فرهاد ملاامینی: در این گفتار به یکی از مباحث مناقشهبرانگیز در مسأله توحید پرداخته خواهد شد. این بعد از آن رو حساس و مناقشهبرانگیز است که قرآن کریم اصل وجود خداوند متعال را برای مردم امری فطری میداند و برای اثبات آن پافشاری زیادی ندارد، هرچند از کنار آن نیز بیتفاوت و بدون توجه نمیگذرد ولیکن هم و غم خود را نیز برای اثبات آن نمیگذارد؛ مثلا میفرماید: «و اگر از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرده، قطعا خواهند گفت خدا».(1) پس قرآن کریم امر پذیرش خداوند متعال را مطلبی قطعی میداند ولی آنچه را که برای اثبات آن میکوشد نفی شرک عبادی است؛ مثلا میفرماید: «آگاه باشید! آیین پاک از آن خداست و کسانى به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند؛ به این بهانه که ما آنها را جز براى اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند نمیپرستیم، البته خدا میان آنان درباره آنچه بر سر آن اختلاف دارند داورى خواهد کرد، در حقیقت خدا آن کسى را که دروغپرداز ناسپاس است، هدایت نمیکند».(2) پس مسأله این است که عدهای برای خداوند شریکانی قرار میدهند تا توسط ایشان به خداوند نزدیک شوند، این درحالی است که ایشان هیچ نفع و ضرری برای مشرکان ندارند: «و به جاى او خدایانى براى خود گرفتهاند که چیزى را خلق نمیکنند و خود خلق شدهاند و براى خود نه زیانى را در اختیار دارند و نه سودى را و نه مرگى را در اختیار دارند و نه حیاتى و نه رستاخیزى را».(3) همین آیات برای فرقه استعمارساخته وهابیت دستاویزی شده است تا سایر مذاهب اسلامی را به شرک متهم کنند؛ مثلا بنباز، مفتی وهابی میگوید: «آنچه در کنار قبور انجام میگیرد، قابل توجه است، از جمله صدا زدن صاحب قبر، استغاثه به آنان، طلب شفای مریض، طلب نصرت بر اعدا و امثال اینها، همه از انواع شرک اکبر است که اهل جاهلیت به آن عمل میکردند».(4) این در حالی است که اساس دعـوت پیامبران بر توحید استوار است: «و در حقیقت در میان هر امتى فرستادهاى برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت [=فریبگر] بپرهیزید»؛(5) چه در ذات، چه در فعل و چه در صفات و چه در عبادت. حال اگر عدهای که خود را تافته جدا بافته در جامعه اسلامی میدانند و به جای جدال احسن رو به تکفیر دیگران میآورند
- که حاصل آن نیز چیزی جز جریاناتی مانند داعش نخواهد بود- مسالهای دیگر است ولی عبادت معنایی دارد که تمام مراتب تواضع و خشوع را شامل نمیشود یعنی به صرف اینکه کسی در مقابل دیگری کرنش کرد و از باب فروتنی با دیگری مواجه شد نمیتوان وی را مشرک دانست، زیرا بنا به فرموده قرآن کریم مومنانی که خداوند ایشان را دوست دارد و آنها نیز خداوند را دوست دارند اینگونهاند که: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرکس از شما از دین خود برگردد بزودى خدا گروهى [دیگر] را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند»(6) یعنی اگر تمام خضوعها را دال بر شرک بدانیم حتما بسیاری از موجودات عالم مشرک و بسیاری دیگر امرکننده به شرک خواهند بود، از آن جمله خداوند متعال که فرشتگان را امر به سجده برای آدم فرمود «و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده افتادند»(7) غافل از اینکه عمل خارجی تا زمانی که نیتی او را همراهی نکند دال بر چیزی نیست یعنی صرف کرنش کردن و حتی سجده کردن نمیتواند دلیلی بر عبادت باشد؛ آیا عقل میپذیرد که خداوند متعال که جامع تمام کمالات است- معاذالله- خود را آلوده به شرک کند؟ آیا چنین قبیحی در قاموس خداوندی جا دارد؟ مرحوم کاشفالغطا میفرماید: «شکی نیست در اینکه مقصود از عبادتی که نباید برای غیر خدا انجام گیرد و هرکس برای غیر خدا انجام دهد کافر میشود، مطلق خضوع و انقیاد نیست- چنان که از ظاهر کلام اهل لغت به دست میآید- زیرا اگر چنین معنایی صحیح باشد باید تمام بندهها که در برابر مولایشان خضوع میکنند و اجیرانی که در کار اجیر میشوند و مجبورند اطاعت آنان کنند و همچنین تمام خدمه سلاطین بلکه تمام انبیا به جهت خضوع نسبت به پدرانشان، کافر شوند».(8)
--------------------------------
1- سوره زمر آیه 38
2- سوره زمر آیه 3
3- سوره فرقان آیه 3
4- مجموع فتاوی بن باز ج2ص552
5- سوره نحل آیه 36
6- سوره مائده آیه 54
7- سوره بقره آیه 34
8- منهجالرشاد ص24