printlogo


کد خبر: 192636تاریخ: 1397/2/29 00:00
درباره فیلم «عصبانی نیستم» که این روزها با توسل به حاشیه‌ها می‌فروشد
التهاب قلابی!

حسین ساعی‌منش: قبل از شروع فیلم، یکی از تماشاگران به همراه کنار دستی‌اش درباره انتخاب تماشای «عصبانی نیستم» و ترجیح آن به «خوک» گفت: «این فیلم 4-3 سالی توقیف بوده» و بعد در جواب سوال نفر دوم درباره علت این توقیف گفت: «چون راجع‌ به یک دانشجوی ستاره‌داره».
***
مراد نوید از «ستاره‌دار بودن» آشنایی با ستاره است. اینکه در دانشگاه او را شناخته و به او دل بسته و به این ترتیب توانسته «ستاره‌دار» شود. این نخستین ‌جایی است که ردی از ظرافت در پرداخت رابطه 2 شخصیت اصلی فیلم دیده می‌شود و همین می‌تواند آن را نسبت به «بغض» یک قدم جلوتر ببرد (و حتی نسبت به «لانتوری»، اگر ساخت فیلم هم مثل اکرانش بعد از آن بود) اما متاسفانه این نخستین‌جا، آخرین جایی هم هست که چنین چیزی در فیلم دیده می‌شود (و خب، این خیلی زود است، چون این مساله مربوط به همان دقایق ابتدایی است!) و تمام جذابیت فیلم در همان شروع خرج می‌شود و رویکردی که برای ادامه دادن فیلم انتخاب شده مسیر آن را به کلی تغییر می‌دهد. «عصبانی نیستم» آن‌طور که ظاهرا سازندگانش ترجیح می‌دهند یک فیلم سیاسی درباره یک دانشجوی ستاره‌دار به معنای متداولش نیست. دقایق ابتدایی‌اش فیلمی عاشقانه درباره 2 دانشجو است. تا جایی که نوید نخستین‌بار با پدر ستاره صحبت می‌کند و بعد دیگر عاشقانه هم نیست! لحظات آب‌بازی و تصدق همدیگر رفتن هم دردی را دوا نمی‌کند، همان‌طور که عکس‌های سیاستمدارانی که نوید بر در و دیوار اتاقش زده. «عصبانی نیستم» به سرعت به فیلم نوید تبدیل می‌شود (حتی ستاره را هم به حاشیه می‌راند و صرفا به یک «بهانه» برای کارهای نوید تبدیلش می‌کند) و نشانه‌های آشکار فیلم‌های اجتماعی تلخ و متعارف این سال‌ها همه‌جای فیلم را پر می‌کنند: پدر دختر به پسر ماجرا می‌گوید که زیادی آسمان‌جل است و اگر دخترش را دوست دارد رهایش کند، پسر مهلت می‌گیرد، به دنبال کار می‌رود، کار پیدا نمی‌شود، فقط کارهای غیرقانونی هست که به آنها تن نمی‌دهد، به سختی کاری پیدا می‌کند ولی نمی‌تواند آن را ادامه دهد، به فکر فروش کلیه می‌افتد و در نهایت تنها جایی که می‌تواند کاری شرافتمندانه انجام دهد و تدریس کند، دست فیلمنامه‌نویس ستاره‌دارش می‌کند (این بار به معنای معمول) و در بن‌بست کامل گیرش می‌اندازد تا بتواند مخاطبش را به یک سکانس مفصل پراشک‌ و آه میهمان کند. فیلم از گل‌درشت شدن هم کوچک‌ترین ابایی ندارد: به روترین حالت ممکن از نبودن زندانیان سیاسی در حکومت علوی می‌گوید، از اینکه نمی‌شود شریعتی را حذف کرد، از اینکه جوان‌ها مجبورند در این شرایط غمبار هنرشان را خرج مهیا کردن کارهای عروسی کنند، از اینکه بچه‌پولدارها حق شایسته‌ها را خورده‌اند، از اینکه مذهبی‌های پولدار تسبیح‌ به ‌دست و ریشو به خودشان اجازه می‌دهند به هر زنی تهمت ناروا بزنند و... لابد با این فرض که می‌تواند با این تدوین سرسام‌آور و نشان‌دادن چهره کج و کوله شخصیت‌ها و این التهاب جعلی ناشی از این تمهیدات که منجر به این می‌شود که نوید هر کسی را یک بار در خیالش چک‌ و لگدی کند، فیلم متفاوتی شود اما نمی‌شود. «عصبانی نیستم» در سطح می‌ماند و فارغ از مواضعش، پرداخت شدیدا تیپیکال و بدون عمقی دارد. هیچ احساس همدلی خاصی را ایجاد نمی‌کند و خب، راستش با این وضعیت دیگر وابسته بودن یا نبودن فیلمساز به درد فیلم نمی‌خورد و اهمیت خاصی هم ندارد، حتی اگر بتواند در این اوضاع که حاشیه‌ها دارند جای اصل را می‌گیرند، فروش خوبی برای آن رقم بزند!


Page Generated in 0/0050 sec