محمدحسن سنگتراش*: جمهوری اسلامی به عنوان یک الگوی سیاسی مبتنی بر احکام الهی در طول 4 دهه حیات خودش، مراحل ملتسازی و دولتسازی را به شکل شایستهای طی کرد و امروز گام در هدفی بزرگتر یعنی تمدنسازی نهاده است. ترکیب 2 گفتمان ایرانی و اسلامی، حوزه نفوذ قدرت نرم و سخت کشور ما را بسیار گسترده کرده است به شکلی که با گفتمان ایرانی و برگزاری آیین و جشنهای کهن مثل نوروز در بین کشورهای فارسیزبان تا آسیای میانه و همینطور با گفتمان اسلامی مبتنی بر وحدت، از آسیای شرقی گرفته تا غرب آفریقا و قلب اروپا قادر به نفوذ سیاسی، اعتقادی و کادرسازی و شبکهبندی هستیم. در حال حاضر سطح قدرت جمهوری اسلامی ایران تقریبا همتراز با هخامنشیان است، اگر کورش با سپاه بیمرگان خودش از آسیای میانه تا سواحل مدیترانه صاحب قدرت بود و با تمدن غرب میجنگید، ایران اسلامی هم امروز با سپاه پاسداران خودش از مرزهای چین و افغانستان تا غرب آسیا یعنی سواحل مدیترانه و کشورهای سوریه و لبنان همینطور از جنوب مرزهای ایران تا شاخ آفریقا قدرتآفرین بوده و میتوانیم از مرزهایی بزرگتر از مرز جغرافیایی پاسداری کنیم و از منافع ملی خودمان دفاع کنیم. به عنوان مثال حضور تفکر ایرانی- اسلامی که در یمن و بین حوثیها شکل گرفت در کنار دفاع از ریشههای اعتقادی- سیاسی ما، باعث شکست پروژه ساخت کانال سلمان و دور زدن تنگه استراتژیک هرمز توسط جریان سیاسی عربی- غربی بود که در مقابل شاهد نفوذ ایران بر تنگه استراتژیک بابالمندب که آبراه ارتباطی آسیا و اروپا و همینطور محل اتصال بندر ایلات اسرائیل به هند و چین است، هستیم.
قطعا تمدنسازی و صاحب قدرت منطقهای و در نهایت قدرت جهانی شدن خالی از هزینه نخواهد بود و مبارزه سختی را طلب میکند. بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران مشغول مبارزه در 3 جنگ بزرگ است؛ جنگ با تمدن غرب و ارتش نیابتی آنها مثل داعش، جنگ درون تمدنی بین 3 گفتمان اسلامی شیعه (با مرکزیت ایران)، وهابیت (عربستان و امارات) و گفتمان اخوانالمسلمین (مصر، ترکیه و قطر) و جنگ خطرناک هیبریدی یا ترکیبی که ساختار سیاسی، اعتقادی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را در داخل مرزهای خودمان هدف قرار داده است. در جنگ با تمدن غرب که تاریخچهای بیش از 2500 سال دارد باید به نظریه برخورد تمدنهای آقای «هانتینگتون» و اتحاد تمدنهای کنفسیوس(چین)، ارتدکس (روسیه) و اسلام (با مرکزیت ایران) رجوع و توجه شود. در جنگ درون تمدنی باید دکترین بالکانیزه کردن منطقه و نظریات یهودیزادهای به نام «برنارد لوئیس» را مطالعه کرد، همچنین نقش تاریخی انگلستان در ساخت فرق ضاله و ادیان جعلی مثل قادیانیها در هند، بهائیت در ایران و وهابیت در عربستان سعودی را باید رصد کرد، چهبسا سر لورنسهای جدیدی در منطقه حاضر باشند. اما در جنگ خطرناک هیبریدی باید بشدت مراقب جبهه جنگ اقتصادی در کنار جریانات سلبریتی هنجارشکن و رسانههای جدید و کنترل افکار عمومی به جهت حفظ اتحاد بود. شمشیر راهگشای جمهوری اسلامی ایران تیغه دودمی دارد که یک لبه آن دیپلماسی است و لبه دیگر نیروهای مقاومت اما باید مراقب دسته این شمشیر که اقتصاد و فرهنگ ملی ما است باشیم. اگرچه مهمترین علاج اقتصاد ما، قدم برداشتن در مسیر اقتصاد مقاومتی است اما برای پیروزی در جنگ هیبریدی و رشد اقتصادی مناسب که زمینه تمدنسازی است، پیگیری اجرای تعهدات طرف مقابل در برجام و عضویت ایران در پیمانهای جهانی مثل شانگهای میتواند تا حدودی راهگشا باشد. امروز که به آسیا نگاه میکنیم شمال آسیا روسیه، شرق چین و میانه آسیا هند، قدرتهای منطقهای هستند که به سمت تعامل به جای تنش در حرکتند اما متاسفانه درغرب آسیا و ایران هنوز ثبات کاملی وجود ندارد. توجه داشته باشیم هند بزودی عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل خواهد شد، چین و روسیه نیز عضو این شورا هستند اما ایران هنوز عضو دائم پیمان منطقهای شانگهای هم نشده است. باید به این نکته توجه داشت برنامه سیاسی قرن21 نظمدهی به آسیاست و شاهد کم کردن تنشهایی هستیم که فعلا تاکتیکی هستند و بعد استراتژیک مثل تعامل جدید کرهشمالی با کرهجنوبی، همینطور روابط جدید هند و چین، ایران و آمریکا، عربستان و اسرائیل. وزن امتیازات اقتصادی و سیاسی عمر این نظم را مشخص میکند که شاید مانند برجام بین ایران و آمریکا عمر کوتاهی داشته باشد. تمدن غرب، تمدنی فراتر از مرکز خودش بوده و از یونان و روم حیات خودش را شروع کرده و به پرتغال و اسپانیا و انگلیس و در نهایت به آن سوی اقیانوسها و آمریکا رسیده است. این تمدن برای بقای فعلی خودش، اجازه ساخت یک تمدن اسلامی را نخواهد داد و با ایرانهراسی و ساخت پیمان دفاعی مشترک در شبهجزیره عربستان بین اعراب منطقه در کنار ناتوی غربی سعی دارد مانع رشد تنها کشور تمدنساز اسلامی یعنی ایران شود تا هم بتواند از پول و سرمایه جهان عرب استفاده ببرد و هم انرژی منطقه را به سمت اروپا هدایت کند. اگر به کتاب خاطرات «هیلاری کلینتون» رجوع کنید، به ساخت داعش توسط آمریکا اشاره شده است، داعشسازی در کنار تخریب وجهه اسلام و اسلامهراسی در غرب، یک هدف دیگری هم داشت و آن انتقال انرژی آسیا به اروپا توسط تمدن غرب بود تا در بعد اقتصادی نیاز تمدن غرب(اروپا) به تمدن ارتدکس(روسیه) کمتر شود و اسرائیل نگهبان تامین انرژی اروپا باشد، البته این پروژه با نابودی داعش توسط ایران و متحدانش و ترسیم خطوط لوله جدید انتقال انرژی در نطفه خفه شد و عملا ماهیت وجود اسرائیل برای غرب در نظم بعدی جهان به خطر افتاد. ایران در جغرافیای سیاسی به جهت حضور در هارتلند و ریملند همینطور حضور در قلب جهان اسلام و قدرتآفرینی در تئولند، پتانسیل لازم برای مطرح شدن به عنوان یکی از قطبهای قدرت در جهان چندقطبی بعدی را خواهد داشت.
عضویت دائم ایران در پیمان امنیتی- اقتصادی شانگهای میتواند از هزینههای اقتصادی و دفاعی کم کرده و بر قدرت ما بیفزاید. به عنوان مثال طرح آینده ارتش آسیایی، میتواند حضور کشور ما در آسیا و جهان را پررنگتر کند. در صورت تشکیل ارتش آسیایی به غیر از توسعه سواحل مکران و بندر اقیانوسی چابهار، جزیره قشم در جنوب ایران و بندر انزلی در شما ایران میتوانند قطبهای اقتصادی غرب آسیا بشوند و پایگاههای هوایی همدان و مشهد هم اهمیت استراتژیک پیدا خواهند کرد. در زمان جنگ با داعش استفاده چندین باره از پایگاه شهید نوژه همدان توسط روسیه و ایران برای پشتیبانی و طراحی حملات به پایگاههای تروریستها اهمیت خود را نشان داد؛ در صورت انتقال داعش به افغانستان هم پایگاه هوایی مشهد چنین نقشی خواهد داشت. تمدن غرب با هدف هزینهسازی برای 3 تمدن کنفسیوس، ارتدکس و اسلام و در نهایت تجزیه آسیا و نابودسازی این تمدنها قصد دارد داعش را به افغانستان منتقل کند. برخی تنشها در منطقه کشمیر و حضور مجدد طالبان و داعش و... سرآغاز همین اتفاق است. گام بعدی هم تاثیر بر استان سینکیانگ چین و اویغورها میتواند باشد، بویژه که رقیب منطقهای و درون تمدنی ما یعنی ترکیه بشدت از اویغورها حمایت میکند و به دنبال بازسازی امپراتوری عثمانی و گسترش آن در شرق با کمک اویغورهاست. توجه داشته باشید افغانستان در قرن نوزدهم باعث شکست انگلستان و در قرن بیستم باعث تجزیه شوروی و در قرن بیستویکم باعث فرار بخشی از ارتش آمریکا از منطقه شد. تجربیات جمهوری اسلامی ایران میتواند باعث شکست مجدد جبهه غربی بشود و در بعد تمدنسازی با استراتژی تعامل میتوانیم در استان سین کیانگچین، حیدرآباد هند، کشمیر(هند و پاکستان) و منطقه قفقاز شمالی در روسیه قدرت نرم خودمان را گسترش داده و حتی بازار اقتصادی مناسبی برای محصولات تولید خودمان ایجاد کنیم، کمااینکه چنین استراتژیای در سوریه و یمن بعد از جنگ و کشور عمان همینطور کشورهای قاره آفریقا وجود دارد. در پایان همانگونه که اشاره کردم جمهوری اسلامی ایران در 3 جنگ تمدنی، درون تمدنی و هیبریدی به سر میبرد که آگاهسازی مردم و استراتژی تعامل در کنار مقاومت راهکار پیروزی در این گذار سیاسی آیندهساز خواهد بود.
*پژوهشگر آزاد و تحلیلگر حوزه دفاعی و استراتژی کلان