود خواننده همدلی بیشتری با کتاب و روایت نویسنده آن پیدا کند. او با هنرمندی و ظرافت یادآوری می‌کند که ما اغلب حسین بن علی(ع) را در حد ظهر عاشورا و قتلگاه می‌شناسیم. این موضوع نه‌تنها حقیقتی انکار ناشدنی است، بلکه سبب می‌شود تلنگری به خود بزنیم که چرا از امامی که تا این پایه به او ارادت داریم، شناخت درستی نداریم. این در حالی است که جایگاه اباعبدالله الحسین(ع) در میان محبان ایشان بسیار رفیع است ولی معرفت ما نسبت به این امام گرانقدر اندک و ناچیز است و در صورتی که از مورد پرسش قرار بگیریم می‌تواند مایه شرمساری باشد. نویسنده در این کتاب در کنار روایت مکتوب از مزیت‌های عکس برای جان‌بخشی به روایت خود سود برده است. عکس‌هایی که کلاته‌عربی در جای‌جای کتاب ضمیمه کتاب کرده سبب شده تا خواننده نزدیکی بیشتری با روایت برقرار کند. باید یادآوری کرد قرار دادن تصاویر در لابه‌لای متن موجب می‌شود عکس‌ها به صورت کامل در خدمت متن باشند و تنها مانند بسیاری از کتاب‌ها که در انتها بخش تصاویر دارند، فصلی از تصاویر بی‌ارتباط نباشد، بلکه هر قاب از عکس‌ها به تنهایی معنا پیدا کند و خواننده وقتی نویسنده می‌گوید کلاه و لباس و کارت خادمی دریافت کردیم کاملا بتواند آنها را در ذهن تداعی کند.
جواد کلاته‌عربی با نثری صمیمی و روان که در کتاب «درنگی در نجف» از آن بهره برده، خواننده را به سفری به سرزمینی می‌برد که دل‌های بسیاری مشتاق آنجاست و ارواح پاک به آن سرزمین رفت و آمد می‌کنند و در واقع با کتابش خواننده را مسافر کربلا می‌کند. این کتاب در ۲۱۰ صفحه با قیمت ۱۲ هزار تومان از سوی نشر ۲۷ بعثت روانه کتابفروشی‌ها شده است.


Page Generated in 0/0058 sec