محسن خاکی: هرچند اتفاق خوارج در ظرف زمانی جنگ صفین تحلیل میشود اما باید دانست زمینههای اجتماعی و فکری پیدایش خوارج در فتنه جمل رقم خورد؛ آنجا که برخی با پیمانشکنی بر صورت حکومت ولایی چنگ زدند و در اعماق ذهن برخی عوام، امیرالمومنین(ع) را به دیکتاتوری و ظلم متهم کردند. محور استکبار به رهبری معاویه، توانست میوه فتنه داخلی جمل را در انتهای صفین بچیند. در واقع ضرر فتنه جمل برای حکومت امیرالمؤمنین(ع) مادی نبود اما به وجهه اخلاقی و اعتقادی سیستم سیاسی ولایت، ضربه اساسی وارد کرد، چرا که حکومت ولی خدا نزد حکومتشوندگان به دلیل جنگ با مسلمانان و مسلمانکشی در جمل بخشی از «مشروعیت» خود را از دست داده بود. یعنی بخشی از عموم مردم که بصیرت و تحلیل دقیقی از ماجرای فتنه نداشتند در دام دشمن (جریان سازش/استکبار) در انتهای صفین گرفتار آمدند. این نکته زمانی قابل قبول خواهد بود که دانسته شود:
اولا- علی بن ابیطالب(ع) بر تمام جهان اسلام با تفاوتها و اختلافات مهم عقیدتی و فکری حکومت میکند نهتنها شیعیان معتقد به ولایت بلافصل او.
ثانیاً- بخش قابلتوجهی از همراهان ایشان تحت تربیت اسلامی به قرائت خلفای پیشین رشد کردهاند و اختلاف بین اسلام امیرالمؤمنین علی(ع) با اسلام عایشه، ابوموسی، طلحه و مروان بن حکم برایشان روشن نیست.
ثالثاً- ذات جنگ بین 2 گروه از مسلمین که تا پیش از این بیسابقه است، به بیثباتی سیاسی ولو در زیر پوست حکومت میانجامد. در نتیجه انسجام اجتماعی خدشه جدی مییابد حتی اگر حضرت علی(ع) پیروز نبرد جمل باشد.
بنابراین آنجا که امام در برابر بخش قابلتوجهی از نخبگان قرار بگیرد، بخشی از مشروعیت حکومت خود را از دست میدهد؛ هرچند در این تقابل، محق باشد، زیرا در افکار عمومی مردم، اختلاف اساسی بین مشروعیت و مقبولیت وجود نداشت. همه این دلایل موجب شد در صفین به محض اینکه سخن از توقف مسلمانکشی و عدم خونریزی از اهل ایمان و رحمت و عطوفت و صلح و لزوم شنیدن سخن مردم و... به میان آمد، بسیاری بیدرنگ بپذیرند. این پذیرش نشان میدهد به دلیل فتنه داخلی جمل، شبهات عمیقی در ذهن بدنه سیاسی و نظامی سیستم امیرالمؤمنین(ع) باقی مانده است. جالب اینکه نضر بن مزاحم اشاره میکند: «سیاست قرآن به نیزه کردن از جانب معاویه، بعد از این بود که شنید اشعث بن قیس (از فرماندهان و بلکه مخالفان امیرالمؤمنین در سپاه ایشان) در لیلهالهریر از زنان و دخترانی یاد کرده که شوهران و پدرانشان را از دست دادهاند و میرود که عرب، نسلش نابود شود».(1) ضربه کاری اما مخفی جمل و فتنه آن در صفین اثر کرد و تا تکفیر امام بهوسیله یارانش پیش رفت.(2) به عبارت دیگر فتنه جمل سبب شد حیای اجتماعی بسیاری نسبت به مقام ولایت و قداست حکومت اسلامی شکسته شود تا آنجا که مطالبه ولایت در زمینه قدرت باعث شد برخی یاران سابق با اتهام- العیاذ بالله- ظلم و دیکتاتوری به امام علی(ع)، مقامات معنوی و فکری و تدبیر حضرت را انکار و علیه ایشان بشورند. امام علی(ع) که سختی اوضاع و شرایط را درک کرده بودند و تمرد یارانشان را میدیدند، در خطبهای بیان فرمودند: «من سزاوارترین افراد برای پذیرفتن حکمیت کتاب خدا هستم اما معاویه و اصحابش اصحاب دین و قرآن نیستند، من آنان را بهتر از شما میشناسم، از کوچکی با آنان بودهام». سخنان امام علی(ع) بدین جا که میرسد 20 هزار نفر از لشکر عراق بدون آنکه امام علی(ع) را با لفظ «امیرالمؤمنین» صدا بزنند، از ایشان میخواهند حکمیت قرآن را بپذیرد. بسیاری از ایشان که بعدها به نام «خوارج» خوانده شدند، از قاریان قرآن هستند.(3) کار برای امام علی(ع) به جایی میرسد که از سوی یاران خود مورد تردید و بلکه اتهام قرار میگیرد. اتهام عدم تمکین به حکم قرآن برای امام علی(ع) به عنوان خلیفه مسلمین بسیار زهردار و کشنده است. چرا کار برای نظام سیاسی ولایی بدین جا رسیده است؟! یک تحلیل این است که همراهان گذشته امیرالمؤمنین(ع)، ظرفیتی خاص برای تبعیت و گنجایشی محدود برای اطاعت بیچون و چرا از ولی خدا دارند؛ این محدوده در جنگ جمل و جنگ طولانی صفین (تا پیش از به نیزه شدن قرآنها) فرسوده شده و دیگر محلی و قابلیتی برای ادامه وجود ندارد. سختی مسلمانکشی در 2 جنگ و فتنه جمل و صفین، هزینه زیادی بر حکومت ولایی تحمیل کرد و خنجری زهرآلود در انتهای صفین بر جانش نشاند. بنابراین برای کسانی که ادراک درستی از حقیقت ولایت (که اساس دین است) ندارند، مطالبات امام علی(ع)، بیمحل و بلادلیل تلقی و بلکه بالاتر، خروج از شریعت شمرده میشود زیرا انشقاق در سیستم امیرالمؤمنین(ع) تنها به 2 دسته طرفداران حکمیت قرآن به رهبری اشعث بن قیس که سازش با استکبار معاویه را دنبال میکند و طرفداران امام علی(ع) که معتقد به ادامه نبرد با شامیان بودند، محدود نبود؛ طیف سومی در این میان با شعار «لا حکم إلا لله»، حکمیت انسانها در دین را باطل دانستند و آن را مخصوص خداوند قرار داده و از امیرالمؤمنین(ع) خواستند مسأله تحکیم را رها کند و از رضایت خود به حکمیت انسان در دین توبه کند، چرا که این رضایت موجب کفر امیرالمؤمنین(ع)- نعوذ بالله- شده است. ایشان همچنین امیرالمؤمنین(ع) را نسبت به کشتهشدگان از خویش مقصر میدانستند! و معتقد به ادامه جنگ بودند؛ هر چند تعدادشان نسبت به گروه اول- طرفداران حکمیت قرآن- اندک بود اما امیرالمؤمنین(ع) با استناد به آیه «اوفوا بالعقود» فرمودند: «حال که قرار گذاشته شده است، باید تا پایان مدت عهدنامه و قرار صبر نمایند».(4) نکته مهم در انتهای صفین، همان بینظمی در فرآیند تصمیمسازی(5) در نظام سیاسی است. سطح مطالبات و توقعات کمی و کیفی از امام علی(ع) از سوی طرفدارانشان بالا رفته و بر اثر عدم تحلیل درست، عدم بصیرت و فقدان ایمان، کار برای ادامه اقامه معنویات توسط امیرالمؤمنین(ع) و اصحاب خاصشان بسیار سخت شده بود؛ افزون بر این، تدبیر و طرح امام علی(ع) نیز زیر سؤال رفت و حتی متهم به کفر شدند. این یعنی آرمانهای حکومت ولی خدا، علیالقاعده پای تحلیلها و فهمهای ناصواب یارانش ذبح خواهد شد. مشکل شاید در سطح انتظارات امام علی(ع) از یارانش باشد که غیر متناسب با ظرفیت ایشان است؟ پاسخ منفی است، زیرا ظرفیت همراهان حکومت ولایی تنها متغیر تعیینکننده برای سطح مطالبات و انتظارات ولایت از امت نیست. مهمتر از آن سطح و عمق برنامهریزی و عملکرد دشمنان ایمان نسبت به جامعه ولایی است. در این حالت بر امت واجب است مطالبات و اوامر ولایت را در هر سطحی از کمیت و کیفیت برآورده کنند. آنچه باعث شد امام علی(ع) به اهدافش در حکومت نرسد، همانا عدم توازن در دشمنی یارانش با نظام استکباری معاویه نسبت به دشمنی یاران معاویه در مقابله با نظام امیرالمؤمنین(ع) بود.
--------------------------------------
پینوشت
1- نصر بن مزاحم، وقعه الصفین، ص481
2- بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص357
3- نصر بن مزاحم، وقعهالصفین، ص489
4- همان، ص 514
5- فرآیند تصمیمسازی دچار اختلال شده و نه تصمیمگیری؛ تصمیمسازی بدین معنا که قطع ادامه جنگ ماحصل عوامل و اندیشه افراد بسیاری بود که خارج از اراده فرد حاکم قرار داشتند، زیرا مرجع تصمیمگیری که امیرالمؤمنین(ع) است با اقتدار و صلابت از موضع خود در پذیرش و عدم پذیرش حکمیت یا انتخاب حکَم دفاع میکند، هر چند در نهایت مورد پذیرش اکثریت سپاه واقع نمیشود.
منبع: برهان